احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مجتبی شاعری/ چهار شنبه 7 میزان 1395 - ۰۶ میزان ۱۳۹۵
بیشک محمد اقبال لاهوری، شناختهشدهترین شاعر پارسیگوی شبهقارۀ هند است. آنچه بیش از همه باعث تأثیرگذاری اقبال در جامعۀ خودش محسوب میشود، نقش او در بیداری اسلامی شبهقارۀ هند و از آن جمله استقلال پاکستان است.
پیام شرق، اثری است که به پاسخ دیوان شرقی گوته، تصنیف شده است. پیام شرق اقبال شامل چهار بخش است: ۱ـ لالۀ طور ۲ـ افکار ۳ـ می باقی ۴ـ نقش فرنگ.
لالۀ طور
این قسمت از دوبیتیهایی به وزن معروف ترکیب شده که در بعضی از آنها بیت اول مصرع نیست. رشتۀ مطلب در این دو بیتیها متصل است. اگرچه هریک از آنها نیز به تنهایی، معنی تمامی دارد. لالۀ طور مجموعۀ اندیشههای اقبال دربارۀ جهان و هستی و فلسفۀ وجود است. ابیاتی لطیف و شیوا با معانی عمیق:
من از بود و نبود خود خموشم
ولیکن این نوای سادۀ کیست
اگر گویم که هستم خود پرستم
کسی در سینه میگوید که هستم
****
دو صد دانا در این محفل سخن گفت
ولی با من بگو، آن دیدهور کیست
سخن، نازکتر از برگ سمن گفت
که خاری دید و احوال چمن گفت
افکار
افکار، مجموعهقطعاتی است که در آنها نوآوریهایی دیده میشود. اقبال در تصنیف افکار از قید تقلید و پیروی از رسم شاعران گذشته، رها شده و به شیوهیی شبیه آنچه در ادبیات اروپای همعصرش مطالعه کرده در پی ایجاد قالبهای تازه و ایجاد ترکیب نو در شعر است. هرچند اقبال به بیقیدی، معتقد نیست و در مخالفت با شیوۀ قدما، لجاج و اصرار نمیورزد؛ اما پیداست که نخست معانی خود را یافته و سپس آنها را در مناسبترین قالب ریخته است. به این سبب، صورت اشعارش گاهی قطعه یا غزل یا مثنوی و گاهی ترکیبی از این انواع یا از مصرعهای کوتاه و بلند یکی از اوزان به صورت مستزاد است و در همه حال، صورت و معنی با هم تناسب دارند.
آنچه بیش از همه باعث تاثیرگذاری اقبال در جامعۀ خودش محسوب میشود، نقش او در بیداری اسلامی شبهقارۀ هند و از آن جمله استقلال پاکستان است.
ویژهگی منحصر به فرد این قسمت از پیام شرقی که آن را از آثار دیگران متمایز میکند، اندیشهییست که امروز هم به عنوان الگوی یک آفرینش ادبی میتواند در نظر گرفته شود.
اندیشههای اصلی که در سراسر دیوان اقبال دیده میشود، شوق به زندهگی و لذت حیات است. هستی در نظر او، جز حرکت نیست و حرکت موجب بقا و مایۀ لذت است.
شبی زار نالید ابر بهار
درخشید برق سبک سیر و گفت
ندانم به گلشن که برد این خبر
که این زنگی گریۀ پی هم است
خطا کردهیی، خندۀ یکدم است
سخنها میان گل و شبنم است
****
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
موج زخود رفتهیی، تیز خرامید و گفت
هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم
هستم اگر میروم، گر نروم نیستم
می باقی
ابداع معانی تنها به بیان اندیشههای شخصی و درونی شاعر برنمیگردد. یعنی غلیان یک احساس شخصی نیست، بلکه شاعر در پی تاثیری اجتماعی است. میخواهد ملت خود را به جنبش و تکاپو وادارد تا از این راه به مسلمانان هند خدمتی کرده باشد. اما گاهی از حصول نتیجه ناامید میشود.
به خاک هند، نوای حیات بیاثر است
که مرده، زنده نگردد ز نغمۀ داود
می باقی مجموعه غزلیات اقبال است. غزل اقبال پیش از آنکه متأثر از سبک مطابق اقلیم او (سبک هندی) باشد، تأثیر گرفته از شعر غزلسرایانی چون مولوی و حافظ است. پرهیز از مضامین پیچیده در عین رعایت هماهنگی معنی و لطافت شعر.
تو نه، اندر حرم گنجی، نه در بتخانه میآیی
قدم بیباکتر نه در حریم جان مشتاقان
بیا اقبال جامی از خمستان خودی درکش
ولیکن سوی مشتاقان، چه مشتاقانه میآیی
تو صاحبخانهیی! آخر چرا دزدانه میآیی
تو از میخانۀ مغرب، زخود بیگانه میآیی
نقش فرنگ
نقش فرنگ، نام قطعاتی است که اقبال در آنها تأثیرات سیاحت اروپا و مطالعۀ آثار بزرگان اروپایی را در روح خویش بیان میکند. بسیاری از این قطعات به بیان خلاصۀ عقاید فیلسوفان و متفکران اروپا مانند شوپنهاور، نیچه، برگسون، اگوست کنت و هگل میپردازد. گاه عقاید آنان را با هم مقایسه میکند و گاه با عقاید اندیشههای بزرگان پارسی قیاس مینماید؛ اما قضاوت اقبال دربارۀ اروپا همان قضاوت عادی مشرقیان است که ترقیات آن سرزمین را مادی و عاری از لطف و ذوق معنوی میبیند.
در هوایش گرمی یک آه بیتابانه نیست
رند این میخانه را یک لغزش مستانه نیست
جمع شدن حس استعمارستیزی که مستلزم تاختن به پایههای زندهگی غربی و به تبع آن غربزدهگی است و همچنین امیدبخشی، جمع اضدادی است که اقبال آنها را به خوبی کنار هم قرار داده است.
Comments are closed.