احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 29 عقرب 1395 - ۲۸ عقرب ۱۳۹۵
قرار است حکومت وحدت ملی، هیأتی متشکل از برخی چهرهها و سیاستمدارانِ متمایل به پاکستان را جهتِ ادامۀ گفتوگوهای صلح با طالبان و جلب همکاریهای مقاماتِ پاکستانی، به این کشور بفرسـتد. این افراد از میانِ کسانی انتخاب شدهاند که بهنحوی در خطِ پاکستان حرکت میکنند و یا هم
اینکه استعدادِ قرار گرفتن در دایرۀ سیاستِ این کشور را دارند؛ ولی هنوز اسم افراد اعلام نشده است.
مسلماً صلح با طالبان و تحققِ ثبات در کشور از مسیر پاکستان، همانِ خیالِ خام و خانهبراندازیست که مدتهاست از ما قربانی گرفته و میگیرد. نهتنها ما، بل همۀ جهانیان میدانند که پاکستان به افغانستان به عنوان حیاط خلوتِ خویش مینگرد و طالبان در این میان، اصلیترین ابزارِ بازیِ این کشور به شمار میآورند. بدیهی است که پاکستان یکی از طرفهای عمدۀ جنگ در کشور به حساب میآید و از این نظر، گفتوگو با این کشور نیز غیرمنطقی به نظر نمیرسد؛ اما یک گفتوگوی مثمر و منطقی نیز شامل ویژهگیهاییست که هیچکدام از سیاستگزارانِ کشور نتوانستهاند و یا نخواستهاند آن را در برنامۀ صلح شامل سازند.
آقای کرزی رییسجمهور پیشین بیست و دو بار به هدفِ آوردنِ صلح به کشور، به پاکستان سفر کرد و شورای عالی صلح را با پولهای نجومی و سفرهای بیدستاورد بنیان گذاشت؛ اما چون این فعالیتها بسترِ ملی و عقلانی نداشتند، نتوانستند ره به جایی ببرند و پاکستان همچنان به سیاستِ عمقِ استراتژیک و حمایت از طالبان را ادامه داد. تلاشهای آقای کرزی در این راه، نهتنها متکی به علایقِ باطلِ قومی و معطوف به بازگشتِ کشور به مدارِ سیاستِ چهل سال قبل بود، بلکه فاقد شناختِ لازم و بایسته از خصومتِ پاکستانیها با کشوری به نامِ افغانستان نیز بود. متأسفانه حکومت وحدت ملی نیز در همین مدارِ کهنه به فعالیت برای صلح ادامه داده و میدهد. چنانکه ترکیبِ هیأتی که احتمالاً در یکی ـ دو روز آینده به پاکستان سفر میکنـد، بهخوبی مینمایاند داستانِ صلح در افغانستان همچنان یک داستانِ قومی ـ استخباراتی باقی مانده که در آن دیگر اقوام، عروسکِ نمایشی هستند که برای ارضای تمایلاتِ یک قومِ خاص دست و سر تکان میدهند و از آن سوی دیگر، هیولایی به نامِ پاکستان برای بلعیدنِ همه دهان باز کرده است.
ضعفها و خلأهای متنی و محتواییِ تلاشهای صلحخواهانه از مسیر پاکستان بیشمارند، اما بهطور موجز میتوان برخیها را در این مجال تذکر داد:
ـ حکومتها در افغانستان تا هنوز نخواستهاند و یا نتوانستهاند ریشۀ ترسها و هراسهای پاکستان را از یک افغانستانِ قوی و عاری از جنگ درک و دریافت کنند. آنها در قدم نخست، باید برای این سوال پاسخِ دقیق بیایند که “چرا پاکستان خواهانِ مداخله در افغانستان و حضور طالبان و سایر گروههای دهشتافکن در کشور هستند”. مسلماً تنها پس از دریافتِ علمی و دقیقِ این پرسش است که سیاستمداران میتوانند خود را از شرِ شعار و توهم نجات دهند و برای جورآمدِ قاطع با پاکستان و تحققِ صلحِ پایدار در کشور طرح و برنامه بریزند.
ـ رؤسای جمهور در افغانستان همچنان صلح را در یک بستر قومیِ خاص دنبال میکنند و سایر اقوام را در این میدان، مطیع و منفعل میخواهند. حال آنکه صلح در فقدانِ نقشآفرینیِ یک یا چند جریان اصلیِ سیاسی در کشور، صلح نه بلکه ستیز و خصومت با همۀ اقوام شمرده میشود.
ـ دولتها در افغانستان هرگز نتوانستهاند در مسیر صلح با مخالفان و جلب همکاریهای پاکستان، از ظرفیتهای دیپ
لماتیکِ بالقوۀ خویش ـ که در دنیای امروز میتواند قدرتمندتر از بمب اتم عمل کند ـ استفادۀ لازم و موثر نماید. در دانش سیاست، اتخاذ دیپلماسیِ کارا و روابط بینالمللیِ هدفمند حرفِ نخست را میزند.
متأسفانه حکومت افغانستان بهدلیلِ بیخبری و غفلت از نکاتِ یاد شده به دنکیشوتی در دنیـایِ سیاست بدل شده که زورِ کم و آرزوی ِ فراوان دارد و همواره در صلحوجنگِ خویش دچار عقده و توهم است. یقیناً تا زمانی که این حالت بر فضایِ سیاستِ ما گسترده باشد، تمام سفرهای بهاصطلاح صلحخواهانه به پاکستان ـ مانند سفر قریبالوقوع اخیر ـ با هزینۀ گزاف و سوغاتیِ فریب بههمـراه خواهد بود.
Comments are closed.