احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:هارون مجیدی/ شنبه 10 میزان 1395 - ۰۹ میزان ۱۳۹۵
از بیستودومین سالروز شهادت عبدالقهار عاصی، شاعر نامدار زبان فارسی طی برنامهیی گرامی داشت به عمل آمد.
در این برنامه که در کابل برگزار شده بود، شمار زیادی از شاعران، نویسندهگان، استادان دانشگاه، پژوهشگران و سیاستمداران اشتراک کرده بودند.
شاعران و پژوهشگران در این برنامه، ظهور عاصی را حادثهیی در ادبیات معاصر افغانستان عنوان کرده و بیان داشتند که او همواره دردهای سرزمین و هموطنانش را از گلوی شعر فریاد کرده بود.
اپرتو نادری شاعر و پژوهشگر در این برنامه که بخشی از پژوهش در پیوند به شعر مقاومت در افغانستان را میخواند، گفت: شعر عاصی از نظر موضوع و بینش شاعرانه به گونۀ چشمگیری گسترده و رنگارنگ است.
به باور آقای نادری: این گستردهگی گونهیی از تنوع زبانی را در شعر او نیز به همراه شده است.
پرتو نادری در ادامۀ سخنانش افزود: در شعرهای عبدالقهار عاصی، گاهی با شاعری روبهرو میشویم با زبان، حس و دریافت حماسی و گاهی هم رگههای از نگرش عارفانه را در شعر او پیدا میکنیم و زمانی هم با شاعری سر و کار داریم که عاشقانه میسراید و سرو کارش با تغزل است.
با این همه، اما به باور آقای نادری، عبدالقهار عاصی بیشتر یک شاعر سیاسی-اجتماعی است که هدفمندانه در خط مقاومت در برابر استبداد میایستد و گاهی این ویژهگی در شعرهای تغزلی او نیز راه مییابد.
امرالله صالح رییس روند سبز گفت که در دهۀ نود میلادی با آنکه عاصی حقانیت مقاومت در برابر راکت پراکنیهای گلبدین درک میکند و میداند که یکطرف از حق دفاع می کند و طرف دیگر به اشاره و هدایت بیگانهگان آمده و میخواهد عطش قدرت خود را با کشتار مردم به دست میآورد.
او پیش از پیروزی به گروههای مجاهدین به حیث یک کلیت میدید، نه به عنوان گروههای توته و پارچه و پیش از شهادتش این کلیت در ذهنش به هم میخورد و مجاهدین به عنوان سفید و سیاه در ذهن او منقسم میشود.
گاهی مرگ در جوانی شهرت بسیاریها را ابدی میسازد، مرگ عاصی مانند بسیاری از نامداران تاریخ افغانستان یک مرگ بزرگ بود.
رهنورد زریاب نویسنده و پژوهشگر بنام افغانستان که شعر پارسی عاصی را زمزمه میکرد، گفت: عبدالقهار عاصی شیفتۀ و شیدای زبان پرشکوه فارسی بود.
استاد زریاب قهار عاصی را از شاعرانی میداند که فواران ادبی داشت و شعرهای زیادی سرود. او بیان خاطره از شهید عاصی گفت: “خوب به یاد دارم او همه روزه به انجمن نویسندهگان میآمد و شادمانه میگفت: چیزکی سرودهام! و آن چیزک را که مانند چیزهای دیگرش بسیار زیبا میبود، میخواند و ما به او مبارکباد میگفتیم.”
استاد زریاب آشنایی شهید عاصی با حیدری وجودی و واصف باختری را دو رُخداد مهم و اثرگذار روی کارهای او میداند که هر دو او را با قلههای بلند شعر و عرفان خراسانی آشنا ساخته و عاصی را با ریزهکاریها و ظرافتهای شعری آشنا ساختند.
به باور استاد زریاب: شهید عاصی از آن سخن آوران خوشبختی بود که در جوانی از شهرت و آوازۀ بسیار برخوردار شد. مردمان پایتخت او را خوب میشناختند که نمونههای آن را خود عاصی در دفتر “آغاز یک پایان” آورده است.
گلبدین حکمتیار قاتل شهید عاصی
از سویی هم، شماری از سخنرانان محفل بیست و دومین سالروز شهادت عبدالقهار عاصی راکتپراکنیهای کور حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار را عامل شهادت او دانسته میگویند که عاصی از اثر اصابت خمپارهیی به امر آقای حکمتیار به شهادت رسید.
امرالله صالح رییس روند سبز در این برنامه خطاب به مهمانان گفت: “شما فکر میکنید که امروز قاتل عاصی اگر در این شهر بیاید، آیا به طرف مردم دیده میتواند؟ به یقین دیده نمیتواند.”
آقای صالح در ادامۀ سخنانش افزود: “یک مقولۀ غربی است که میگوید: بعضیها در سی سالهگی میمیرند، ولی در هفتاد سالهگی دفن میشوند. با کسی که قرار داد بستهاند، یقین داشته باشید که در ذهن و در قلب ما و شما در این شهر بیست سال پیش کشته شده و آنچه که باقی مانده، عمر سیاه و بیهودهیی بیش نیست.”
آقای صالح تأکید کرد که راکت کور گلبدین قلب عاصی را درید و خونش را ریخت، اما افکار او را جاودانی ساخت.
همچنان، استاد رهنور زریاب با اشاره به توافق صلح حکومت با گلبدین حکمتیار، این توافق را طنز تلخ گفته بیان داشت: “این پیمان با کسی امضا شده که قهار عاصی از اثر اصابت موشکی جان خود را از دست داد که به دستور همین امیر در کابل پرتاب شده بود.”
احمدضیا مسعود نمایندۀ خاص رییسجمهور در امور اصلاحات و حکومتداری خوب که به صورت تلویحی اشاراتی به کارکردهای حزب اسلامی گلبدین حکمتیار داشت گفت: گروههای در افغانستان بودن که زیر نام نهادینه کردن ارزشهای دینی کارهای کردند که تمامی زیربناهای کشور را نابود کردند و عملکردشان هیچ نوعی توجیه و دلیل معقول نداشت و زمانی که قرار بر این شود که به دولت بپیوندند و معتقد به پروسۀ صلح شوند، با کارنامۀ بدنامی که طی سالهای گذشته داشته و خواستهای را که در پروسۀ صلح بیان میکنند، ارزیابییی صورت گیرد، هیچ مقایسه نمیشود.
نماینده خاص رییسجمهور در ادامۀ سخنانش که بیشتر متمرکز به توافقنامۀ صلح حکومت با گلبدین حکمتیار بود گفت: خسارات و عقب ماندهگی که حاصل جنگ گروهها در کشور بوده هیچوقت با کارکردهایشان مقایسه نمیشود و رهبران سیاسی ایدولوژیک که کوچکترین کار حکومت را انتقاد میکنند بهخاطر اینکه به اهداف شان نمیرسند، بر ضد پالیسیهای حکومت فتواهای دینی صادر میکنند و تا مشکلات دهههای گذشته تکرار شود.”او در نسل دوم شاعران معاصر افغانستان از چهرههای طراز اول بود و توانست شرایط سیاسی و اجتماعی کشور را به شکل برجسته در شعر خود بیان کند.”
به باور او: عاصی از هنر شعر به گونهیی استفاده برد که واقعیتهای کشور را در دوران مبارزۀ مردم، جاودانی سازد.
به گفتۀ او: عاصی از عمق مسایل اجتماعی و سیاسی روزگارش آگاه و میکوشد که این واقعیتها در شعرهایش جاری سازد.
او ګفتروایتی از زندهگی فرهنگی عبدالقهار عاصی را بیان میکرد، گفت: عاصی قربانی گروه سیاسییی شد که اهداف و کارکردش گنگ بود.
احمد ضیا مسعود همچنان خواهان ایجاد یک مرکز دینی مستقل شده گفت: تمام فتواهای مذهبی و دینی باید از این مرکز داده شود و هیچ رهبر سیاسی و گروه سیاسی نباید با سلیقه و فکر خود، در مورد پالیسی حکومت فتوا دینی صادر کند.
نماینده خاص رییسجمهور گفت: “کسانیکه در چند سال گذشته به نیابت از کشورهای بیگانه در افغانستان میجنگیدند و یا بهخاطر عقاید شان جنگیدند، اگر احساس میکنند که مسوولیت دینی خود را ادا کنند، این را بدانند که مسوولیت دینی عقب ماندن ملت و توهین شدن ملت نیست.”
اما، عبدالقهار عاصی در سوم میزان ۱۳۳۵ در دهکدۀ ملیمۀ ولایت پنجشیر به دنیا آمد. عاصی بزرگترین فرزند خانواده بوده و چهار برادر و دو خواهر دارد.
عاصی در سن هفت سالهگی در سال ۱۳۴۳ شامل مکتب دهاتی (تنبنه) شده و بعد از سه سال، همرا با خانوادهاش پنجشیر را به قصد کابل ترک کرد و شامل صنف چهارم مکتب (متوسطه بیهقی) شد و تا صنف ششم مکتب را درآن ادامه داد و در سال ۱۳۵۰ شامل صنف هفتم مکتب (لیسه عالی غازی) گردیده و مکتب را در همین جا به درجۀ عالی به پایان رسانید.
شهید عبدالقهار عاصی از دوران کودکی به شعر و شاعری علاقۀ فراوان داشت و شعر میسرود که رفتهرفته به یکی از شاعران بلندآوازۀ زبان فارسی در افغانستان مبدل شد.
عاصی در شامگاه ششم میزان ۱۳۷۳ در اثر انفجار خمپارهیی و در شهری که دردهایش را در شعر خود فریاد میکرد، به خاک سپرده شد.
مقامۀ گل سوری، لالایی برای ملیمه، دیوان عاشقانه باغ، غزل من و غم من، تنها ولی همیشه، از جزیرۀ خون و از آتش از بریشم کتابهای شعری او هستند که طی سالهای گذشته از دو نشانی در مجموعۀ مکملی چندین نوبت باز چاپ شده است.
Comments are closed.