حسن‌خان روزنامه‌‌نگار پشتونِ پاکستانی: تنها پشتون‌ها تقسیم نشده اند

گزارشگر:برگردان از پشـتو به فارسی: ابوبکر صدیق/ سه شنبه 16 قوس 1395 - ۱۵ قوس ۱۳۹۵

یادداشت: حسن‌خان، یکی از روزنامه‌گارانِ پشتون‌تبـارِ پاکستان است که پیرامون مشکلاتِ دو کشور، متفاوت‌تر از غالبِ روزنامه‌نگارانِ پشتوزبان در دو سوی مرز می‌اندیشـد. او به‌تازه‌گی در محفلی فرهنگی که به‌صورتِ دوره‌یی میان جوانان و فرهنگیانِ پشتون‌تبارِ دو کشور برگزار می‌شود، سخنانِ قاطع و جالبی زده که مورد توجه کاربرن شبکه های اجتماعی هم بوده است. بنابرین روزنامه ماندگار به دلیل اهمیت سخنان او، آن را خلاصه‌تر گزارش‌- ترجمه کرده تا بخوانید.
***
mandegar-3افغانستان و پاکستان دو کشورِ همسایه‌یی هسـتند که در تاریخ نه‌چنـدان درازِ خود روابط پُرفراز و نشیبِ زیاد داشته و هم‌اکنـون این دو کشور در حالتِ چندان خوبی از روابط سیاسی قرار ندارند.
حسن‌خان روزنامه‌نگار و کارشناس پشتون پاکستانی، اخیراً در نشستی از افراط‌گرایی‌ و خودصفتیِ برخی افراد در قوم پشتون پرده برداشته و می‌گوید: مشکل افغانستان و پاکستان مشکلِ پشتون با پشتون نیست، بلکه مشکلِ افغانستانی‌ها با پا کستانی‌ها به یک گفتمان بین افغانستان و پاکستان نیازمند است.
حسـن خان که در یک محفل در مورد رابطه پشتون‌های دو سوی دیورند، به زبان پشـتو در کابل صحبت می‌کرد، می‌گوید: پشتون‌ها در دو سـوی مرز پاکستان و افغانستان با بحث‌های احساساتی و جذباتی‌ فکر می‌کنند که نظر همه دنیا به پشتون‌هاست. این پشتون ها فکر می‌کنند که انگلیس‌ها و نصرانی‌ها برای جداییِ‌ آنان تلاش می‌کنند و یهودی‌ها نیز – که در طرف ما یک قوم مشهور است- برای جدای آنان کار می کنند. در افغانستان پشتون‌ها فکر می‌کنند که پنجاب، ایران، انگلستان، ازبک و تاجیک همه‌ دشمنِ ماست است.
حسن خان ضمن ارایه این برداشت‌ها از پشتون‌های دوسوی مرز می‌گوید که برای بیرون رفتن از این معضل، نیاز به وقتِ کافی و تحقیق و تفکرِ عالمانه است. مسـلماً وقتی که ما فکر می‌کنیم که همه ایرانی‌ها‌، پنجابی‌ها، انگلیس‌ها و عرب‌ها دشمنِ ما هستند، آیا دیگر دوستی نیز برای ‌ما باقی می‌ماند؟
امروز اوضاع جهان تغییر کرده است و به اصطلاح انگلیس‌ها،‌ “آبی که زیاد است، از پایین‌ کوه‌ها عبور می‌کند. گذشته‌ها گذشته اند، باید یک قدم به ‌طرفِ آینـده برداریم. اما “پشتون‌ها یگانه تبار در جهان هستند که خودشان صفتِ ‌خود شان به خودشان را از حد زیاد می‌کنند؛ به حدی که وقتی که می‌نشینند می‌گویند که شاعر پشتون‌ها، بهترین شاعر دنیاست، سیاست‌مدارشان، بهترین سیاست‌مدار دنیا و “جرنیل”ِ آنان بهرین جرنیل است که در جنگ ها شکست نخورده است. ولی تا جایی که من‌ می‌دانم، پشتون‌ها از یک زمان به بعد در مدت‌های طولانی از تاریخ هیچ دست‌آوردی نداشته‌اند. شما می‌گویید که رنجیت‌سنگ به کابل نیامده، ما هم می‌گوییم. شما می‌گویید که انگلیس‌ها پس سال ۱۹۱۹ به افغانستان نیامده، ما هم می‌گوییم و این را نشان عزت و وقارِ بلند بودن شمله خود میدانیم. این سخنان را شیرپاو خان، اسفندیار خان و مولانا فضل‌الرحمان هم می‌گویند.
اما باید متوجه باشیم در دنیا اقوام مختلفی زنده‌گی می‌کنند و تنها قوم پشتون در دو طرفِ مرز تقسیم نشده است. اقوام زیادی باهم تقسیم شده است.
آقای حسن بیان می‌کنـد که پیش از ۱۹۴۷ اختلافات میان افغانستان و پاکستان شروع شده و پس از آن، این کشورها هیچگاه ارتباط خوب نداشته‌اند. تلاش‌هایی را داوود خان صاحب شروع کرد و پس آمد شهید شد؛ حفیظ‌الله ‌امین صاحب برای ایجاد روابط با پاکستان تلاش‌هایی در ویانا یا جای دیگ آغاز کرد، اما پس که آمد کشته شد. آن‌ها پس از بازگشت به افغانستان به قتل رسیدند. همچنان تلاش‌هایی “احمدشاه مسعود صاحب” برای صلح با طالبان صورت داد، ولی پس از اینکه باهم به نتیجه رسیدند و همه چیز پایان یافت و قرار بود یک روز دیگر آن را برملا کنند، – آنگونه که شاهدان می گویند – یک هفته یا ده روز پیش از رسیدن آن روز، احمدشاه مسعود به شهادت رسید. این واضح است که در این اتفاقات دست‌های بیرونی دخیل بوده است.
اما حقیقت را نباید پنهـان کرد و ما باید به چند حقیقت تسلیم شویم و آن این است که تنها قوم پشتون نیست که در این دنیا تقسم شده است؛ تاجک‌، ازبک‌، هزاره و پنجابی، سـندی و بلوچ که طرف ما هستند همه تقسیم شده اند. آیا نیاز است که ما برای نسل جدیدِ احساساتی بحث کنیم و آنان برای‌مان کف بزنند؟ … روشن سخن بگویم؛ در حالی که غربت، جهالت و بدعملی مسألۀ ما است؛ ما به این اصطلاحاتِ پشتو دل خوش کرده ایم که: “هم هغه زور رباب هم هغه زور سته، تو هم دنگی‌یی زه هم دنگه ‌اوم” (ختک بابا). در حالی که این مشکلِ پشتون‌ و پشتون‌ها نیست، حلِ مشکل پشتون‌ها به گفتمان میان پاکستانی‌ها و افغانستانی‌ها نیازمنـد است. در غیر این ‌صورت، اگر ۷۰ سال هم جنگ کنیـم، تو از کشتنِ من بدنام می‌شوی و من از کشتن تو. وقتی شما به پاکستان بیایید، در اسلام‌آباد با هم ملاقات می‌کنیـم و ما از کندهار، هلمند و ننگرهار گذشته، در مرکز افغانستان کابل، شما را ملاقات می‌کنیـم.
وقتی ما به کابل می‌رویم، تنها با پشتون‌ها صحبت نمی‌کنیم؛ اما متأسفأنه امروز در این محفل اکثراً پشتون‌ها دعوت شده‌اند. باید از این بندها و حصارها بیرون شد. باید در این محافل تاجک‌ها، بلوچ‌ها، ازبک‌ها و هزاره‌ها حضور داشته باشند. مسلماً به حضورِ آن‌ها نیاز داریم. چرا از طرف ما پنجابی ها نیست اینجا و سندی هانیست در حالی که با آنها مشترکات داریم.
آقای حسـن تذکر داده است که: نسل جدیدِ پشتون‌ها نباید تنها به کف زدن و شعار دادن مصروف باشند. در تاریخ چهار – پنج نام است که صد سال می‌شود نسل پشتون خود را به آن‌ها منتسب می‌سازد و می‌گوید من نواسه پاچا خان، دریاخان، ایمل خان، خوشحال خان و احمدشاه بابا هستم. در حالی در علوم ساینس، تعلیم تربیه، سیاست و نظام هیچ نامی از این قوم وجود ندارد. …شربت‌گُل اشتباه کرده بود که به‌صورتِ جعلی از کشوری دیگر شناس‌نامه گرفته بود، اما ما همه برایش صدا بلند کردیم و دادگاه نیز به او جزایی نداد. همچنان قصه‌های دیگر هم هست.
امروز افغانی در پاکستان به چشمِ بد دیده می‌شود، باور بالایشان نمی‌شود، پاکستانی‌ها می‌گویند:”به افغانستانی هرچه خوبی کنی، بدی می‌بینی” و پاکستانی را در افغانستان نیز به عنوان جاسوس آی‌اس‌آی می‌بینند.
اگر شما می‌گوید تو برادر پشتون ما هستی در کابل بیا و من بگویم که شما اسلام آباد بیاید خوب خوب قدم بزنید؛ اما این چنینی که شما فکر می‌کنید نیست.
بیایید واقعت بگویم، تعریف خود را نکنیم، آنچنانی که فکر می‌کنیم قهرمانی نکردیم، از گذشته بگذریم اما در حال حاضر قوم پشتون در سیاست جهانی هیچ دست آورد قابل ملاحظه‌یی نداشته است و باید به این مساله توجه کنیم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.