نگرشی بر چگونه‌گیِ سیاست فرهنگی و فرهنگِ سیاسیِ شهید مسـعود

گزارشگر:مهندس توریالی غیاثی - ۱۸ سنبله ۱۳۹۵

احمدشاه مسعود هرچند در گستره و پهنای زنده‌گیِ پُربارِ مبارزاتی‌‌اش، سیاستِ فرهنگیِ مدونی ارایه نکرد، اما به لحاظ عملی و رفتاری در حوزۀ رهبری و مدیریتی و فرماندهیِ او، همواره سیاستِ فرهنگیِ معطوف بر فعالیت‌های فرهنگی آموزشی، از اهمیتِ ویژه‌یی برخوردار بود. در این راستا می‌توان از تأسیس و حمایتِ کمیته‌های تعلیم و تربیه، شورای علما و ارشاد اسلامی، دفتر فرهنگیِ جبهات شمال کابل، شورا‌های محلی، مکتب تعلیمات نظامی mandegar-3و عقیدتی سیاسی، نشرات رادیویی، بازسازی و فعال‌سازی سینمای شهر تالقان، بنیاد غزالی، مرکز آموزشی علامه سید جمال‌الدین افغانی، کانون فرهنگی میهن، و جراید چاپی مانندِ ندای جهاد، هفته‌نامۀ شورا، هفته‌نامۀ کابل، هفته‌نامۀ پیام مجاهد، افغان‌نیوز، هفته‌نامۀ همبستگی، مجلۀ میهن، و همین‌طور از بازسازی و حمایت مادی و معنویِ رادیو تلویزیون ملی افغانستان برای دوباره به پا ایستادنِ آن، نام برد.
مسعود کوله‌پشتی و کتاب‌خانۀ کوچکش را در سفر و حضر، در دشوارترین روزگاران جهاد و مقاومت با خود داشت، یاران و هم‌سنگرانش را به مطالعۀ کتاب تشویق می‌نمود، از مجلس و هم‌صحبتی با شعرا و ادبا و فرهنگیان چنان لذت می‌برد که کمتر از مجلس فرماندهان و مجاهدین برایش نبود. او با ارج‌گزاری به نخبه‌گان عرصه‌های فرهنگ و سیاست در جامعه و با رویکرد به سیاست فرهنگیِ رفتارگرایانه، به آرمان‌ها و آرزوی‌های یک ملت، فرصتِ تجسم و تجلی را فراهم آورد و در فرایند آن، سعی در نیرومند ساختنِ همبستگی ملی و تقویتِ پیوند‎های مشترک در میان مردم نمود.
او به‌درستی می‌دانست که همبستگی‎های سیاسی، اجتماعی و معنویِ گروه‎های وابسته به یک فرهنگ، شرط اساسی برای گسترش، نیرومندی‏ و تکاملِ آن فرهنگ است و همین‌طور سنت‎ها، آداب، زبان و ادبیات… از عناصری هستند که گروه‎های مردم را به یکدیگر پیوند می‎دهند. از این‌رو، سیاست فرهنگیِ رفتارگرایانۀ خود را معطوف به تقویت پیوند‎های مشترک میانِ مردم ساخته بود.
او در اوج رادیکالیسمِ اسلامی در سال‌ ۱۳۶۸ که دیگران سینما را از مظاهرِ کفری و خلافِ اسلام می‌دانستند، به منظور ایجاد سرگرمیِ مثبت برای مردم به‌ویژه جوانان و آشناییِ آن‌ها با مظاهر پیشرفتِ دنیای معاصر و ارتقای سطح آگاهی‌های عمومی و تاریخی مردم، دستور به بازسازی و آغاز فعالیتِ سینمای شهر تالقان مرکز ولایت تخار می‌دهد. این سینما پس از آن، تحت ادارۀ کمیتۀ فرهنگی شورای نظار فعالیت می‌کرد.
موهبتِ دیگری که خداوند در وجود او به ودیعه گذاشته بود، روان‌شناختی مردم و جامعه‌شناختیِ سیاسی بود که به او کمک کرد سیاست رفتارگرایانۀ فرهنگی‌اش را پُرجذبه تبیین نماید و پیش‌قراولِ آرمان‌های میهنیِ مردمش گردد.
اندیشمندانِ حوزۀ فرهنگ و سیاست می‌گویند «در نتیجۀ عرضۀ آرمان‎های ملی از سوی سیاست فرهنگی و دریافتِ آن از سوی مردم هست که آرمان‎های مزبور، بدل به یک هدف و خواستِ همه‌گانی می‎گردند». خوش‌بختانه امروز شاهد چنین رویدادی در میان مردمانِ با بصیرتِ این مرز و بوم هستیم.
در متون علمی پژوهشی، «هدف سیاست فرهنگی به‌صورت فشرده، شناسایی علمیِ آرمان‎های یک ملت تعریف شده است. آرمان‌های هر ملت که در قالب فرهنگِ آن ملت نهفته است، تنها با روش‎های علمی قابل شناخت می‎باشد. هرگاه با این روش‎ها، آرمان‎های ملی شناخته شود، حرکت به سوی آن آرمان‎ها، موجب حرکتِ عمومیِ مردم در راه سازندگی و رفاه می‌گردد و ملت با گام‎های بلند و استوار در راه تجلی استعداد‎های خود، پیش خواهد رفت.» متأسفانه سیاست فرهنگیِ عمل‌گرایانۀ مسعود پس از تأسیس دولت و قبل از شناسایی علمی آن، دستخوشِ حوادث و آماج کینِ دشمنان و بدخواهانِ داخلی و خارجی قرار گرفت و در مسیر بازدهی، ستروند باقی ماند. او با درک این‌که «سنت‎ها، آداب، زبان و ادبیات… از عناصری هستند که گروه‎های مردم را به یکدیگر پیوند می‎دهد»، از میان این عناصر، آن‏هایی را که بر عواطفِ اصیل‎تری متکی هستند و دارای قلمروِ پهناورتری می‎باشند، مورد توجه قرار داد و از همۀ وسایل برای تقویت آن‎ها استفاده نمود.

فرهنگ سیاسی
انسجام و یکپارچه‌گی در فرهنگ سیاسی، عامل اصلیِ همگونی و هماهنگی در جهت‌گیری رفتار شهروندان است. هر قدر که فرهنگ عمومی یک جامعه ارتقا یابد، به همان تناسب سیر رشد جامعه نیز افزایش می‌یابد.
فرهنگ سیاسی، مجموعه‌یی از نظام اعتقادی، ارزش‌‌ها و نماد‌های موجود در یک جامعه است که به رفتار‌های سیاسیِ یک حکومت یا نظام سیاسی جهت می‌دهد که اصولاً حاصل تجربۀ تاریخیِ یک ملت در برخورد با حوادث و پدیده‌های سیاسی جامعه است. و اما مفاهیم ارزشمندی چون: ملت، مفهوم دولت ملی، حقوق فرهنگی، مسایل آموزش و پرورش، آرای مردم، انتخابات و…، همواره مورد بحث و توجه شهید مسعود قرار می‌گرفت، که قبل از هر اظهارنظری، به عنوان یک رفتار سیاسی در حوزۀ فرهنگِ سیاسی قابل بحث پنداشته می‌شود. بی‌تردید قوام و ثباتِ این رفتار سیاسی مدنی، بیشتر بسته‌گی دارد به چگونه‌گی رفتار و کنشِ سیاسیِ دولت‌های حاکم یا سیاست‌مداران بر سرِ اقتدار!
به عبارت دیگر، «فرهنگ سیاسی مجموعه‌‌نگرش‌ها و ارزش‌هایی‌ست که به فرایندها و زنده‌گی سیاسی شکل می‌بخشد، که در قرن بیستم به‌ویژه در رابطه با زمینه‌های فرهنگی ظهور دموکراسی، مطرح شده است و پرسش اصلی این بوده که چه نوعی از فرهنگ سیاسی، مستعد گسترش دموکراسی است…». رفتار سیاسی اما در معنای گستردۀ آن، اعمالِ نگرش‌هایی‌ست که به‌وسیلۀ سیاست‌گزاران در چارچوب نهادهای سیاسی رخ می‌دهد. در نخستین برداشت از این تعریف درمی‌یابیم که گونه‌های متفاوتِ فرهنگِ سیاسی در جامعۀ سیاسیِ یک کشور به ظهور می‌رسد که در رفتار سیاسیِ هیأت حاکمۀ یک کشور، ظاهر می‌شود.
حالا مسعود به عنوان یک دولت‌مرد و سیاست‌گزار در میدان زمام‌داری از فرهنگِ سیاسی‌یی پیروی می‌نمود که در آن آموزه‌های اخلاقی و فرهنگ اسلامی بیشتر از هر چیزِ دیگری متبارز بود. او از مطبوعاتِ حرفه‌یی و رسالتمند به عنوان تبیین‌کنندۀ حقوق مدنی و انعکاس‌دهندۀ خواست‌های مردم به دولت و برعکس، سخن می‌گفت. او سیاست را با اخلاق آشتی داد و فرهنگ سیاسیِ اخلاق‌محور را در جامعه بنیان گذاشت. مسعود از خط فکری‌یی که بر مبنای تضاد طبقاتی و مذهبی، برتری‌جویی زبانی، تمامیت‌خواهی قومی و سمتی، شکل می‌گرفت و فعالیت می‌نمود، نه تنها متنفر بود، بلکه آن را منافیِ باورهای دینی و در تضاد با منافع و مصالح علیای کشور می‌دانست. وی از برخورد سالم و عدالت‌محور نسبت به تأمین حقوق برابر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و توزیع عادلانۀ ثروت ملی برای کلیۀ اقوام و اقشار کشور، حمایت می‌نمود و بدان باور داشت.
فرهنگ سیاسی مسعود، کساد بازار احزابِ سیاسی را برنمی‌تافت و هماره حضور قدرتمند و فعالِ دو یا سه حزبِ سیاسی را در جامعه به خیر و صلاحِ آیندۀ کشور می‌پنداشت. غرور سیاسی و کم‌‌بینی دیگران، از دیگر مسایلی‌ست که در فرهنگ سیاسیِ مسعود جای نداشت. آن‌چه که امروزه در وجود شماری از سیاست‌مداران افغانستان، چنان آزاردهنده است که گاهی رویکرد انسان را نسبت به سیاست تغییر می‌دهد. با این وصف، مسعود فکر می‌کرد در کشور‌هایی که زمام‌دارانش به هر وسیلۀ مشروع و نامشروع اهداف‌شان را به‌دست می‌آورند و باز باور دارند که هدف وسیله را توجیه می‌کند، قدرت سیاسیِ مردمی و مشروع شکل نمی‌گیرد و از این نوع فرهنگِ سیاسی متنفر بود و به مثال‌هایی هم اشاره می‌نمودند.
واقعاً در جهان پیرامونیِ ما هنوز هستند سیاست‌مداران و کشور‌هایی که در وجود آن‌ها نوعی از فرهنگ سیاسیِ قرون وسطایی و متحجر و معطوف به ارزش‌ها و معیار‌های غیرمدرن خودنمایی می‌کند. آن‌ها مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق شهروندی، ملت ـ دولت، کشورِ عاری از جنگ و دولتِ ملی را برنمی‌تابند.
منش ملی، از دیگر مولفه‌های فرهنگ سیاسیِ مسعود بود. او باور داشت که منشِ ملی در جوامعی دیده می‌شود که در آن‌جا وحدت ملی نهادینه شده و هویت ملی با مؤلفه‌های پذیرفته شدۀ آن ـ مانند همدیگرپذیری، تسامح، تساهل، احترام به حریم ارزش‌ها، افتخارات و اعتقادات پسندیدۀ تاریخی، فرهنگی، زبانی و دینیِ کتله‌ها و هویت‌های فرهنگی قومی ـ به‌صورتِ یکپارچه به عنوان یک ارزش گرانبها در روح و روانِ مردمانِ یک کشور حلول کرده و برای حفظ و نگهداشتِ آن به عنوان یک ارزشِ مشترک قربانی می‌دهند. این‌جاست که مفهوم ملت با خطوط قرمز منافع ملی، نه این‌که ساخته می‌شود، بلکه ظهور می‌کند.
مسعود پس از ایجاد شورای نظار در سال ١٣۶٢ خورشیدی، بیشتر از پیش به تعلیم و تربیۀ فکری و فرهنگیِ مجاهدین اهتمام ورزید و از میانِ آموزش‌دیده‌گان پرورش‌یافته، دسته‌های کوچکِ ٢٠ و ۵٠ نفری را زیر نام «قطعاتِ متحرک» تشکیل داد که از هر حیث آراسته و وارسته بودند. آنان ملبس به یونیفُرم نظامی شورای نظار، به کمک مجاهدینِ سایر مناطق که تحت فشار جنگ قرار ‌داشتند، اعزام می‌‌شدند. مسعود هیأت حسن نیتِ خویش را که از زمرۀ تحصیل‌یافته‌گانِ آموزش‌دیده بودند، در رأس یا در ترکیبِ این دسته‌ها به جانب فرماندهانِ دیگر می‌فرستاد که میانِ مردم عام به «نظمی‌ها» معروف گردیدند. به این ترتیب، او با استفاده از این روش فرهنگی ـ سیاسی، ساحۀ نفوذ و آمار دوستان و میزان اعتمادِ متحدینِ خویش را بیشتر می‌ساخت.
احترام و دستیابی به منافع علیای کشور تضمین‌کنندۀ فرایند وحدت ملی است. وحدت ملی، بستر و تکیه‌گاه مطمینِ ثبات سیاسی پنداشته می‌شود. جوامع انسانی با حفظ و نیکوداشت و صیانت از هویت‌های فرهنگی‌شان زنده و پویا باقی می‌مانند و به قله‌های فلاح و رستگاری، دانایی و توانایی صعود می‌کنند، و نهایتاً با گذار از تنگنا‌های تاریکِ هویت‌های قومی، در وادی فرهت‌بخشِ هویت ملی مأوا می‌گزیند و این‌جاست که مفهوم ملت ـ دولت به ظهور می‌رسد و حقوق شهروندی مطرح می‌‌گردد. یعنی همان مولفه‌ها و باورمندی‌های ارزشمند برای ساختن دولتی مقتدر و کشوری متحد که امروزه از سوی شماری از شهروندانِ این سرزمین مورد تاخت‌وتاز واقع شده و مسلماً با تداوم چنین روش و منشی، کشتی توفان‌زدۀ مملکت به صخرۀ سختِ دریای پُرتلاطم حوادث و مداخلات خارجی برخورد خواهد نمود. پس بیایید مسوولانه حرف بزنیم و عاقلانه گام برداریم!
به باور من، از رفتار سیاسی یا همان فرهنگ سیاسی‌یی مسعود شهید می‌توان چنین استنباط نمود که: نوع فرهنگ سیاسی حاکم در دستگاه رهبری یک کشور، از اهمیتِ به‌سزایی برخوردار است. لذا نخست از همه سعی به عمل آید که دولت‌های حاکم در کشور، از فرهنگ سیاسی‌یی در رفتارها، کنش‌ها و منش‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فرهنگیِ خویش بهره گیرند که در فرجام به یک نظام ارزشی و معیاریِ پای‌بندِ اخلاق و فرهنگ اسلامی، نایل آیند. نظامی که در ضمن داشتن قوای سه‌گانۀ مستقل ولی متحد با هم، به مطبوعات و آزادی بیان به عنوان قوۀ چهارم باورمند باشد، به توزیع عادلانۀ قدرت و ثروت ملی متعهد باشد، در راستای نهادینه شدنِ مردم‌سالاری، صادقانه و با تمامِ وجود بکوشد، فرصت را برای تأسیس احزاب سیاسیِ قدرتمندِ ملی و یک نظام پارلمانیِ صدارتی مساعد گرداند، کشور را در مسیر پیشرفت هدایت کند و مردم را در وادی رفاه و خوشبختی ماوا دهد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.