احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:◄◄◄محمداکرام اندیشمند / شنبه 6 سنبله 1395 - ۰۵ سنبله ۱۳۹۵
چند نکته در مورد اعزاز و خاکسپاری امیرحبیبالله کلکانی، قابل تذکر و توجه است:
الف: خاکسپاری و اعزاز امیرحبیبالله کلکانی برای این نیست که او بر ضدِ شاه امانالله خان و اصلاحاتِ او جنگید و او را از سلطنت خلع کرد. قبل از حبیبالله کلکانی، طبل دشمنی با امانالله خان و برنامههای او، از میان قبایل جنوبی و مشرقی و سران این قبایل و همچنان خانوادۀ مجددی و شماری از عالمانِ دینی در کابل به صدا درآمد و شمشیر بغاوت علیه شاه امانالله را آنها از نیام بیرون کشیدند:
۱ـ اولین شورش مسلحانه در اوایل سال ۱۹۲۴ میلادی در جنوب از سوی قبایل منگل به وقوع پیوست، سپس قبایل دیگر چون احمدزایی، جاجی و سلیمانخیل نیز سر به شورش برداشتند. این شورش تا شروع سال بعدی دوام یافت. امانالله خان، شورشیان را پس از جنگهایی که دامنۀ آن تا غزنی و لوگر کشانیده شد، درهم شکست و با دستگیری و اعدام تعدادی از آنها در می ۱۹۲۵، این بغاوت را فرو نشاند. امانالله خان دلایل اعدام شورشیان را در سخنانی که خطاب به آنها ایراد کرد، برشمرد و خطاب به محکومین گفت:
شما افغانهای اصیل هستید. مرا ببخشید اگر به خشونت و شدت با شما اتباع افغانستان و فرزندان خود پیشآمد میکنم. مگر شما بعد از این اولاد من نیستید؛ زیرا که شما، برعلیه من، بغاوت کردید. شما، بر اعمال مخلصانۀ من، انگشت اعتراض گذاشتید. آنها از این قرارند:
من، مکاتب تأسیس کردم. آیا شما فکر میکنید که این مکاتب را برای خود باز کردهام؟ من آنها را محض برای اطفال شما گشودهام. شما خواستید که مکاتب جدیدالتأسیس دختران را بسته کنم، چنان کردم. اکنون علمای تمام دنیا به من نوشتهاند که مکاتب برای دختران یک امرِ حیاتی و ضروری است.
من پروژۀ آبیاری را روی دست گرفتهام. این کار را هم برای خود نکردهام بلکه برای شما و فرزندان شما کردهام. شما بر من، حکم قادیانی کردید، من قادیانی نیستم. شما گفتید که قوانین جدید من، مخالف قرآن کریم است. من از شما خواهش کردم تا نزد من بیایید و در این موضوع با هم بحث و مذاکره کنیم، مگر شما نیامدید. در عوض دنبال شخص ماجراجوی و دهشتافگن چون عبدالکریم رفتید. شما برعلیه من برخاستید و بغی کردید. شما باعث قتل یک تعداد زیاد عساکر و اولاد من شدهاید، بنا بر آن نمیتوانم شما را عفو کنم. پس شما باید کشته شوید.
۲ـ دومین شورش علیه شاه امانالله و اصلاحات وی از سال ۱۹۲۷ آغاز یافت. پس از سفر اروپایی شاه در ۱۹۲۸ و پس از تدویر لویه جرگۀ پغمان، محمدصادق مجددی و برادرزادهاش محمدمعصوم مجددی با جمعی از ملاهای همفکرِ خویش برای ایجاد شورش علیه شاه به جنوب رفتند. هرچند آنها در این شورش ناکام ماندند و تعدادی از شورشگران زندانی و اعدام شدند.
۳ـ سومین شورش در مشرقی از میان قبیلۀ شینوار برخاست. سردستۀ شورشیان مشرقی محمد علمخان شینواری و محمد افضل خان بودند که به شهر جلالآباد حمله کردند و قنسلگری بریتانیا و قصر سراجالعمارت را به آتش کشیدند.
۴ـ چهارمین شورش که در واقع ادامۀ شورش مشرقی بود، در تگاب آغاز یافت که این شورش را علیه شاه امانالله و حکومت او، آخندزادۀ تگاب که قبلاً از سوی شاه لقب “فخرالمشایخ” را گرفته بود، رهبری میکرد.
۵ـ پنجمین شورش علیه شاه و در امتداد شورش تگاب به کوهستان و کوهدامن تعمیم یافت و رهبری این شورشها به دست حبیبالله کلکانی افتید. این در حالی بود که حبیبالله کلکانی در شورشهای نخست، از سربازان قطعۀ نمونه در سلطنت امانالله خان بود و برای تحکیم پایههای سلطنت دولت امانالله خان میجنگید. اما سپس بر اثر اشتباهات شاه امانالله و اطرافیانش که در کتاب عیاری از خراسان اثر استاد خلیلالله خلیلی نیز توضیح شده است، حبیبالله کلکانی بر ضد سلطنت وی دست به شورش زد. او که در شمال پایتخت و از تمام قبایل و دستههای شورشی دیگر به پایتخت نزدیک بود، با استفاده از اوضاع بیثبات در کشور به پایتخت حمله کرد و به روز پانزدهم جنوری ۱۹۲۹ در باغ مهمانخانه، هواداران و لشکریانش او را به عنوان امیر حبیبالله خادم دین رسوالله پادشاه اعلان کردند.
ب: خاکسپاری و اعزاز امیرحبیبالله کلکانی در جهت تأیید و همنوایی با خیانت، بغاوت، دزدی و قطاعالطریقی نیست که در تاریخ دروغین و تحریفشدۀ رسمی و سرکاری از او چنین تصویری ارایه میشود. زیرا امیر حبیبالله کلکانی در پای هیچ سندی که حکایت از خیانت ملی داشته باشد، امضا نکرده است. او نه امضاکنندۀ معاهدۀ لاهور با انگلیس و رنجیت سینگ است، نه امضاکنندۀ معاهدۀ گندمک، نه از دیورند و… و نه شاهد و سندی در مورد غدر و عهدشکنیاش وجود دارد.
حبیبالله کلکانی هیچگاه و هرگز دستنشاندۀ انگلیسها و روسها دو قدرت استعماری رقیب در منطقه نبود. با هیچیک از مأمورین این دو دستگاه استعماری زدوبند و تعهدی نداشت. برخلاف این تبیلغ دروغین و تهمتِ سخیف که شماری او را دستنشاندۀ انگلیسها میدانند، سلطنت او با کمک نظامی ـ مالی انگلیسها به نادرخان و برادرانش سقوط داده شد. این مورد را پروفیسور لودیک آدمک، از پژوهشگران افغانستانشناس امریکایی، در اثر خود کتاب روابط خارجی افغانستان در نیمۀ اول قرن بیست به خوبی توضیح میدهد.
ج: خاکسپاری و اعزاز امیرحبیبالله کلکانی، حرمت نهادن و عزت گذاشتن به مظلومان و مظلومیتی است که قربانی غدر و بیداد شدهاند. واکنشی در برابر عهدشکنی، تحقیر، تبعیض، بیداد، تمامیتخواهی و نابرابریهای فزایندۀ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی…، تکریم عدالت و احیای صداقت و پاکدلی است که با تیغ دروغ و نیرنگ بریده شدهاند.
این نکته را نباید فراموش کرد که تنها امیر حبیبالله کلکانی قربانی عهدشکنی و تزویر آن سوگندخواران و عهدشکنانی نشد که قرآن را برای او، دام تزویر و حلقۀ دار ساختند، بلکه شاه امانالله نیز یکی از قربانیان این دروغگویان و عهدشکنان تاریخ بود. اینهمه نزاع خونین و عهدشکنی را برای اعادۀ سلطنت امانالله خان عنوان میکردند، اما وقتی حیلهها و خدعهها کارگر شد و زمینه برای سلطنت امانالله خان اعاده گردید، همان تیغ غدر و خیانت گلوی شاه امانالله خان را نیز گرفت و برخی از یاران دولتش چون محمد ولی خان دروازی را به قتلگاه برد.
خاکسپاری و اعزاز امیر حبیبالله کلکانی، اصلاح و تصحیحِ تحریف و دروغ تاریخِ سرکاری و رسمی افغانستان است. این خاکسپاری هیچ چیزی را خدشهدار نمیکند؛ نه وحدت ملی را، نه عدالت را و نه امنیت و ثبات را. و برعکس، این خاکسپاری، بر روی بیعدالتی و بیانصافی، بر روی غدر و نفاق ملی، بر روی آنهمه بیداد، غارتگری و کُشتاری که در جغرافیای مشخصی سالها ادامه یافت، خاک میپاشد.
Comments are closed.