چارۀ مشکلات را در کجا بجوییـم؟

گزارشگر:احمد عمران/ دوشنبه 15 قوس 1395 - ۱۴ قوس ۱۳۹۵

این روزها بازار شایعه و واقعیت به‌صورتِ عجیبی درهم تنیده شده است. گاهی سخن‌هایی می‌شنوی و گاه می‌خوانی که فلان چهرۀ سیاسی با فلان چهرۀ سیاسیِ دیگر، در حال گفت‌وگو و چانه‌زنی بر سرِ مسایلِ قدرت در کشور اند. فلان قوم اظهار نگرانی می‌کنـد که اگر فلانی‌ها به هرم قدرت
mandegar-3نزدیک شوند، وضعیت و آیندۀ سیاسیِ ما چه خواهد شد.
من کاری به این‌که شخصیت‌ها و چهره‌های سیاسی با یکدیگر می‌بینند و گفت‌وگو می‌کننـد، ندارم و نگران آیندۀ این‌گونه صحبت‌ها و گفت‌وگوها هم نیستم و حتا برخلاف برخی‌ها، از چنین گفت‌وگوها و چانه‌زنی‌ها استقبال می‌کنم و باور دارم که راه‌حل مشکلات جامعه، در گفت‌وگو و مکالمه نهفته اسـت و نه در توطیه و عمل‌کردهای پنهانی و ریاکارانه.
آن‌هایی که با هم گفت‌وگو می‌کنند، لااقل چند اصلِ اساسی را پذیرفته‌اند؛ نخست این‌که می‌گویند ما در مسایلی با یکدیگر اختلاف داریم، دوم این‌که راه‌حلِ این اختلاف‌ها خشـونت‌ورزی و نگاه خصمانه به یکدیگر نیست، سوم این‌که ما می‌توانیم از راه گفت‌وگو و چانه‌زنی به نتایجِ مثبت و سازنده در مسایل کشوری دست پیدا کنیم، چهارم این‌که ما نمی‌خواهیم که مشکلاتِ خود را حفظ کنیم و سرانجام به چنان وضعیتی برسیم که مجبور شـویم برای حلِ آن‌ها یا دست به دامنِ دیگران گردیم و یا از ابزارهای فراقانونی سود ببریم.
به نظر من، جامعه هرگز خالی از اختلاف و تفاوتِ دیدگاه نیست و چنین جامعه‌یی بدون شک جامعه‌یی پویا و پیش‌رونده است که همواره مسأله دارد و برای حلِ آن‌ها مجبور است که با رایت و خرد سیاسی عمل کند. تا این جای کار، البته هیچ عیب و نقصی در دیدارها و گفت‌وگوهای جناح‌ها و سیاست‌مدارانِ کشور متصور بوده نمی‌تواند. اما سوال این‌جاست که با گفت‌وگوها و چانه‌زنی‌های یک‌جانبه می‎توان به آن نتایجی که کُلِ جامعه را قانع سـازد، دست پیدا کرد؟
این‌جاست که من فکر می‌کنم هرگز گفت‌وگوها و چانه‌زنی‌های گروهی و تباری، به هیچ پایانِ خوشی ختم نمی‌شوند. مشکل افغانستان، مشکل فلان کس با فلان کسِ دیگر نیست که با هم بنشینند و به یک نتیجه برسند. مشکل افغانستان، ریشه در معضلاتِ تاریخیِ این کشور دارد که در پانزده سال گذشته نیز دست‌نخورده باقی ماندند. من با دیدگاه‌های احمدولی مسعود به عنوان مبتکر و طراح آجنـدای ملی موافقم که راه‌حل بحران سیاسی افغانسـتان، در همگرایی و رسیدن به اجماع ملی نهفته است و نه این‌که کی‌ها در قدرت سیاسی شامل اند و کی‌ها نیسـتند.
تا زمانی که مشکل قدرت سیاسی در افغانستان به گونۀ عادلانه حل نشود، دیدارها و گفت‌وگوهای درون‌حکومتی نیز به هیچ نتیجه‌یی نخواهد رسید. تجربۀ تاریخی نشان داده است که ما همواره تلاش کرده ایم مشکل قدرت در افغانستان را به صورتِ مقطعی و در تفاهم با چند چهرۀ سـیاسی حل کنیم، در حالی که چنین راه حلی فقط می‌تواند بر حجم مشـکل بیـفزاید و از آن زخمِ ناسور بسازد. اگر با چانه‌زنی‌ها و گفت‌وگوهای میان‌فردی و حکومتی می‌شد مشکل افغانستان را حل کرد، بدون شک ساختار قدرت پس از کنفرانس بن، بهترین فرصت را برای آن مهیـا کرده بود، ولی دیدیم از آن‌جایی که توزیع عادلانۀ قدرت در کشور صورت نگرفت، به محض روی کار آمدنِ دولتِ موقت و انتقالی، صدای نارضایتی از هر سو بلند شد.
گفت‌وگوها و چانه‌زنی‌های سیاسی وقتی ثمربخش اند و می‌توانند به مشـکلات پایان دهند که مکانیسم و آجنـدایِ فراگیر داشته باشند و بتوانند با نگاه ژرف و عمیق به مسالۀ قدرت در افغانستان، طرحی کلی و همه‌جانبه برای آن ارایه کنند. تا زمانی که ما به چنین طرح کلی و جامع برای رفع مشکلاتِ خود دست نیافته باشیم، به یقین که گفت‌وگوها و چانه‌زنی‌های فعلی نیز هیچ دردی را دوا نخواهد کرد.
از جانب دیگر، یک طرفِ قدرت در افغانستان چنان تمامیت‌خواهانه عمل می‌کنـد که به جای گفت‌وگو و چانه‌زنی، عملاً هدف‌های دیگری را سراغ می‌گیـرد که در نهایت منجر به ایجاد تفرقه و متلاشی شدنِ هر گونه جناحِ مقابل و “دیگری” می‌شود. با چنین وضعیتی، نمی‌توان اعتماد کرد و وارد گفت‌وگوهای سیاسی شـد.
شاید حالا به صورت مقطـعی به این نتیجه رسیده باشیم که برخی دستاوردها در کارنامۀ ما رقم خورده است، ولی در درازمدت بدون شک کُلِ معادله وارونه خواهد شد و نتایج اسف‌ناکی را به بار خواهد آورد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.