احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سپهر نیکگوهر/ چهار شنبه 17 قوس 1395 - ۱۶ قوس ۱۳۹۵
«عدالت» از پُرپیشینهترین و معروفترین مفاهیم و ارزشها در طول تاریخ بشری است. اگر به ادبیات مکتوبی که از قدیمیترین حکیمان و اندیشمندان به دست ما رسیده، نگاهی بیندازیم، درمییابیم که همه بدون استثنا، بدین مفهوم توجه داشتهاند. از حکیمانی چون، بودا، کنفسیوس، لائوتسه و زرتشت تا پیامبران سه دین ابراهیمی و از فیلسوفان مطرح یونان باستان تا تفکر سکولاری که در جهان جدید مطرح شده، همه توجهی قابل اعتنا به مفهوم عدالت داشتهاند.
این تکثر در تأمل بر عدالت، تکثر و تنوعی مثالزدنی در رویکردها، روشها و مضامین را نیز به وجود آورده است، به گونهیی که ما هم اکنون با طیفی از آرای مختلف در باب عدالت روبهرو هستیم. البته در مقام روش، گاهی روش تجربی برای رسیدن به معنای این ارزش به کار رفته است و گاهی روش عقلی و منطقی اتخاذ شده است. در برخی آرا حتا روش نقلی برای فهم عدالت مورد توجه قرار گرفته است؛ یعنی به تاریخ تفکر و تمدن بشری توجه شده است. رویکردها نیز گاه پدیدارشناسانه، شهودگرایانه، هستیشناسانه و معرفتشناسانه بوده اند.
با همهی اینها، شاید معروفترین تنوع آرا با تکیه بر موضوعات مختلفی که برای عدالت مد نظر بوده اند، به وجود آمده است. گاهی موضوع عدالت، هستی بوده است. در این ساحت، عادلانه بودن یا غیرعادلانه بودن جهان هستی مورد توجه است. همانطور که میدانیم، تفکر دینی تفکری است که به عادلانه بودن جهان هستی اشاره دارد. این اصل مهم تفکر دینی که جهان نسبت به خوب و بد بیتفاوت نیست، به بهترین نحو، عادلانه دیدن هستی از منظر تفکر دینی را نشان میدهد. تفکر اخلاقی در یونان باستان نیز که سه چهره مطرح آن سقراط، افلاطون و ارسطو هستند، چنین رویکردی را نسبت به عدالت قایل است و عدالت را در سطح هستی در نظر میگیرد و پس از آن، این تعریف را به دیگر ساحتها تعمیم میدهد.
در مقابل این تفکر، برخی نحلههای فکری مدرن قرار دارند که صحبت کردن از عدالت در جهان هستی را نه باطل، بلکه بیمعنا میدانند. به زعم این نحلهها و مکتبها، انسان توان سخن گفتن در باب عادلانه بودن و غیرعادلانه بودن جهان هستی را ندارد و در این سطح، باید موضع «نمیدانم» و «لا ادری» را انتخاب کند. عدالت همچنین در سطح فرد انسانی نیز مورد توجه بوده است. در این مقام، عدالت نه یک صفت برای جهان هستی، بلکه شاخصی برای عمل فردی و قوای نفس مورد تأکید بوده است. در اینجا، منظور، عادلانه بودن یا غیرعادلانه بودن هستی نیست، بلکه تأکید میشود که قوای انسان مانند قوای جسمی، ارادی و فکری چگونه و با چه مکانیسمی میتوانند عمل کنند که بهترین فضایل و نیکیها کسب شوند، یا این که عمل فرد چگونه عادلانه میشود.
به تعبیر دیگر، عدالت در سطح فردی یا به معنای تعادل و توازن قوا یا به معنای عمل عادلانه است. تفکر دینی به این نوع از عدالت نیز توجه بسیاری داشته است و تفکر جهان قدیم، عدالت را در بادی امر در سطح هستی در نظر میگیرد و آنگاه یکی از نمادهای آن را در سطح فردی میداند و بر تعادل و توازن قوا و عمل عادلانه متمرکز میشود.
اما شاید یکی از مهمترین تفاوتهای تفکر اخلاقی جهان جدید با تفکر اخلاقی جهان قدیم، تأکید بر نوع متفاوتی از عدالت است. تفکر اخلاقی جهان جدید، عادل بودن را صفت جامعه، فرهنگ و سیاست نیز در نظر میگیرد و تنها به عدالت یا بیعدالتی هستی، قوا و اعمال انسانی توجه ندارد. بی تردید، بین این سه نوع عدالت یعنی عدالت هستیشناسانه، عدالت فردگرایانه و عدالت جامعهمحورانه ارتباطات نزدیک و تودرتویی وجود دارند، اما آنچه این سه نگاه را از یکدیگر جدا میکند، تأکید بر یکی و کمرنگ کردن دو نوع دیگر عدالت است.
متفکر مطرحی که در جهان جدید در باب عدالت سخن گفته، «جان رالز» است که مبتنی بر اندیشههای اخلاقی «کانت»، نظام فلسفی خاصی را در مورد عدالت ارائه و توسعه داده است. اگر نگاهی به این نظام بیفکنیم، در مییابیم که پرسش اصلی وی نه سامان نظامی در باب عدالت هستی و یا فرد، بلکه سخن گفتن از این نکته است که جامعهی عادلانه چگونه جامعهیی است و چگونه میتوان آزادی و دیگر ارزشهای بشری را در این نظام بازتعریف کرد.
کتاب «نظریهیی در باب عدالت» رالز، دقیقاً با تأکید و تمرکز بر این پرسشها شکل میگیرد؛ هرچند وی در جایگاهی دیگر میکوشد نقش و اهمیت عدالت فردی و فضایل مهم را در این نظام مشخص کند.
به هر حال، عدالت را با تکیه بر مفاهیم متفاوتی میتوان مورد بررسی قرار داد و یکی از این مفاهیم، البته موضوع عدالت است. موضوع عدالت نیز در سه ساحت قابل بررسی است. گاهی موضوع عدالت، جهان هستی است و عادل یا ناعادل بودن به عنوان صفات هستی در نظر گرفته میشوند. برخی مواقع نیز عادل و غیرعادل بودن، صفات افراد یا قوای آنها هستند. اما بیشترین حجم ادبیاتی که در جهان جدید با محوریت عدالت شکل گرفته اند، به عدالت از نظر صفت اجتماع، فرهنگ و سیاست توجه دارند. برای هر گونه سخن گفتنی از عدالت، تأکید بر این تمایز بسیار حیاتی است. این نکتهیی است که در نوشتارها و گفتارهایی که در خصوص عدالت به زبان فارسی موجودند، کمتر مورد تأکید قرار گرفته است.
Comments are closed.