احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عزیز آریانفر - ۱۱ حمل ۱۳۹۸
بخش دوم و پایانی/
بسیار اشتباه خواهد بود، انتظار داشته باشیم که شورای عالی صلح به تنهایی بتواند نسخه عملییی برای دستیابی به صلح در کشور ارایه کند. خارجیها با شرایط، اوضاع و احوال ما خوب آشنا نیستند. از اینرو، کافی است در یک مرحلۀ کار اشتباه کنند. دولت هم در نبود کانسپت جامع نمیتواند کاری کند و از همین رو به انزوا و تجرید برده شده است.
بحران افغانستان یک بحران مزمن دارای ریشههای گوناگون داخلی و خارجی است. غیرواقعبینانه خواهد بود اگر بپنداریم که میشود به این بحران در کوتاه مدت پایان بخشید. اما راههایی است که میشود از طریق آن به نتایج خوب دست یافت.
برای مثال وقتی یک بیمار را نزد داکتر میآورند، در گام نخست برای او مسکن و دواهایی تجویز میکند که درد و تب را پایین بیاورد و عجالتاً وضع بیمار بهبود پیدا کند؛ اما روشن است کسی که بیماریهای سخت و مزمن داشته باشد، به تداوی منظم و سیستماتیک و دراز مدت نیاز دارد.
از این رو، در بحث صلح، باید همزمان روی دو طرح کار کرد: یکی راهیافتهای کوتاه مدت و دیگری هم راهیافتهای درازمدت. نیاز تاریخی به- راه اندازی گفتوگوهای همهجانبه صادقانه و مهندسی سیاسی نوین:
هنگام آن فرا رسیده تا گفتوگوهای گسترده بینالافغانی در یک پلاتفرم وسیع میان دولت و اپوزیسیون سیاسی مدنی درون منظومهیی یعنی کل مجموعه موجود در ساختار کنونی بر سر اصلاحات گسترده و بسترسازی برای مشارکت فراگیر ملی در کاست قدرت و مدیریت آغاز گردد.
در ساختار کنونی دو مجموعه داریم. یکی مجموعه حاکم یعنی تیمهای رییس دولت وحدت ملی، رییس شورای اجرایی و بخشی از جمعیت به رهبری صلاحالدین ربانی و دیگری اپوزیسیون سیاسی مدنی که در واقع از بدنۀ نظام جدا شده و با نظام مشکل ندارد، در صدد براندازی آن نیست، اما با شیوه مدیریت حاکمیت کنونی موافق نیست و خواهان اصلاحات بنیادی و مشارکت بیشتر در نظام میباشد. این مجموعه اکنون در پیرامون آقای اتمر گرد آمده اند. البته، چند تیم مستقل دیگر هم است.
اگر این دو مجموعه بتوانند با توجه به وضعیت سرنوشتساز و خطرناکی که پیش آمده، اختلافات سلیقهیی را کنار بگذارند و به یک رشته توافقات اصولی دست یابند، منظومه دولت آن قدر نیرومند خواهد شد که طالبان دیگر حرف زیادی برای گفتن نخواهند داشت. البته، تکتهای انتخاباتی میتوانند در یک انتخابات شفاف، با هم به رقابت سالم و دموکراتیک بپردازند و حتا در فرجام انتخابات، ایتلاف بزرگ ملی را شکل دهند تا هیچ جناحی حذف نگردد. اما باید در برابر خطر بازگشت طالب، یک پلاتفورم واحد و مشترک بسازند.
باید میان تقسیم فیزیکی قدرت و مشارکت فرق قایل شد.
تقسیم فیزیکی قدرت با طالبان در چارچوب یک پروژۀ نو با حمایت امریکا، عربستان و پاکستان میتواند پیامدهای بسیار خطرناک و جبرانناپدیری داشته باشد.
اما زمینهسازی برای مشارکت فراگیر تودهیی در مدیریت کشور تنها از راه تفاهم میان منظومهیی و تعامل خردورزانه با طالبان میسر است. اکنون روشن نیست دولت با چه راهبردی با طالبان وارد گفتوگوهای صلح شود. اما اگر پلاتفرم مشترک و واحد میان منظومهیی ایجاد گردد، تیم مشترک حاکمیت و اپوزیسیون مدنی سیاسی میتوانند از موضع مشخص و آدرس معین دارای پایگاه گسترده مردمی سخن بگویند و تا جایی ارادۀ سیاسی بخش بزرگی از مردم را تمثیل کنند.
آن چه مربوط به طالبان میگردد، اگر در ساختار نظام اصلاحاتی به میان بیاید، آنان میتوانند در ساحات زیر کنترل خودشان از راه طبیعی انتخابات ارگانهای محلی قدرت در ساختار قدرت مشارکت پیدا کنند. البته، این کار نیاز به اصلاح قانون اساسی و ساختار نظام دارد.
آن گروهها از طالبان که خواسته باشند، به صلح رو بیاورند، میتوانند در انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی شرکت کنند و یا با سایر تکتهای انتخاباتی در ایتلافها شرکت کنند و این گونه در کاست قدرت راه یابند.
در صورت تحکیم حاکمیت ملی و ایجاد ساختار فراگیر، هرگاه بتوانیم همبستگی راستین ملی را تأمین نماییم، طالبان در موضع انفعالی قرار خواهند گرفت.
حال دیده شود که دولت یا اپوزیسیون سیاسی درون منظومهیی کدام یک ابتکار عمل را در دست خواهند گرفت.
هرگاه یک پلاتفرم مشترک ایجاد نشود، روشن نیست دولت با چه موقفی و از کدام موضع با طالبان وارد مذاکره خواهد شد. البته، این در صورتی است که طالبان حاضر به مذاکره شوند. با توجه به این که اکنون دولت در موقعیت انفعالی قرار دارد، بسیار دشوار به نظر میرسد، طالبان حاضر به مذاکره شوند.
اما اگر پلاتفرم وسیع و فراگیر ملی به وجود بیاید و هر دو مجموعه منظومه دولت و اپوزیسیون سیاسی مدنی بتوانند به سازشهایی دست یابند، این امکان پیدا میشود که برخی از گروههای اپوزیسیون مسلح یعنی طالبان از مواضع شان کوتاه بیایند و پای میز مذاکره بنشینند.
حاکمیت کنونی باید سنجش داشته باشد که هرگاه نتواند با مجموعه اپوزیسیون مدنی درون منظومهیی روی یک رشته مسایل اصولی به توافق برسد، امکان همسویی میان این اپوزیسیون و طالبان بالا میرود و چنین چیزی میتواند کشور را با وضع بسیار دشواری روبهرو کند.
کنفرانس مسکو باید زنگ خطری برای حاکمیت در زمینه باشد. نباید از یاد برد که پس از ماه جوزا، حاکمیت کنونی در سیمای یک ادارۀ سرپرست در میآید. پس باید تا فرصت هست، دست به کار شد.
آن چه نوشتهام، همچون فتح باب است و روشن است نمیتواند جامع و کامل باشد. دیدگاههای دوستان ورجاوند همیشه سازنده و گرهگشاه بوده است.
کشور در حالت فوقالعاده خطرناک و حساس قرار دارد. بیم آن میرود و سناریوی برافتادن دولت داکتر نجیبالله تکرار شود و فجایع سالهای دهه نود تکرار گردد.
از اینرو، بابد اختلافات فرعی سلیقهیی را که طبیعی هم میباشد، کنار گذاشت. باید همه نیروهای سالم و دموکراتیک کشور دست به دست هم بدهند تا باشد چارهجویی شود و راه حل خردورزانهیی برای پایان دادن به جنگ و تأمین صلح و ثبات پایدار پیدا شود. دردمندانه تا کنون کانسپت روشنی مانند طرح مصالحه ملی دیده نمیشود.
باید استراتژی مدون و تعریف شدهیی ارایه گردد تا دولت بتواند از حالت انفعالی، انزوا و تجرید بیرون آید و ابتکار عمل را در دست گیرد.
اکنون دیگر وقت شکستاندن چناق دلخواه نیست. باید کاری کرد که با کمترین ضایعات و تلفات، بحران کنونی را پشت سر گذاشت. پس از آن وقت کافی برای رسیدهگی به سوءتفاهمها، اختلافات کوچک و ارزدهگیها و گلایهها خواهد بود.
اکنون باید کاری کرد که همه اقتدار ملی را برای برون رفت از وضعیت کنونی بسیج ساخت کشور بر سر گزینش سرنوشت ساز، بسیار دشوار، پیچیده و خطرناکی قرار گرفته است. روشن است در قبال رویدادها نمیتوان بیتفاوت ماند. باید موقف خود را روشن بسازیم.
دردمندانه در کل دو گزینه بیشتر نداریم:
۱٫تلاش برای حفظ ساختار کنونی و جستجوی راههایی برای اصلاح، ساماندهی و بهبود آن و راهاندازی گفتمان جدی و سراسری به منظور جستجوی راههای جلوگیری از باز آمدن طالبان و وارد آوردن اصلاحات جدی و بنیادی در دولت وحدت ملی و تحکیم پایههای آن؛
۲٫اجماع و تلاش در تسریع براندازی سیاسی ساختار کنونی دولت وحدت ملی و شتافتن به پیشواز تحولی که زیر طرح باز آمدن طالبان به شکلی از اشکال مهر صحه میگذارد.
راستش من زیر هیچ عنوانی با بازگشت طالبان و سپردن بخشی از کشور و دولت به طالبان و در واقع به پاکستان بر اساس معامله امریکا، انگلیس، پاکستان و عربستان سر سازش ندارم و عواقب آن را بسیار وخیم و جبرانناپذیر میبینم؛ اما ادامه وضعیت کنونی را هم ناپذیزفتنی و تحمل ناپذیر میپندارم.
راه سوم هم پیدا نیست. دشواری در این است در اردوگاه دولت وحدت ملی انسجام و هماهنگی درست نیست و به قول معروف آبادی میخانه ز ویرانی ماست. اگر دولت وحدت ملی موفق میشد تیم نیرومندی با چیدمان خردورزانه بیاراید و راه اصلاحات بنیادی و ساختاری را پیش میگرفت، شاید به این روز نمیافتادیم. اما اکنون دیگر گلایه و گزاری و نکوهش و سرزنش دردی را دوا نمیکند و باید در صدد چارهجویی بنیادی برآییم.
باید نیک اندیشید که چه باید کرد؟ خطر بازگشت کشور به حالت سهمگین و رقتباری مانند سالهای دهه نود بسیار بزرگ است که این بار بسیار وحشتناکتر و ترسناکتر از آن دوره خواهد بود و میتواند در فرجام به فروپاشی کامل کشور و دامنهیابی جنگهای خونین فرسایشی بیپایان بینجامد.
نباید کاری کرد که به قول معروف: چرا کاری کند عاقل که بار آرد پشیمانی، مسوولیت بسیار بزرگ است و نباید اشتباه کرد.
بیایید نیک بسنجیم که چه باید کرد؟
باید بستر یک گفتمان باز و همه جانبه را برای جستجوی راههای برون رفت از بحران کنونی هموار کرد. چگونه میتوان چالش کنونی را حل کرد؟ چگونه میتوان با کمترین هزینه و تلفات از این مرحله عبور کرد؟ گام نخست باید دید که اوضاع جهانی و منطقهیی چه تأثیراتی بر روند بیثباتی در کشور دارند و چگونه میتوان پیاندهای مخرب این رقابتها را مدیریت کرد.
در بُعد داخلی باید گام به گام پیش رفت. پیش از پرداختن به مسأله طالبان باید دید که در داخل منظومۀ ضد افراطیت چه میتوان کرد.
در کُل باید میان دو جبهه خط فاصل قرمز کشید: اپوزیسیون مسلح افراطی آشتی ناپذیر که راهی جز مقاومت در برابر آنان نیست. طالبان یک گروه یکدست و متجانس نیستند. بل که باید از گروههای طالبان سخن گفت که در کل در سه گروه دستهبندی میشوند. یعنی باید طالبان کالبدشکافی شوند. با یک گروه از طالبان میشود، تحت شرایط خاصی مصالحه کرد. اما با یک گروه اصلاً امکان ندارد. با گروه سومی میشود قسماً پس از کار منظم سیاسی به توافقاتی دست یافت. البته، باید یک بحث کامل را به طالبان تخصیص داد.
اما جبهۀ ضد طالب در واقع در بر گیرندۀ منظومه دولت و اپوزیسیون سیاسی مدنی میشود که مرز مشخصی میان این دو وجود ندارد. چه بسا هستند کسانی که همزمان در هر دو جناح حضور دارند. در یک سخن، دولت و اپوزیسیون سیاسی مدنی را میشود زیر داربست یک منظومۀ ضد افراطیت تعریف کرد.
در گام نخست باید گفتمان جدییی در میان نخبگان فکری به راه بیفتد که اولویتها چیست و چگونه میتوان یک جبهه فراگیر ملی برای دفاع از کشور در برابر جبهه دشمنان آشتی ناپذیر مانند داعش، حزب التحریر و بخشی از طالبان و شبکه حقانی آراست.
باید دید که بر سر چگونه ساختار نظام میتوان به توافق رسید.
یک رشته واقعیتهای تلخ است که باید آنها را به عنوان واقعیتها پذیرفت و راههای زادیش آن را بررسی کرد. باید میان مسایل تأخیرناپذیر و مسایل آرمانی تفکیک قایل شد.
دولت کنونی نیز متشکل بر چند سازواره است. اپوزیسیون دموکرات و مترقی باید باب گفتوگو را با دولت بگشاید و در گام نخست با آن بخشهای آن که میشود به همسویی دست یافت و پلاتفرم مشترک را ایجاد کرد، به توافقاتی برسد و سپس باید با هم با سایر جناحهای شامل دولت وارد مذاکرات و گفتوگوهای جدی شد.
اگر منطومۀ ضد دشمنان آشتی ناپذیر بتوانند به تفاهمات حداقلی دست بیابند، شاید بتوان راهی برای نجات یافت.
در انتخابات پیشرو، باید همه احزاب و گروهها به نحوی از انحنا به یکی از دو تیم بپیوندند و در روند سیاسی و ساختار دولت آینده مشارکت پیدا کنند.
از دید من، دو تیم بزرگ باید در فردای انتخابات یک پلاتفرم مشترک را ایجاد نمایند. خوب خواهد بود اگر گروهها و سازمانهای دموکراتیک و مترقی نیز در ساختار قدرت مشارکت پیدا کنند.
اگر در دولت آینده به خواستها وقعی گذاشته نشود، میتوان به مبارزات مسالمتآمیز در چارچوب هنجارها ادامه داد.
اگر این دو تیم نتوانند به هر دلیلی با هم به تفاهم برسند، آینده خطرناکی کشور را تهدید میکند.
البته، این بدان معنا نیست که به مبارزات دادخواهانه پایان داده شود.
ما به یک استراتژی دو مرحلهیی تیاز داریم: در کوتاه مدت و در دراز مدت.
شماری از اهداف و آرمانها در کوتاه مدت دستیاب اند و برای شمار دیگر نیاز به مبارزات پیگیر درازمدت است. در حال حاضر راهی جز شتافتن به سوی انتخابات نداریم. دولت موقت و برگزاری لویه جرگه و گفتوگوها با طالبان مشکل کشور را حل نمیکند. شاید بتواند تا اندازهیی مشکل فی مابین امریکا و پاکستان را حل کند؛ اما درد ما را دوا نمیکند. باید گام به گام و با شکیبایی پیش رفت. به قول معروف شب دراز است و قلندر در راه. مشکلات کشور ما در کوتاه مدت حلی شدنی نیست. اما باید کوشید مرحله کنونی را با دادن کمترین تلفات و ضایعات پشت سر گذاشت. در مرحلۀ کنونی جلوگیری از بازگشت طالبان مهمترین هدف است.
در بازی پیچیده افغانستان همه بازیگران با کارتهای گوناگون بازی میکنند. از این رو، باید قاعدۀ بازی را یاد گرفت.
Comments are closed.