گزارشگر:سه شنبه 11 عقرب 1395 - ۱۰ عقرب ۱۳۹۵
بخش دوم و پایانی/
رازها و دروغها
خیلی از انسانها در مقطعی از زندهگی خود دروغهای بزرگی گفتهاند که به «راز»ِ آنها بدل شده است و اینگونه رازها آرامآرام آنها را از درون میخورد، اما خُب همیشه از فاش کردنِ این رازها و گفتنِ حقیقت میترسند. این افراد با دروغشان زندهگی میکنند و سعی میکنند خودشان را متقاعد کنند که این دروغها مسالۀ مهمی نیستند و باید آنها را فراموش کنند. فرض کنید شما با یکی از دوستانتان شریک هستید، در یک معامله شما سود بیشتری برای خودتان برمیدارید و واقعیت را به دوستتان نمیگویید، سعی میکنید همه چیز مثل قبل باشد، اما آیا این امکانپذیر است؟ شاید فکر کنید وقتی کس دیگری راز شما را نداند مشکلی نخواهید داشت، اما این واقعیت نیست، شما دیگر نمیتوانید رابطۀ قبلیتان را با دوستتان و شریکتان داشته باشید. احساس عذاب وجدان و گناهکاری خواهید داشت و این حس روی رابطۀ شما سایه خواهد انداخت.
شاید سعی کنید تظاهر کرده و وانمود کنید که همهچیز خوب است؛ اما دیر یا زود سایۀ شک و تردید و احساس درونی شما، خودش را نشان خواهد داد. این را بدانید که هر انسانی وقتی رازی را پنهان کند و احساس عذاب وجدان داشته باشد، زندهگی خوبی نخواهد داشت.
دیوار بلند پنهانکاری
زمانی که واقعیت یا اطلاعات را از کسی پنهان میکنید، در واقع دروغ میگویید. خیلیها میپندارند که نگفتن واقعیت با دروغ گفتن فرق دارد و عمل زشتی محسوب نمیشود، اما واقعیت این است که اینهم یکی از انواع دروغ گفتن است. برای مثال شما دوستی دارید که رفتار و گفتارش را دوست ندارید، بیشتر افراد در اینطور مواقع هیچ اشارهیی به این مشکل طرف مقابلِ خود نمیکنند و صرفاً سعی میکنند از او فاصله بگیرند و رابطۀشان را با او کم و کمتر کنند. اما بیایید به این فکر کنید که به دوستتان بگویید: من از این رفتارِ تو یا از آن حرفِ تو خوشم نمیآید. در اینگونه موارد، یا رابطۀ شما بهبود مییابد و مشکل حل میگردد و یا هم اینکه بهطور قطع رابطۀ ناسالمتان پایان مییاید.
زمانی که همیشه سعی کنید پنهانکار باشید و علایق و افکار خودتان را سانسور کنید، در ارتباط با دیگران دچار مشکل خواهید شد و کیفیت روابط شما با دیگران افت خواهد کرد.
دروغ گفتن به خود
تقریباً همۀ ما در طول زندهگیمان تیوریهای منفی میسازیم که در واقع بر اثر یک دروغ یا یک ایدۀ نادرست یا بر اساس یک پنهانکاری شکل گرفتهاند؛ اما آرامآرام این تیوریهای منفی و نادرست را به عنوان واقعیت و حقیقتِ معتبر باور میکنیم. برای مثال: هر بار که رژیم غذایی میگیریم، پس از مدتی احساس میکنیم که مشکل داریم و نمیتوانیم رژیم غذایی را ادامه دهیم، آرامآرام به خودمان میگوییم که نمیتوانیم رژیم بگیریم، آرامآرام هم این باور را قبول میکنیم و حتا به این یقین میرسیم که پزشکان رژیم غذایی را برای ما ممنوع کردهاند. یا اینکه: در درس ریاضی موفق نیستیم و در نهایت به این باور میرسیم که ضعف ما ریشۀ ژنتیک دارد و باور میکنیم که تقصیری در این مورد نداریم. اما این واقعیت نیست. اینها تنها بهانههایی است که ضعفهای خود را بپوشانیم و تنها دروغهایی است که در مورد خودمان به خودمان میگوییم. این دروغها ما را ضعیف، پنهانکار، محافظهکار و ترسو میکند و مانع از تغییر و تحول و رشد و پیشرفت در زندهگی ما میشود.
منبع: مجلۀ زندهگی ایدهآل
Comments are closed.