احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:ترتیبکننـده: ناجیه نوری/ شنبه 4 جدی 1395 - ۰۳ جدی ۱۳۹۵
بخش نهم/
یادداشت: کنفرانس «آجنـدای ملی» به رهبری احمدولی مسعود، سالهاست که به آدرسی برای رایزنی و چارهاندیشی میان نخبهگان و بزرگانِ کشور برای بیرونرفتِ افغانستان از نزاعها و ناکامیهایِ تاریخی تبدیل شده است. اما این آدرسِ مدنی اخیراً در ابتکاری تازهتر، دست به برگزاری سلسلهنشستهایِ مشورتیِ ماهوار و هفتهوار با جوانانِ فعال و آگاهِ کشور برای بررسیِ اوضاع نگرانکنندۀ افغانستان و دریافتِ راهحلهای علمیتر و بهروزتر در سایۀ اهدافِ عالیِ آجندای ملی زده است. روزنامۀ ماندگار به حمایت از این فعالیتهای ارزنده، این بخش از این صفحۀ خویش را به بازتابِ چکیـدۀ گفتههایِ جاری در این نشسـتها اختصاص داده است. پس با ما همـراه و همسـفر باشید.
***
عبدالهادی میران: به باور من، دولت و نظام سیاسی یک جامعه، وضعیت فرهنگیِ آن جامعه را میسازند و به تناسب خدماتی که ارایه میکنند، بازتاب فرهنگی و فکریِ یک جامعه را به نمایش میگذارند. و همینطور، قانون از یکسو نماد ظرفیت فرهنگیِ یک جامعه را به نمایش میگذارد و از جانب دیگر، نماد هوش و توسعۀ فکریِ یک جامعه را بیان میکند؛ اما رعایت قانون، بازتاب خرد جمعیِ یک جامعه است و جامعهیی که در آن قانون رعایت میشود و یک نظام قانونمند در آن حاکم است، در حقیقت خردمندیِ جامعه و ارایه خدمات به شهروندان را نمایش میدهد.
اما متأسفانه در افغانستان خرد جمعیِ ما مورد سوال قرار دارد، بازتاب ظرفیت فرهنگی ـ اجتماعیِ ما مورد سوال است، ما باید اعتراف کنیم که در این جامعه فکر وجود ندارد، اهل اندیشه و تفکر بسیار کم است، تیراژ روزنامههای هشت صبح و ماندگار از هشتهزار نسخه بالا نیست، اما همین هشتهزار نسخه نیز در اختیار خوانندهگان قرار نمیگیرد. در شهری که پنج میلیون جمعیت دارد، دوهزار روزنامهخوان نداریم، همینطور در ماه پنجاه جلد کتاب تولید نمیشود؛ بنابراین در جامعهیی که مطالعه وجود ندارد، خردمندی هم وجود ندارد. این مشکلات، مادرِ مشکلاتی است که ما امروز آن را تجربه میکنیم.
در همین شهر کابل، شما هزارهها را در یک نقطه میبینید، تاجیکها را در نقطهیی دیگر، و پشتونها را نیز در ساحهیی دیگر. اما تا کنون به دلیل کمبود اندیشه، کمتر کسی این پراکندهگی و تجزیۀ جغرافیایی بر اساسِ قوم را درک کرده و مورد توجه قرار داده است. بنابراین، تا زمانیکه ما در یک جغرافیای تجزیهشده زندهگی کنیم، چیزی به نامِ همگرایی وجود نخواهد داشت؛ پس اولین گام همگرایی فکری و اجتماعی، خویشاوندیِ ملی است.
جوانانِ آگاه و نخبه میتوانند مبلغ ترویج فرهنگِ همگرایی باشند. اگر ما در این زمینه اثرگذار باشیم، آغازی میشود برای اقداماتِ بزرگتری که منتج به تغییر بهینۀ ساختار سیاسی خواهد شد.
احمدولی مسعود: همۀ گفتوگوها برای من بسیار آموزنده بودند، اما چند نکته را به عنوان جمعبندی مطرح میکنم و آن اینکه: بارها حامد کرزی به من پیشنهاد کرد که بیا پست معاونیتِ اول را به شما میدهم. من گفتم “کرزیصاحب اگر من را به عنوان مأمور انتخاب میکنی، باید بگویم که من مأمور خوبی نیستم؛ اما اگر مرا مانندِ خودت صاحب افغانستان میدانی، باید تصمیماتِ مشترک بگیریم و برنامهها و سیاستگذاریهای مشترک داشته باشیم”. مشکلِ ما با آقای کرزی زمانی شروع شد که مسودۀ قانون اساسی را آماد میکردیم، حرفِ ما این بود که مسوده مشکلات دارد و گفتیم نظامی را که شما میخواهید بیاورید، در افغانستان کاربرد ندارد و مشکلاتِ زیادی را به بار خواهد آورد؛ زیرا شما به والیها و شوراهای ولایتی صلاحیتِ قابل ملاحظه قایل نشدهاید. اما نظرِ او این بود که اگر ما این کار را بکنیم، یک ولایت به تاجیکستان میرود، یکی به ایران و دیگری به اوزبیکستان میرود و مردم اینگونه اند. ولی من میگفتم که این نظریه اشتباه است، یادتان باشد که در طولِ تاریخ این دولتها بودند که همواره با خارجیها یکجا شدند ولی مردم همواره از استقلالِ خود در برابر خارجیها دفاع کردهاند. بنابراین شما به مردم اعتماد کنید و قدرت و صلاحیت به آنها بدهید تا تعادل در تصمیمگیری برقرار شود. بعد از آن، آقای کرزی برادرش قیوم کرزی را فرستاد تا در تکت انتخاباتیِ او وارد میدان انتخابات شوم، اما من نپذیرفتم. بعد از آن گفت به عنوان وزیر خارجه، وزیر مخابرات و به همین ترتیب، تا دورِ جدید.
ما طرح آجندای ملی را در سال ۲۰۰۳ به کرزی، خلیلزاد و اشرفغنی مطرح کردیم و گفتیم که امروز خارجیها هستند و یک صلحِ نسبی برقرار است، اما فردا میروند؛ پس بیایید این طرح را بپذیرید تا خودِ مردم افغانستان بتوانند اختیاردارِ کشورِ خویش شوند. ما بسیار تلاش کردیم اما نتیجه نداد تا اینکه در مرحلۀ بعدی در انتخابات، ما طرح دولت وحدت ملی را دادیم و به داکترصاحب عبدالله گفتیم که ما از شما حمایت میکنیم، یادتان باشد زمانیکه شما به قدرت رسیدید، ما میخواهیم آجندای ملی را به پیش ببریم و شما این طرح را حمایت کنید و در حقیقت، روی آن توافق نیز صورت گرفت. اما آن زمان به هر رو سپری شد. اکنون میخواهیم این مسوولیت را خود به عهده بگیریم به اینخاطر که میدانیم تا زمانیکه مردمان دلسوز، متحد و باانگیزه دست به کار نشوند، از این دولت کاری ساخته نیست. اگر ساخته بود، در طی دو سال باید صورت میگرفت. اصلاحات انتخاباتی و توزیع تذکرههای برقی کارِ بسیار مشکلی نبودند ولی هیچکدام انجام نشدند.
اکنون صداها بلند شده؛ چنانکه در سالروز شهادت قهرمان ملی، جنرال دوستم نیز گفت که یک قدم عقبنشینی از تطبیق توافقنامه، خیانت ملی است. بنابراین، آجندای ملی را یک چتر قرار میدهیم و نیروهای دیگر را به جمعشدن زیرِ آن دعوت میکنیم. ما از حمایتِ جنبشها و مجاهدین و حضورشان در آجندای ملی خوشحال میشویم، اما هیچوقت ما نمیخواهیم دنبالهروِ شخص و افراد باشیم. برای ما برنامه اولویت دارد، نه شخص. من نیز اولویت ندارم، بلکه برنامۀ آجندای ملی محور است و اولویت دارد. هر نیرویی که بخواهد زیر چترِ این برنامه بیاید، ما از آن استقبال میکنیم.
در حقیقت، مبنای آجندای ملی گفتمانِ ملی بود؛ اما بعدها که مسالۀ قدرت، دولت و انتخابات به میـان آمد، ما گفتیم که یک دیدگاه استراتیژیک به قدرت و مسایل ملی داشته باشیم. حل معمای قدرت، یکی از اهداف و مشخصههای مهمِ آجندای ملی است که باید به آن پرداخته شود. پس نگاهِ ما به مسایل ملی، یک نگاه استراتیژیک است، اما گفتمان نیز باید ادامه پیدا کند و مسایلِ قدرت نیز حل شوند. در حقیقت، ما به طرفِ ملت ـ دولتسازی میرویم. اما چـتر آجندای ملی، تطبیق توافقنامۀ سیاسی و بهخاطر تطبیق توافقنامه، اعلام فراخوانِ ملی و بسیجِ مردمی است و بعدتر، سازماندهیِ شورای آجندای ملی. ما این کار را به ترتیبِ زیر انجام میدهیم:
۱- با نیروهای مختلف صحبت میکنیم؛
۲- تطبیق توافقنامه را در اولویتِ کارها قرار میدهیم؛
۳- بهخاطر تطبیق توافقنامه، اعلامِ فراخوان میکنیم؛
۴- بسیج و حمایتِ مردمی را بهدست میآوریم تا ذهنیتها آماده شوند؛
۵- دوباره به سازماندهیِ شورای آجندای ملی اقدام میکنیم.
بعداً ما با تکتکِ شما تماس میگیریم و اگر موافقت داشتید، تشریف میآورید تا بیشتر روی برنامه و اهدافمان کار کنیم. ما تمامِ تلاشِ خود را میکنیم تا مبنا و اسـاسی پیدا شود که به یک میثاقِ ملی دست یابیـم.
Comments are closed.