برنامۀ بزرگ احمدشاه مسعود از دید نظامی و سیاسی چه بود؟

گزارشگر:داوود نعیمی/ شنبه 7 اسد 1396 - ۰۶ اسد ۱۳۹۶

mandegar-3«هنر اسخبارات» عنوان کتابی است به قلم یکی از مأموران ارشد سازمان اطلاعاتی امریکا (سیاه) –آقای هنک کرمپتون– که تازه چاپ شده است. او از ملاقات خود با احمدشاه مسعود نوشته است. من در آن ملاقات مترجم بودم و از این‌که تشریحات و سخنان احمدشاه مسعود یکی از ماندگارترین یحث‌هایش بود٬ خواستم من هم سهم خود را ادا سازم. اگر قبل از چاپ این کتاب چیزی می‌نوشتم٬ شاید نظریه‌پردازی شمرده می‌شد٬ نه روایت یک رویداد.
برنامۀ بزرگ احمدشاه مسعود از دید نظامی و سیاسی چه بود؟
بارها خبرنگاران خارجی، هیأت‌های استخباراتی کشورهای خارجی و نخبه‌گان داخلی از او این سوال را می‌کردند که دشمن شما قسمت بزرگ از افغانستان را تسخیر کرده است؛ بندرگاه‌های تجارتی در اختیار آنان قرار دارد، پاکستان و کشورهای عربی از آنان حمایت می‌کند، شما در یک جغرافیه بسیار دشوار و فاقد اقتصاد حتا نیمه‌خودکفا گیر افتاده اید، کمک خارجی برای‌تان تا آن حد بزرگ و زیاد نیست که نقطۀ عطف ایجاد کنید، تعدادی از یاران خیلی نزدیک‌تان شما را ترک کرده اند، مردم در حوزه‌یی که شما در آن حاکمیت دارید مشکلات فراوان اقتصادی دارند، چگونه باور دارید که از این وضعیت بیرون خواهید شد؟ و حتا اگر از این وضعیت با راهکار نظامی بیرون شوید؛ راه‌حل سیاسی از دید شما چیست؟
مسعود یکی از کهن‌ترین قواعد جنگ را با کلیت‌اش مراعات می‌کرد. سانزو؛ نابغۀ اسطوره‌یی جنگ در تاریخ چین کهن گفته است: “هرکس خود و دشمن خود را درست شناخت، در هر جنگی پیروز است”. احمدشاه مسعود دشمن را خوب می‌شناخت٬ ولی شاید در شناخت دوستان خود چنان‌چه از رفتار آنان حالا بر می‌آید٬ این اصل را مراعات نکرده بود.
احمدشاه مسعود باور داشت که بعد از آنکه طالبان در مناطق شمال کابل سیاست زمین سوخته را تطبیق کردند، در یکاولنگ قتل عام کردند، بُت‌های بامیان را از بین بردند، در مزار دست به قبل عام زدند و در کابل به صورت آشکارا برخورد تبعیض‌آمیز با مردم شهر داشتند؛ دیگر امکان این‌که در دل‌های مردم راه پیدا کنند٬ وجود نداشت. به باور او، خیزش‌ها مردمی در اعتراض علیه تعصب، تبعیض، نبود عرضۀ خدمات، تفوق‌جویی، رفتار قرون وسطایی، ظلم طالبان و مهم‌تر از همه، حضور نیرو‌های پاکستانی در صحنه و عرب‌ها، یک امر حتمی بود. او فکر می‌کرد که سخت‌ترین و دشوارترین روزهایش را که همانا سال ۱۹۹۶ – ۱۹۹۸ بود، پشت سر گذشتانده بود و دیگر کار می‌کرد تا در وضعیت نظامی بن‌بست ایجاد کند.
مقدمات سیاسی یک بن‌بست نظامی را فراهم ساخته بود. ایجاد «جبهۀ متحد ملی اسلامی برای نجات افغانستان» عنوان ساختار سیاسی‌یی بود که در سال ۱۹۹۸ به وجود آورد. این ساختار از دید قومی و تباری از تمام افغانستان نماینده‌گی می‌کرد؛ با آنکه ساحۀ تحت حاکمیت این ساختار محدود به ساحات مشخص شده بود. پاکستانی‌ها از روی خصومت و نفاق‌افگنی، به آن «ایتلاف شمال» خطاب می‌کردند. اصطلاحی که بیشتر جاافتاده شده است.
احمدشاه مسعود از ساحات درۀ صوف، جنوب غور، کوهستانات فاریاب، درۀ نور در ننگرهار، نورستان غربی و بعضی نقاط کنر که در آنجا‌ها عملاً جنگ آغاز شده بود، به عنوان جزایر مقاومت یاد می‌کرد و باور داشت که با امکانات اندکی که این نیرو‌ها و مردم در اختیار داشتند، برای طالبان مشکل بسیار بزرگ ایجاد کرده بودند. این جزایر توانسته بودند که از تمرکز قوای دشمن علیه یک نقطه جلوگیری کنند و با جنگ‌های فرسایشی؛ دشمن را از دید توانایی، سوق و اداره، حمایۀ لوجستیکی پراگنده کنند. به باور احمدشاه مسعود، با گذشت زمان و با گسترش جنگ‌های فرسایشی، این جزایر با هم وصل خواهند شد.
نیروی تعلیم‌یافته در این جزایر بسیار اندک بود و ستون فقرات مقاومت را مردم تشکیل می‌دادند. مقاومت مردمی در برابر طالبان به مفهوم دیگر طالبان را نه‌تنها از دید نظامی، بلکه از دید فکری نیز به چالش کشانیده بود. دیگر تفکر طالبان برای مردم قابل پذیرش نبود. اما با آن‌هم، به اساس ارقامی که حالا سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیاه) منتشر کرده است، تعداد نیروی جنگی طالبان پنج برابر نیروی‌های نظامی تحت فرماندهی احمدشاه مسعود بود و از دید هزینه؛ ده تا پانزده برابر مصرف داشتند. یعنی در شمال کابل کُل نیروی‌های مقاومت به کمتر از بیست‌وپنج‌هزار می‌رسیدند، در حالی‌که طالبان در خط و در ریزرف همین جبهات بالاتر از صد هزار نیرو داشتند.
در پهلوی تقویت جزایر مقاومت، تحکیم ساحات پایگاهی در شمال‌شرق، شمال کابل و پنجشیر بخش دیگر اساسی برنامۀ نظامی احمدشاه مسعود در ساختن یک ارتش کوچک، ولی مجهز بود. تعلیمات این ارتش در ولایت تخار آغاز گردیده بود و اولین دسته‌ها از تانک‌ها و ماشین‌های جنگی خریداری شده از روسیه به تعداد هفتاد چین تازه در ساحه رسیده بودند. با اوج گرفتن جنگ‌ها و مقاومت در جزایر مقاومت و برنامۀ هجوم نیروی مرکزی؛ محاسبه این بود که طالبان در قدم اول شمال افغانستان را از دست بدهند و این گشایش از دید اقتصادی و بازشدن راه‌های اکمالاتی جبهۀ مقاومت را در حالت بهتری قرار دهد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.