احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 5 جدی 1395 - ۰۴ جدی ۱۳۹۵
دفاع اطرافیانِ جنرال دوستم از او بهجای آنکه به نتایج دلخواه آنگونه که آنها انتظار میبرند، منتج شود، پروندۀ او را بیشتر از پیش پیچیده میسازد و شخص جنرال را بیشتر از پیش در مظانِ اتهام قرار میدهد. وقتی اطرافیان و مدافعانِ جنرال میآیند و اسـنادی را که باید در اختیار مدعی باشد، آنها ارایه میدهند، به معنای این است که دارند از جنرال به بدترین شکلِ ممکن دفاع میکنند؛ یا زمانی که تهدید میکنند که اگر اتفاقها چنان بیفتد، مردم به خیابانها خواهند ریخت، بدون شک نمیتواند دفاعِ خوبی از وضعیتِ جنرال به شمار رود؛ و یا وقتی که سخنگوی جنبش اعلام میکند که قضیۀ جنرال و احمد ایشجی را از طریق جرگۀ قومی حلوفصل میکنند، به هیچ وجه نمیتواند به سود جنرال تمام شود.
من باری در یکی از نوشتههای دیگرم گفته بودم که در قضیۀ جنرال مشخص شد که خلافِ آنچه که در مورد اطرافیانِ جنرال گفته میشود که آنها افرادِ باسواد و تحصیلکرده اند، عملکردها و واکنشهایِ آنان در مورد قضیۀ جنرال میگوید که این ادعا صحت ندارد و حقیقت چیزی دیگر است. فراموش نکنیم که آنها وقتی از جنرال سخن میگویند، تنها از یک رهبر قومی و یا بنیانگذارِ یک حزب سیاسی سخن نمیگویند، بل از مهمترین مقامِ دولتی در افغانستان نیز سخن میگویند؛ کسی که مکلفیتهای حقوقی و قانونیِ مشخص دارد و باید بیش از هر فرد دیگری در افغانستان مطیعِ قانون و عدالت باشد.
در حال حاضر، اطرافیانِ جنرال این بُعد از مکلفیتهای او را فراموش کرده و وقتی از او سخن میگویند، مثل این است که از یک فرد عادی سخن میگویند؛ اما وقتی از او دفاع میکنند، ناگهان به یادشان میافتـد که جنرال در عین زمان، معاون ریاست جمهوری افغانستان است و شروع میکنند به توضیح دادنِ این مسأله که احضارِ او و یا نمایندهاش از سوی دادستانی کُل کشور، خلافِ رویههای قانونی است. آیا چنین دفاعی از جنرال میتواند به سودِ او تمام شود؟
بحث بر سرِ این نیست که جنرال چه کرده و یا نکرده، بل بحث بر سرِ این مسأله است که شخصی آمده و از جنرال شکایت کرده و اتهامهای سختی را بر او وارد کرده است. حالا وقتی قضیه کاملاً حقوقی میشود، چه باید کرد؟ اگر چنین وضعی برای یکی از مقامهای دیگر دولتی پیش میآمد، موقفِ جنرال و اطرافیانِ او در قبال چنین قضیهیی چه میتوانست باشد؟
این مسأله را نیز نباید فراموش کرد که در پانزده سال گذشته شاید آنگونه که لازم بوده، افغانستان در عرصۀ دموکراتیزه شدن موفقیتهای چشمگیری نداشته؛ ولی نمیتوان انکار کرد که در این زمینه گامهای اساسی نیز برداشته است. حالا افغانستان آن کشورِ پانزده سالِ پیش نیست که صدایی نداشته باشد و یا بتوان همه چیز را بهسادهگی کتمان کرد. آزادی بیـان و رسانه با همۀ کاستیهای خود، زمینههای گستردهیی را در برابرِ مردم افغانستان قرار داده تا عدالتخواهی کنند. در کنار آن، حالا جهان دیگر آن جهانِ بسته و بدون پیوند نیست. جهان امروز از برکت پیشرفتهای فنی و اطلاعاتی چنان در هم تنیده که نمیتوان هیچ گوشهیی آن را از دیگر گوشهها جدا کرد. در چنین فضایی، زیستن آداب و شیوههای خود را میطلبد. نمیشود که از موقعیتِ زور و خشم سخن گفت و منتظر بود که هیچ واکنشی به دنبال نداشته باشد.
در داستاننویسی، ترفندی وجود دارد مبنی بر اینکه اگر قهرمانِ داستان در موقعیتِ بدی گیر افتاد، نباید برای او چنان شرایطی را فراهم کرد که بهسادهگی بتواند از وضعیتِ پُرمخاطره بیـرون شود، چون حقیقتمانندی داستان را خدشهدار میسازد. اما اگر همین قهرمان، وقتی در وضعیتِ مخاطرهآمیز قرار گرفته و بخواهد از امکاناتی برای فرار از وضعیت استفاده کند و آن امکانات به ضررِ او تمام شوند؛ آنگاه خواننده نسبت به حقیقتمانندی داستان شک پیدا نمیکند.
داستان جنرال نیز از چنین وضعیتی برخوردار است. افکار عمومی به سادهگی نمیتواند دفاعیههای اطرافیانِ جنرال را بپذیرد، آنهم وقتی اطرافیان جنرال چنین سطحیگرایانه از او دفاع میکنند. حتا وقتی آنها میخواهند از ابعاد سیاسیِ قضیه نیز سخن بگویند، به نفع آنها تمام نمیشود؛ چون برای چنین ادعایی، ضرورت به ادله و شواهدِ بسیار قوی و محکمهپسند دارند. همین که اطرافیانِ جنرال تلاش میکنند که قضیه را از طریق جرگههای قومی و خانوادهگی حل کننـد، خود به اندازۀ کافی مشکل دارد و میتواند نیاتِ آنها را زیر سوال ببرد.
به نظر نگارنده، خوب است جنرال آرامـشِ خود را حفظ کند و با درایت و خردمندی به حلِ قضیه بپردازد و ضمناً دیگر به اطرافیانِ خود اجازه ندهد که هر وقت هر چیزی خواستند بگویند؛ چون احتمال دارد با چنین تناقضگوییهایی، کاری کننـد که وضعیت به نفعِ کسانی تمام شود که عملاً در پی حذفِ کاملِ او هستند.
Comments are closed.