احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:کمالالدین حامد/ یک شنبه 23 عقرب 1395 - ۲۲ عقرب ۱۳۹۵
بخش نخست/
مقدمۀ دیگری که رشید رضا بر آن پافشاری میکند این است که خداوند مردم را مسوول امورِ دنیایشان ساخته است. لذا بهکارگیری بیش از حد استنباط، باعث انفجار در احکام اسلامی گردیده و تمام اعمالِ ریز و درشت، وصف حکمیِ فرضیت یا حرام یافته و دایرۀ اباحت اصلی بهشدت تنگ شده است.
او در ادامه میفرماید که امور عبادی بهطور نهایی کامل شده، ولی امور دنیایی بهصورت کلی در نصوص آمده است که جزییاتِ آن مبتنی بر مصلحتِ انسانهاست و باید مصلحت دیده شود و بعداً حکم صادر گردد، نه اینکه حکم صادر گردد و بعداً مصلحت در آن فرض دانسته شود. رشید رضا، دلیل عدم توجه نسل اولیۀ مسلمانان (سلف) را به روش عقلی، سوالاتِ زیاد میداند که باید امروز به روش عقلی بهشدت توجه گردد و مورد استفاده قرار گیرد.
در روششناسی سنتی، علت عقلی حکم همان است که مورد تأیید وحی باشد نه آنکه مناقض وحی باشد، ولی رضا علتی را که نه مناقض وحی است و نه مورد تأیید وحی نیز مورد استفاده و توجه قرار میدهد و آن را بهشدت فربه میسازد. روش رضا در کُل، قرار دادنِ مصلحت در جای قیاس و حتا اجماع (به استثنای اجماع مسلمانان اولیه) است که میتوان نوعی تجدید و اصلاح در شکل روششناسی سنتی گفت.
ب) حسن ترابی: متفکر و سیاستمدار برجستۀ سودانی که چندی پیش فوت کرد، در اثر خویش که در سال ۱۹۸۰ به نشر رسید، تیوری اصلاحیِ خود را شبیه رضا ولی یک قدم جلوتر پیش میکشد. ترابی علاوه بر جزیینگر بودنِ روش سنتیِ احکامشناسی اسلامی، نسل اولیۀ مسلمانان را برای نسل امروزین یک مدلِ واجبالاطاعه نمیداند و میگوید که آنها نه یک مدل منحصر به فرد اند و نهتنها مدلی اند که اسلام میخواهد، بلکه یکی از مدلهایی اند که مورد پذیرش اسلام میباشد.
تکیۀ ترابی بر قیاس اجمالی (همان مصلحت مرسله) و استصحاب میباشد. او معتقد است که برخی از احکام، ادامۀ روشهای دورۀ قبل از اسلام است که اسلام صرف به آن شکلِ جدید داده و این امر نشان میدهد که استصحاب از اهمیت بالایی برخوردار میباشد.
وی در حقیقت، تمام احکام جدید را بهویژه در حوزۀ حقوق عمومی، با قرآن و بعد با سنت و در قدمِ سوم با مصلحتِ امروزیِ مسلمانان و استصحابِ تاریخیِ جوامع اسلامی انطباق میدهد؛ اینجاست که دانسته میشود ترابی یک قدم بیشتر میبردارد و اجماع نسل اولیۀ مسلمانان را نیز واجبالاطاعه نمیداند. ترابی به صورتِ پراکنده نظریاتش را ابراز میکند و وعدۀ تکمیل میدهد. نمیدانیم که نوشتههای آخر عمر وی، نظریهاش را تکمیل کرده است یا خیر؛ اما به هر صورت چیزی بیشتر از رضا بهدست داده است.
نقد: هر دو روش از جانب صاحبانشان قابل کنترول نیست؛ زیرا نمیتوان در چارچوب سنتی، به مصلحت و استصحابِ بیش از حد توسعه داد و در صورت توسعۀ بیش از حد، به صورتِ ماهوی گرفتار عرفیگرایی میشویم، اگرچه که بهصورت ظاهری به شریعت اظهار وفاداری شود. دوم اینکه هر دو نظریه به لحاظ نداشتنِ یک روشِ منحصر به خود، در نهایت به ذهنگرایی میانجامد و چندان دردی را دوا نمیکند. اگر چه ممکن است به صورت جزیی، تسهیلاتی را در امر قانونگذاری به وجود آورده باشد و یا بیاورد.
فصل چهارم: بنیانگذاری یک روش جدید
نخستین دیدگاه جدید مربوط فضلالرحمان دانشمند پاکستانی (۱۹۸۸م) است. به گفتۀ او، روش سنتی رویکرد پراکنده به متن یا نصِ اسلامی دارد و روی همین ملحوظ نمیتواند یک تصویر کلی و منسجم از نظم حقوقی اسلامی ارایه نماید. وی میگوید که باید میان نص و واقعیت ارجاعِ متقابل صورت گیرد و توضیحی که از ارجاع متقابل خود بهدست میدهد، خیلی قانعکننده است. به گفتۀ فضلالرحمان به منظور فهم معنای وحی و تعمیم آن به امروز، باید نهادهای اجتماعی، اقتصادی و قبیلهییِ جامعۀ مکی و مدنیِ آن روز فهمیده شود. این ادعای وی، روششناسی سنتی را به صورت کُل ناکام میداند برای اینکه اعتبار اصلی را به عمومیت مدلولاتِ لفظی میدهد و توجه حاشیهیی اگر به نهادهای متذکره به عنوان سبب نزول نشان میدهد نیز جزیی میباشد و هیچ گاهی تصویرِ کلی از وضعیت اجتماعی اعرابِ صدر اسلام با توجه به نزول احکام بهدست نمیدهد.
فضلالرحمان مدعی است که قرآن و در مجموع نصوص را باید به عنوان یک کُلِ واحد مورد توجه قرار داد و باید به زمینۀ اصلی نزول و ورود آن توجه گردد؛ زیرا ممکن است حکمی که در صدر نشسته، بر اثر این توجه به ته کشیده شود. در این مورد، وی به قضیۀ تحریم شراب اشاره میکند و میگوید که فقهای گذشته برای حل تناقض ظاهری واقع میان آیات مرتبط با شراب، به قاعدۀ تدریج و در نهایت به نسخ متوسل گردیدهاند و روی همین ملحوظ، آیات اولی را برای محدودسازی نوشیدن شراب و پایانی را برای تحریم و ناسخ آیاتِ دیگر میدانند. درحالیکه اینطور نیست و باید به زمینۀ اجتماعیِ این احکام توجه گردد که در نتیجه دانسته میشود مسلمانانِ اولی در مکه مشکل نوشیدنِ شراب را نداشتند و یکی ـ دو نفر که اسلام آورده بود و هم شراب مینوشید، برایشان توصیههای مرتبط با شراب صادر شد و وقتی مسلمانان تبدیل به یک جامعه شدند و شرابنوشی هم یک معضله شد، دیگر باید ممنوع اعلام میگردید. اینجاست که برای تحریم تدریجی در کار نیست، بلکه احکام متعدد برای زمینههای متعدد اند.
ــ فضلالرحمان برای توضیح روششناسی خود اینطور ادامه میدهد:
در قدم نخست، باید گفت که روش دو حرکتی برای فهم و احکامشناسی قرآن (بالتبع سنت) صورت گیرد؛ یکی از امروز به واقعیتهای اجتماعی صدر اسلام، و دومی از آنجا به امروز. به این معنی که باید در قدم اول، فضای اجتماعی و فرهنگیِ صدر اسلام کاملاً و به صورتِ یک کُل، شناخته شود و قرآن رفعکنندۀ نیازهای این زمینه دانسته شود که برای رفع آن نیازها احکام متعددی را صادر کرده است و در قدم دوم، از احکام جزیی صادر شده، اصول و قواعد کلی با توجه به تعامل آن با صدر اسلام بیرون داده شود.
این حرکتِ اول بود؛ اما در مرحلۀ بعد، فضا و واقعیتهای معاصر نشاندهی گردد و ثانیاً قواعد کلیِ بهدست آمده از تعامل قرآن با واقعیتهای عصر نزول، روبهروی پرسشهای امروزی قرار داده شود تا دیده شود چه راهحلهایی برای پرسشهای امروزی بهدست میدهد. بنا به گفتۀ وی، احکام فقهی (حقوقی) یک امر مجزا از نظام اخلاقی نیست، بلکه تالی تلو (بنای یک ساختمان بر اسکلیت) نظام اخلاقی میباشد.
Comments are closed.