احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 22 عقرب 1395 - ۲۱ عقرب ۱۳۹۵
بخش دوم و پایانی/
دکتر علی محمدرضایی هفتادر
دکتر حمید هادیان
قطران دستور میدهد زود سمک را گردن بزنند. آتشک میگوید جای این سخن نیست، چون او اسیر و گرفتار ماست. فردا داری در میدان میزنیم و او را به دار میکشـیم. قطران میگوید کسی باید امشب مواظب او باشد و آتشک میگوید: من خود او را آورده ام و خودم میتوانم از او نگهداری کنم. قطران میپذیرد و میخواهد به خاطر این اتفاق مهم شراب بخورد. در شرابخواری افراط میکند و مست میافتد. سمک و آتشک که منتظر چنین فرصتی هستند آماده میشوند، اول آتشک دستان سمک را باز میکند و دو مهد (تخت) پیدا میکنند و بر دو قاطر میگذارند و آنچه از طلا و نقره مییابند برمیدارند و به سی غلام دستور میدهند که اطراف تخت را بگیرند و مراقب تخت قطران باشند. غلامان میپرسند. چرا باید چنین کاری کنیم. جواب آتشک این است که قطران دستور داده تا اگر حملۀ ناگهانی صورت گیرد، او در بین آنها نباشد.
وقتی سمک و آتشک با قطران مست خفته و سی غلام از اردوگاه قطران خارج میشوند و به اردوگاه خورشیدشاه میرسند، نزدیکهای صبح است و خورشیدشاه بر تخت نشسته است. سیاهگیل امیر طلایه است که همه را محاصره میکند و با توضیح حوادث و اتفاقات، به قطران میخندند و به سمک آفرین میگویند. سیاه گیل میپرسد این دیگر کیست. سمک آتشک را معرفی میکند و میگوید او برادر من است. و این در حالی است که قطران بر مثال زنده پیلی مست روی تخت و زیر جلباب ـ پرده ـ خفته است. سمک جلو میرود و سبیل قطران را میگیرد و میکَنَد و قطران از این نهیب بیدار میشود و تصور میکند در کاخ خود است، نگهبانان را فرا میخواند که سمک پیش میرود و قفایی محکم به قطران میزند و میگوید خدمتکارانِ تو رفتند. بهخاطر آنهمه بیشرمی که تو در مورد آنها روا میداشتی و این پسگردنی (قفاق) بهخاطر آن پسگردنیهایی است که در اردوگاهِ تو به من زده اند.
این خلاصهیی از داستان بود، اما آنچه در این مقام لازم است به آن اشاره شود، چند موضوع است که عبارتاند از:
الفـ شخصیتهای داستان
بـ آداب عیاری و پهلوانی در این داستان
الفـ شخصیتهای داستان
همۀ داستان دور محورِ سه شخصیت است:
۱ـ سمک: قهرمان داستان مردی است کوچکاندام و اعجوبه که برای جانفشانی و خدمت به دوستان آماده است. او برای آسایش یاران از بذل جان نمیهراسد و با هر گونه حادثۀ ناگواری روبهرو میشود. نام سمک و معنی آن (ماهی) شاید اشاره به همین رفتار او باشد که سریع و بسیار بهجا حادثه و میدان اتفاق را ترک میکند و دشمنان از دستیابی به او ناتواناند.
۲ـ قطران: درخششِ این شخصیت در داستان کوتاه و کمرنگ است، هرچه هست کانون بدی و پلیدی است. جبهۀ او دقیقاً در مقابل خورشیدشاه و سمک قرار دارد و از جملههای وی این مفهوم دریافت میشود که تنها در اندیشۀ اسارت سمک و نمودن قدرت و توانایی خود به اوست، با اسارت سمک خوشحال و شادمان است، بسیار عجول و ضعیفالنفس است؛ چه در همان شب به آتشک میگوید زود او را گردن زنید. مایههایی از بلاهت و نادانی در رفتار و اعمالِ او ظاهر است، ظرفیتِ کم و رفتار کودکانه از جملههای او بهوضوح قابل دیدن است.
۳ـ آتشک: ظاهراً عیار است یا حتا میتوانیم بگوییم تظاهر به چنین عملی دارد. او فقط در اندیشۀ رسیدن به هدفش، ـ دلارام ـ است. حاضر است برای رسیدن به این مقصود هر کاری انجام دهد، به همین خاطر است که اول با قطران پیمان میبندد و وقتی سمک ادعا میکند او بهتر و راحتتر میتواند او را به مقصودش برساند، عهد قبلی را فراموش میکند و با سمک همپیمان میشود.
رفتار آتشک دو روی دارد: او به پیمانِ خود با سمک عمل میکند، غدر و خیانت و بیوفایی نمیکند؛ ولی همین پیمان باعث میشود عهد قبلی را بشکند و به همپیمانش ـ قطران ـ خیانت کند.
پس با توجه به عملکرد آتشک، او را فردی منافق و مصلحتبین و در اصطلاح امروز «نان به نرخ روز خور» میتوان معرفی کرد. و نماد انسانهایی است که از هر فرصتی برای رسیدن به هدف و مقصود استفاده میکنند و به پیمانِ خود پایبند نیستند. این افراد که در جامعه هم کم نیستند، مورد توجه قرار نمیگیرند، ولی گاه وسیلهیی هستند که میتوانند رسیدن قهرمانان را به اهداف آسانتر کنند، وگرنه وجود و شخصیتِ آنها ارزش چندانی ندارد.
بـ آداب عیاری
ویژهگی عمدۀ کتاب سمک عیار، توجه به افراد گمنام و فرودستِ جامعه است. افرادی که در قسمتهای دیگر ادبیاتِ ما شناخته شده نیستند و عیاران برانگیخته از همین طبقه اند. مهمترین ویژهگی این گروه عبارت است:
۱ـ راستگویی از مهمترین اعتقاداتِ عیاران است تا جایی که ممکن است دشمنی بهخاطر راستگویی بخشیده شود یا اگر دروغگوییِ دوستی ثابت شود، جان بر سرِ این سخن نهند. بنابراین صداقت و راستی در گفتار و اعمال بسیار مورد توجه عیاران است.
۲ـ وفای به عهد و پیمان: عیاران وقتی عهد و پیمانی میبندند، به سخن و قولِ خود سخت پایبندند و تخلف از عهد را درست نمیدانند.
برای تأیید دو مورد فوق میتوان به این عبارت استشهاد کرد که وقتی سمک آتشک را میبیند که لشگرگاه آنها را زیر نظر داشته است، آتشک که گویی از شیوۀ عیاران آگاه است، میگوید «ای سمک سوگند خور که مرا به جان امان دهی و نیازاری تا راست گویم». سمک سوگند خورد که او را نیازارد و به جان زینهار دهد اگر با وی خیانت نکند و راست گوید.
۳ـ رازداری و کتمان سر، از مهمترین اعتقادات عیاران است؛ «ای آتشک عهد کن که راز من نگاه داری و خیانت نیندیشی و نفرمایی و از قول من بیرون نیایی». وقتی عیار عهدی میبندد و رازداری میکند، در رفتارش خیانت نیست و حتا نباید در فکر خیانت هم باشد و از تعهدی که کرده نباید تجاوز کند.
۴ـ قسم خوردن به خدا، نان، نور و حقِ صحبتِ جوانمردان که با گذشت سالها همچنان در زندهگی مردم معاصر جا و اهمیتِ خود را از دست نداده است و ارزشمند است.
سوگند به این مظاهر در حکمِ محکمترین سوگندها و استوارترین تعهدهاست؛ گرو گذاشتن موی، بروت و حلقۀ انگشتر، بیان تعهد عمل جوانمرد است که در آن روزگار و حتا در زمانِ ما بسیار بااهمیت است. در روزگاری که قویترین وثیقهها بیاعتبار است، قسم به نان و نمک مفهومی بسیار استوار و قاطع دارد. «[آتشک] سوگند خور به یزدان دادار و به نان و نمکِ مردان و به صحبتِ جوانمردان که خیانت نیندیشی».
۵ـ دوستی با دوستان همپیمان و دشمنی با دشمنان آنها: وقتی شخصی در جمع عیاران پذیرفته میشود و صافی اعتقادات و حقیقتِ رفتار و کردارِ او ثابت میشود و به جمع آنها وارد میشود، لقب و عنوان “برادر” میگیرد و چنین رفتار و کاری از او در مورد دوستانِ دوستان هم محقق میشود و همچنین لازم است که با دشمنان دوستانش دشمنی کند. عیاران قصد دارند که دوستی دوست را به محکمترین شکل و استوارترین وثیقه محکم کنند. «[آتشک] آن کند که سمک فرماید و با دوست وی دوست و با دشمن وی دشمن [باشد]».۷
۶ـ گرفتن از ثروتمندان و کمک به فقرا و نیازمندان: عیار مالک چیزی نیست، به فکر جمعآوری مال و ثروت نیست، هرچه هست در خدمت یاران و فقیران است. در این داستان، سمک هنگام انتقال قطران به بارگاه خورشیدشاه، وقتی او مست از شادی اسیر کردن سمک چون ژندهپیلی خفته، آنچه از زرینه و سیمینه مییابد همه را در مهد مینهد و به دربار خورشید میبرد.
۷ـ اجرای فرمانها و خواستهها بدون جنگ و خونریزی و یا با حداقل درگیری: شاید این مهمترین حالت فکری در عیاران باشد که خواستهها را با کمترین میزان درگیری و تنش به انجام میرسانند. با وجود توانایی و قدرتی که در این گروه سراغ داریم، این مهمترین مشخصۀ آنها هنگام سختترین شرایط تصمیمگیری است. در واقع در بدترین شرایط، بهترین تصمیمها مختصِ آنهاست. رسیدن به مقصود بدون اینکه کشته شوند و یا از بیگناهی خونی بر زمین ریخته شود. در یک کلام، دستیابی به هدف با کمترین هزینه و با بیشترین قدرت و توانایی.
۸ـ اشاره به رسومی از جمله شرابخواری و گرفتن و دزدیدن از ثروتمندان در هر حال صورتِ شرعی و اسلامی ندارد. اینکه در این داستان و یا مجموعه کتاب نامی از مسجد ـ بهجز اعتقادات عیاری ـ نیست، این سخن خاورشناسِ محترم هانری کربن را به ذهن میآورد که «عیاران از فرهنگ ایران برخاسته و از این سرزمین به مکانهای دیگر گسترش پیدا کردهاند.»
پانوشت:
آیین جوانمردی، هانری کربن، ترجمه احسان نراقی، ص ۱۷۰، تهران، نشر نور ۱۳۶۳
تاریخ ورزش باستانی ایران (زورخانه )، پرتو بیضایی، تهران، چاپ حیدری ۱۳۳۷
تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیحالله صفا، ص ۹۸۸، ج۲، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۱
همان، صص ۱۶۲ – ۱۶۷
همان، ص ۱۶۲
Comments are closed.