احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ چهار شنبه 10 سنبله 1395 - ۰۹ سنبله ۱۳۹۵
اکثر مردم افغانستان دهۀ شصتِ خورشیدی را دهۀ استبداد و حکومتهای خودکامه میداننـد؛ حکومتهایی که از طریق کودتاهای نظامی قدرتِ سیاسی را به دست گرفتند. ویژهگی بارزِ این دهه، که البته در همۀ حکومتهای کودتایی مشترک است، سانسور، پنهان کردنِ واقعیتها و زورگویی بود. اما حکومت با تمامِ نیرو تلاش میکرد چهرهیی سالم، خوب و آرام از کشور نشان دهد. همهچیز سیاه و سفید بود. کسانی که مخالفِ حکومت و سیاستهای آن بودند، اشرار و باغی خطاب میشدند و آنانی که از آن حمایت میکردند، معقول و منطقی نام میگرفتند. رسانهها ـ البته در آن دهه همۀ رسانههای کشور دولتی بودند ـ یکسره از کارنامههای حکومت و سرانِ آن تمجید و تعریف میکردند. سربازان خوب میجنگیدند، مردم با جانودل از حکومتِ خود دفاع میکردند، کارمندانِ دولت با وجدانِ راحت در خدمتگزاری به مردم همیشه حضور داشتند و در یک سخن، همه چیز سرجایِ خودش و بر وفقِ مراد بود.
اما این سکه رویِ دیگری نیز داشت؛ روی واقعی و حقیقی!
روی دیگرِ این سکه، اختناق و وحشتِ رژیمِ خودکامه بود که مردم را به ستوه میآورد؛ رژیمی که با کشتار و مرگ به سوالهای مردمش پاسخ میداد. ناامنی بیـداد میکرد، فقر و گرسنهگی در همهجا دامن گسترده بود. کسی حتا جرأت نمیکرد که که پیشِ خود هم از دولت انتقاد کند؛ چون ممکن بود دستگیر و کشته شود. حکومت، حکومتِ نظامی بود و هیچ کس حق نداشت که خلاف وضعِ موجود سخنی بگوید.
روز یکشنبه وقتی رییس جمهوری افغانستان به ولایتِ بامیان رفته بود و گزارشهایی از این ولایت در همان روز به نشـر رسید، واقعاً با خود فکر کردم که ما دوباره به دهۀ شصت رجعت کردهایم. بر اساس اطلاعات موجود، در سفر رییسجمهوری و هیأت همراهش به بامیان، حکومت نظامی در این ولایت بهصورتِ غیررسمی برقرار شده بوده است. گفته میشود که نهادهای امنیتی، دهها عضو جنبش روشنایی، خبرنگاران و اعضای جامعۀ مدنی بامیان را پیش از ورود رییس جمهوری بازداشت کرده بودند. در ضمن گفته میشود که پولیس و نهادهای امنیتی، از برگزاری تظاهراتِ اعتراضی در این شهر جلوگیری کردند. جالب اینجاست که آقای غنی برای نشان دادن حُسنِ نیتِ خود به مردم، برخی پروژههای قبلاً افتتاحشده را دوباره افتتاح کرده است.
در این روز در ولایت بامیان، نوعی سانسور بر فضای مجازی نیز اعمال شد. سرعتِ انترنت بهشدت پایین آمد و حتا برای ساعاتی از کار افتـاد. این نشان میدهد که حکومت تلاشهای لازم را برای عدم اطلاعرسانی دقیق از وضعیت انجام داده بود. از طرف دیگر، منابع ارگ لحظه به لحظه در فضای مجازی دست به انتشار گزارشهای “سالم” از دیدار رییس جمهوری میزدند. گزارشهایی از همان نوع دهۀ شصتی.
گزارشهایی خوب از استقبال مردم، از سخنان دلگرمکنندۀ مسوولان و از فضای صلح و همدیگرپذیری در این ولایتِ بهشدت محرومِ مرکزی. گویا هیچ چیزی اتفاق نیفتاده، مردم خوشحال اند که با رییس جمهوری خود میبینند و از همه بهتر اینکه هیچ دغدغهیی ندارند!
اما آیا واقعیتِ بامیان همین است؟ آیا رییس جمهوری واقعاً توانست با سانسور و جلوگیری از برگزاری تظاهرات، واقعیتِ بامیان را تغییر دهد؟
میگویند تاریخ دوبار تکرار میشود؛ یک بار به صورتِ تراژیدی، و بار دیگر بهصورتِ کمدی. آقای غنی کمدیِ حفیظالله امین است و حفیظالله امین تراژیدی اشرفغنی. آنچه که در روز یکشـنبه در بامیان گذشت، همان چهرۀ کمدی دهۀ شصت بود، همان تکرارِ تاریخ. اما آقای غنی نکتۀ مهمی را فراموش کرده که دیگر نمیتوان با ترفند به دهۀ شصت برگشت و حاکمیتِ بلامنازع تشکیل داد.
جهان و مناسباتِ آن، بهشدت دگرگون شده و حتا اگر حکومتی بخواهد به آن زمان برگردد، برایش مقدور نیست که مردم را تحت مراقبتِ جدیِ نهادهای امنیتی قرار دهد. کوریای شمالی با همۀ تجهیزات و امکانات مالی و تسلیحاتی خود، در برخی جاها کوتاه میآید. آنگاه آقای غنی با دم و دستگاهِ مسخرۀ حکومتی افغانستان، چگونه میتواند از آن کوریای شمالی درست کند؟ حکومتی که مقامهای دولتی آن به کمکِ دیوارهای سنگی و موترهای زرهی میتوانند زنده بمانند، چگونه خواهد توانست جلو انتشار گزارشها و واقعیتها را بگیرد؟
البته سفر آقای غنی به بامیان چندان هم تصادفی نبود. او میخواست با این سفر، به چند هدفِ اساسی دست پیدا کنـد:
۱) کسبِ قناعتِ مردم بامیان در مورد توجه دولت به این ولایت؛
۲) کاهش انتقادها و تجمعاتِ اعتراضی؛
۳) نشان دادن فعالیتهای دولت در آستانۀ برگزاری کنفرانس بروکسل.
با این حال، به نظر نمیرسد که آقای غنی توانسته باشد حتا به یکی از این اهداف به صورتِ واقعی دست پیدا کرده باشد. او به گفتۀ احمد بهزاد، یکی از اعضای جنبش روشنایی، با سفر به بامیان تلاش کرد که “خاک به چشم مردم” بریزد.
Comments are closed.