احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 11 میزان 1395 - ۱۰ میزان ۱۳۹۵
بخش دوم/
نویسنده: گرگ آی پی
مترجم: جعفر خیرخواهان
آیا تنوع نظام مالی امریکا مشوقِ رقابت و رشد بیشتر است یا که سفتهبازی را تغذیه کرده و بحرانها را پرورش میدهد؟ پاسخ این است که در واقع هر دو کار را میکند.
نظام مالیِ ما به دو بخش مجزا تقسیم میشود:
۱ـ نهادها. این بخش شامل بانکهای معمولی تجاری، بانکهای سرمایهگذاری و بانکهای سایهیی (یعنی شرکتهایی که مثل بانک عمل میکنند، اما به همان شیوه نظارت نمیشوند) است.
۲ـ بازارهای سرمایه. این بخش شامل اوراق بهادار و مشتقه است که سرمایهگذاران با هم معامله میکنند.
ابتدا نگاهی دقیقتر به نهادهای مالی بکنیم. بانک اساسیترین بخش از نظام مالی است و اساسیترین نوع بانک شبیه انجمن وام و ساختمان بیلی است که جورج بیلی در فیلم «این زندهگی هیجانانگیزی است» اداره میکرد. این بانک با سرمایه سهامدار شروع به کار کرده، سپرده جمعآوری میکند و سپس وام میدهد. بانکها نسبت به زمانی که جیمی استوارت در نقش جورج بیلی در ۱۹۴۶ بازی میکرد، بسیار پیچیدهتر شدهاند. سپردهها اکنون فقط ۶۰ درصد از منابع مالی بانکها را تشکیل میدهد، بقیۀ منابع از محل اوراق قرضه، اسناد بدهی کوتاهمدت مثل اوراق تجاری، وامهای عمده از سایر بانکها و سرمایهگذاران بزرگ، مشتقات و سایر چیزها بهدست میآید. آنها به کشورها، شرکتها و افراد از طریق وام، اوراق بهادار، کارتهای اعتباری، خطوط اعتباری و بیحساب مسیر دیگر قرض میدهند.
اگرچه بانکها بنیان نظام مالی ما باقی میمانند، اهمیت آنها با گذشت سالها رو به کاهش گذاشته است. در ۱۹۸۰ بانکها ۵۰ درصد از اعتبارات اقتصاد را تامین میکردند، در سال ۲۰۰۷ این سهم به ۲۳ درصد کاهش یافت. بازارهای سرمایه که من در زیر توضیح خواهم داد و نهادهایی که مثل بانکها به نظر رسیده، عمل کرده و شامۀ تیزی دارند، اما مشابه بانکها تحت نظارت و قانونمندی نیستند و نقش وامدهی بزرگتری برعهده میگیرند. در مورد این بانکهای سایهیی، مثل شرکت مدیریت سرمایهگذاری پاسیفیک (PIMCO)، مدیر صندوق اوراق قرضۀ آنها را احضار میکنند، پساندازکنندهگان و وامگیرندهگان را به همدیگر میرسانند، اما سپرده قبول نمیکنند. بانکهای سایهیی به جای دریافت سپردهها، با انتشار اوراق قرضه و اسناد بدهی کوتاهمدت یا با خلاص شدن از وامهایشان از طریق تولید اوراق بهادار، منابع لازم برای وامهای پرداختی خود را تامین میکنند.
شما احتمالاً با یک بانک سایهیی معامله کردهاید. برخی از آنها ترکیب محلهیی دارند مثل دلالان وام رهنی، وامدهندهگان پیشپرداخت و شرکتهای لیزینگ. سایرین مثل فانی می و فردی مک در سطح ملی شناخته شده هستند که وامهای رهنی را تضمین کرده و یا نگه میدارند. آلی فایننشیال که شرکت سابق پذیرش مشتری جنرال موتورز است، وام خودرو (موتر) میدهد و شرکت سرمایۀ جنرال الکتریک به کسبوکارها وام و خدمت لیزینگ میدهد. وامهای بیاعتبار رهنی را عمدتاً بانکهای سایهیی مثل نیو سنچوری فایننشیال اینک ورشکسته و کانتری واید فایننشیال که اکنون بخشی از بانک آو امریکا است، پرداخته بودند. سرانجام برخی از آنها هستند که هرگز نامشان را نشنیدهاید مثل سیگما فاینانس یک بنگاه سرمایهگذاری به اصطلاح ساختارمند که در روزهای اوج خود ۵۷ میلیارد دالر در داراییهایی مثل اوراق بهادار به پشتوانۀ وام رهنی سرمایهگذاری کرد که بیشتر از اکثر بانکهای امریکایی بود.
بانکهای سرمایهگذاری که دلال معاملهگر نیز نامیده میشوند، نوع دیگر بانک سایهیی هستند. آنها به جای اینکه مستقیماً وام بدهند با پذیرهنویسی و خرید و فروش سهام، اوراق قرضه و سایر اوراق بهادار پساندازکنندهگان و وامگیرندهگان را در بازارها بههم میرسانند؛ عواید بهدست آمده را به وام دهنده یا شرکت تحویل میدهند و در این فرآیند حقالزحمهیی برمیدارند.
طی سالها مرز بین بانکها و بانکهای سایهیی بههم خورده است. بانکهای تجاری اکنون سهام و اوراق قرضه را معامله میکنند و بانکهای سرمایهگذاری وام میدهند. خود وامها نیز اغلب تکهتکه شده و به اوراق بهادار تبدیل میشوند. بانکهای تجاری اعتبار پشتیبان به بانکهای سایهیی ارایه میدهند، در واقع به عنوان آخرین مرجع وامدهی عمل میکنند. حتا این احتمال است که هر دو بانکهای تجاری و بانکهای سایهیی بخشی از یک شرکت مادر باشند. برخی بانکهای سایهیی مثل آلی فایننشیال و جنرال الکتریک کاپیتال بانکهای مخصوص خود دارند.
با همۀ انواع نامها و اساسنامههای حقوقی که بانکها و بانکهای سایهیی دارند، مرگ و زندهگی آنها به دو چیز بستهگی دارد: سرمایه و نقدینهگی.
سرمایه مثل مهمات برای یک ناو جنگی است. مهمات بیشتر باعث میشود تا ناو جنگی در برابر آتش دشمن مقاومت بیشتر، اما کندتری بکند. یک بانک هم با داشتن سرمایۀ بیشتر میتواند دوام بیشتری در برابر از دست دادن وامها بیاورد، اما سودآوری کمتری خواهد داشت، چون که سودهایش باید در بین سهامداران بیشتری تقسیم شود.
نسبت دارایی به سرمایه را اهرم عملیاتی مینامند و نشانهیی است که یک شرکت چهقدر به بدهی متکی است. بانک الف را در نظر بگیرید: این بانک ۱ دالر سرمایه سهامدار دارد، ۹ دالر سپرده جمعآوری میکند و ۱۰ دالر وام میدهد. اهرم عملیاتی این بانک ۱۰ است. اگر یک دالر سرمایۀ دیگر بهدست آورد، میتواند ۱۰ دالر وام بیشتر بدهد. اما بانک ب اهرم عملیاتی ۲۰ دارد. با هر دالر سرمایۀ اضافی میتواند ۲۰ دالر وام بدهد. پس میتوان دید چرا بانکها و سهامدارانشان اهرم عملیاتی را دوست دارند. اما اهرم عملیاتی به صورت برعکس نیز کار میکند. دقیقاً مثل یک ناو جنگی که زرهپوش نازکی داشته و آسانتر غرق میشود، یک بانک که سرمایۀ اندکی دارد احتمال بیشتری است که ورشکست شود. برای اینکه بانک الف ورشکست شود و سرمایهاش از بین برود، فقط کافی است که ۱۰ درصد وام هایش مشکوک و لاوصول شود. برای بانک ب فقط ۵ درصد نیاز است.
مقررات تنظیمی دولت فدرال بانکها را ملزم میسازد تا سرمایهیی به میزان دستکم ۸ درصد داراییهای خود نگه دارند، در حالی که بانکهای سایهیی با درصد کمتری میتوانند فعالیت کنند. این است دلیل اینکه چرا بیشتر آنها طی بحران مالی ورشکست شدند. برای مثال، فانی می و فردی مک با سرمایۀ کمتر از ۴ درصد رونق یافتند و سود خوبی میکردند. اما هنگامی که وامهای رهنی لاوصول شد، سرمایۀ آنها ناپدید شده و با پول مالیاتدهندهگان آنها را نجات دادند.
نقدینهگی به پول نقد و به چیزهایی که تقریباً مثل پول نقد هستند و میتوان برای تامین نیازهای فوری استفاده شوند، گفته میشود. خانۀ شما شاید که ۳۰۰ هزار دالر ارزش داشته باشد، اما این هیچ کمکی به شما نمیکند اگر امروز به ۵۰۰۰ دالر پول نقد نیاز دارید تا شومینۀ شکستۀ خود را تعویض کنید. بنابراین برای موارد نامنتظرۀ پول نقد دمدستی یا خط اعتبار سرمایه نگه میداریم.
Comments are closed.