احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ چهار شنبه 19 عقرب 1395 - ۱۸ عقرب ۱۳۹۵
با آنکه جای افغانستان در مبارزات انتخاباتیِ دو نامزد ریاستجمهوری امریکا ناپدید بوده، ولی بدون شک مردم افغانستان مثل بسیاری از مردم جهان منتظر اند که کدامیک از دو نامزد سرانجام به کاخ ریاست جمهوری امریکا راه پیدا میکند. مردم افغانستان به دلیل اینکه سیاستهای امریکا نقش تعیینکننده در سرنوشت سیاسیِ این کشور دارد، به انتخابات امریکا با علاقهمندی نگاه میکنند. شاید راه یافتنِ هر کدام از دو نامزد ریاست جمهوری امریکا چندان تغییری در سیاستهای این کشور در قبال افغانستان نداشته باشد، ولی مردم به گونهٔ ناخودگاه نسبت به نتایج انتخابات امریکا بیم و امیدهایی دارند. برخیها که از دونالد ترامپ تنها با چهرهٔ سختگیرانهاش در برابر مسلمانان آشنایند، از رسیدن این جمهوریخواهِ میلیاردر به قدرت سیاسی در امریکا میهراسند و فکر میکنند که رسیدن او به کاخ سفید، ممکن است برای افغانستان پیامدهای خوبی نداشته باشد.
از جانب دیگر، نگاه به هیلاری کلینتون نیز به دلیلِ تجربهیی که از او و حزبش در سیاستهای امریکا در اختیار است، چندان خوشبینانه نمینماید. بسیاریها فکر میکنند که اگر ترامپ مخالف مسلمانان به چوکی ریاست جمهوری امریکا نرسد، از رسیدن کلینتون نیز چندان خیری برای افغانستان و منطقه متصور نیست. زیرا به گفتهٔ این عده، سیاستهای هیلاری کلینتون تفاوت چندانی با سیاستهای اوبامای دموکرات و مصلحتگرا نخواهد داشت و او همان راهی را در سیاستهای امریکا در قبال جهان دنبال میکند که عمدتاً از هر دموکراتی میتوان انتظار داشت. از سوی دیگر، خانم کلینتون یک دوره به عنوان وزیر خارجه در زمان ریاست جمهوری اوباما کار کرده است و تجربۀ کاریِ او نشان میدهد که حرفِ نوی برای گفتن نخواهد داشت؛ در حالی که به گفتهٔ این عده فضای جدید سیاسی حاکم بر جهان، با توجه به تغییرات اساسی در سیاستهای روسیه، نیاز به بازتعریف دارد و امریکا باید تواناییهای خود را در مهار مناقشاتِ جهانی و منطقهیی نشان دهد.
اینگونه دغدغهها البته از دغدغههای عادیِ هر انتخاباتی میتواند باشد و بیشتر به مسایل روانیِ تأثیرات انتخابات مربوط میشود تا نتایج عملی و واقعی آن. امریکا و هر کشور قدرتمندِ دیگری در جهان، در سیاستهای کلانِ خود خطوطی دارد که هیچ رییس جمهور و زمامداری قادر به تغییر آنها نیست. سیاستهای اصلی در جاهای دیگر غیراز کاخهای ریاست جمهوری، رقم میخورند. رؤسای جمهور در چنین کشورهایی، بیشتر ابزارهای تحمیلکنندۀ اینگونه سیاستها میتوانند باشند.
در کشورهای قدرتمندی نظیر امریکا، یک اجماع اصلی در مورد منافع ملی و سیاستهای کلانِ آن به صورتِ نانوشته که از درون خرد جمعی مردم نشأت یافته، وجود دارد و هیچ زمامداری از هرحزب و جناحی، قادر به دگرگونیِ آن نیست. به همین دلیل است که میبینیم تغییرات در سیاستهای کلانِ چنین کشورهایی بسیار کُند به نظر میرسد.
دلیل کندیِ تغییر سیاستهای کلان در چنین کشورهایی این است که همه ملزم به پیروی از منافع کلانِ آن کشور هستند. حالا شاید در سطح عملی، گاه تفاوتهایی در سیاستهای زمامداران به چشم بخورد که عمدتاً جنبهٔ تاکتیکی دارد، ولی از لحاظ راهبردی همان منافع کلانِ این کشورهاست که بهآسانی دچار تغییر نمیشود و سیاستهای اصلی آن را در قبال جهان نشان میدهد.
یک نکته را اما نمیتوان نادیده گرفت و گفت که آمدن افراد کاملاً بیتأثیر در سیاستهای این کشورهاست. بدون شک افراد میتوانند به عنوان بازیگرانِ عرصهٔ قدرت شایستهگیها و ابتکارعملهای خود را نشان دهند و چنان سطحی از سیاستهای آن کشور را به نمایش بگذارند که مردم جهان فکر کنند آمدنِ این فرد واقعاً به تغییراتِ اساسی انجامیده است. با توجه به این بُعد از حضور شخصیتها، میتوان از دگرگونیها در سیاستهای کشورهایی نظیر امریکا سخن گفت.
رسیدن هریک از نامزدهای فعلی ریاست جمهوریِ امریکا به قدرت، میتواند نتایج معینی را در قبال مسایل جهان، منطقه و از جمله افعانستان در پی داشته باشد. شاید با رسیدن ترامپ به قدرت، ما شاهد برخی تغییراتِ کوچک در سیاستهای امریکا در قبال افغانستان باشیم، همانگونه که از منظری دیگر ممکن است که خانم کلینتون نیز با آمدنِ خود چنین تغییراتی را به نمایش بگذارد. اما جوهر و ماهیتِ اصلیِ سیاست امریکا در قبال منطقه و افغانستان به حالِ خود باقی خواهد بود و در آن، هیچ دگرگونییی رونما نخواهد شد؛ زیرا سیاست کلانِ امریکا در قبال افغانستان و منطقه، برآمده از همان اجماع اصلیِ سیاسی در این کشور به شمار میرود که بر اساس منافعِ آن کشور تعریف شده است و هیچ زمامداری جرأت تغییر اساسی و چرخشِ یکصدوهشتاد درجهیی آن را ندارد. به همین دلیل هم شاید جای افغانستان در مبارزات انتخاباتیِ این دو نامزد کاملاً خالی بود.
Comments are closed.