احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سید پیام کمانه / سه شنبه 2 قوس 1395 - ۰۱ قوس ۱۳۹۵
بخش نخست/
فلسفۀ ذهن، یکی از حیطههاییست که امروزه در میان فیلسوفان سنت تحلیلی جایگاهی ارزشمند دارد.
در این موضوع پژوهش، جنبههای هستیشناسانه، معرفتشناسانه و معناشناسانۀ مسایل مربوط به ذهن بررسی میشوند. نتایج کار فیلسوفان ذهن در بسیاری از پژوهشهای دانشمندان سایر رشتهها مانند روانشناسی، عصب شناسی و علوم کمپیوتر و هوش مصنوعی کاربرد دارد. کتاب «فلسفۀ ذهن؛ درآمدی معاصر» اثر جان هیل استاد دانشگاههای واشنگتن در سنت لوییز امریکا و موناش استرالیا که انتشارات روتلج آن را منتشر کرده است، نگاهی فلسفی و عمدتاً هستیشناسانه به مسالۀ ذهن بدن و سایر مسایل فلسفۀ ذهن دارد. نویسنده در مقدمۀ کتاب میکوشد تا جایگاه فلسفۀ ذهن و متافیزیک ذهن را در میان علوم شناختی نشان دهد و رابطۀ علم و مابعدالطبیعه را در شناخت ذهن تشریح کند. این نوشتار ترجمه و تلخیص قسمتهایی از مقدمۀ این کتاب است.
وقتی که یک درخت در جنگل سقوط میکند و هیچکس در آن اطراف نیست تا صدای افتادن آن را بشنود، آیا صدایی ایجاد میکند؟ یک پاسخ به این پرسش آشنا این است که بله، البته که سقوط درخت صدا ایجاد میکند، چرا نباید بکند؟ چه، کسی در آن اطراف باشد که صدای سقوط آن را بشنود و چه نباشد، افتادن درخت صدا ایجاد میکند. اما پاسخ سنجیدهتری هم وجود دارد. افتادن درخت امواج صوتییی ایجاد میکند که در الگویی کروی مانند، به سمت بیرون پخش میشوند. اگر این امواج صوتی به گوش انسان برخورد کرده و متوقف شوند، به عنوان صدای سقوط شنیده میشوند و اگر این امواج صوتی، به گوش کسی برنخورند، نهایتاً به تدریج ضعیفتر میشوند. بنابراین، اینکه سقوط دیده نشدۀ یک درخت صدایی ایجاد میکند یا نه، به آنچه منظور شما از «صدا» است، بستهگی دارد. اگر منظورتان «صدای شنیده شده» است (صرفنظر از حیوانات جنگل)، درخت بیصدا و ساکت می افتد. ولی اگر منظور شما از صدا چیزی شبیه «الگوی کروی خاصی از امواج فشرده در هوا» است، سقوط درخت صدا ایجاد میکند. اما این دو معنا دقیقاً چه هستند؟
یک معنا صدای فیزیکی است که همان الگوی کروی از امواج فشرده که اندازه گیری و بررسی عمومیِ آن امکان دارد، است. معنای دیگر صدای تجربه شده است. صدای تجربه شده به حضور مشاهدهگر بستهگی دارد و رویدادی عمومی نیست؛ اگرچه افراد زیادی میتوانند صدا را تجربه کنند اما تجربۀ هر مشاهدهگر، خصوصی است و اگرچه میتوانیم واکنشهای مشاهدهگران به صدای تجربه شده را بررسی و اندازهگیری کنیم، نمیتوانیم خود صدای تجربهشده را اندازهگیری کنیم. این بحث دربارۀ صداها را میتوان تعمیم داد و دربارۀ امور دیگری مانند طعم، بو و ظاهر اشیاء به کار بست.
فهم تصویر جهان و جایگاهِ ما در آن که دلیل چنین تأملاتی است، متأثر از خصلت دوشاخهکنندۀ واقعیت است. در یک سو، جهان بیرون مادی وجود دارد: جهان درختها، جنگلها و امواج صوتی، و در سوی دیگر جهان درونی ذهن؛ ذهن و محتوایش. جهان ذهنی تجربههای آگاه را شامل میشود؛ نحوههای متفاوتی که اشیا دیده، شنیده، چشیده، بوییده و لمس میشوند.
جهان بیرونی مادی از خود اشیا و خاصههای آنان تشکیل شده است. این خاصهها شامل اموری نظیر جرم و ویژهگیهای فضایی اشیا (شکل، اندازه و بافت سطح) هستند.
طبق سنتی دیرینه، کیفیتهای مشاهده شده متعلق به اشیای مادی را «کیفیات اولیه» مینامیم. این کیفیات از مشاهدهگر، مستقل هستند. اما کیفیات ثانویه که به فرض محتمل چیزی بیش از آرایشی از کیفیات اولیه اشیا نیستند، خاصههایی هستند که حواس در مشاهدهگر ایجاد میکند مانند رنگ، طعم، بو و صدا. تجربه، کیفیات اولیۀ اشیا را منعکس میکند، در حالی که کیفیات ثانویه خواهان تمایزی بین نحوهیی که اشیا تجربه میشوند و نحوهیی که آنها وجود دارند، هستند. این تمایز خودش را در تأمل ما دربارۀ سقوط درخت در جنگل متروک نشان میدهد. بر علاوه این تمایز ما را تشویق میکند که وقوع تجارب آگاه را در خارج از جهان مادی در نظر بگیریم.
شما ممکن است به این نکته مشکوک باشید و اطمینان داشته باشید که تجارب آگاه در مغز روی میدهند و مغز شما نیز یک شیء مادی است. اما اکنون باید تمایز بین کیفیات اولیه و ثانویه را دربارۀ مغز به کار ببندیم. مغزها شامل مغز خود شما کیفیات اولیۀ گوناگونی دارند. مغز شما اندازه، شکل، جرم و موقعیت فضایی خاصی دارد. مغز شما به صورت خاصی دیده میشود (و احتمالاً صدا و مزه میدهد!). مغز شما به صورتهای گوناگونی ممکن است تجربه شود.
کیفیات این تجربهها اگرچه به طریقی نظاممند به واقعیت مادییی که این کیفیات از آن استنباط شدهاند مربوط است، ولی با کیفیتی که هر شیء مادی از جمله مغز شما دارد، متفاوت است. اما اگر چنین است، ما کیفیات تجربه را در کجا قرار دهیم؟
پاسخ اول این است که این کیفیات در مغز قرار دارند. اما بررسی دقیق مغز فقط کیفیات مادی مشابهی را آشکار میکند.
در یک آزمایش روی مغز هرچند با انواع ابزارهای پیشرفتهیی که در آزمایشگاههای نوروفیزیولوژیستها وکالبدشناسان عصبی یافت میشود باشد، هیچ صدای شنیده شده یا شیء دیده شدهیی آشکار نمیشود. حواس شما به وسیلۀ صداها، رنگها و طعمها مورد تهاجم واقع میشوند. عصبشناسی که مغز شما را همزمان با این اتفاقات آزمایش میکند، حجم انبوهی از فعالیتهای عصبی را میبیند و شما میتوانید مطمین باشید که آن عصبشناس هیچ چیزی شبیه به کیفیات تجربه آگاه شما را مشاهده نخواهد کرد.
Comments are closed.