احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:علی صارمی/ چهار شنبه 15 جدی 1395 - ۱۴ جدی ۱۳۹۵
بخش سوم/
اخلاق زیستمحیطی ایجاب میکند که ما نیز تعهدات اخلاقی خود را در جهت رویارویی با این نگرانیهای زیستمحیطی تنظیم، و شاخکهای حسی وجدانمان را بدین سمتوسو حساس کنیم. در واقع دو پرسش اساسی که اخلاق زیستمحیطی باید به آن پاسخ گوید، عبارت اند از: به منظور احترام به محیط زیست، چه وظایفی بر عهده آحاد نوع بشر است، و چــرا؟
پرسش دوم باید ابتدا پاسخ داده شود برای اینکه دریابیم چه وظایفی در قبال محیط زیست داریم. در ابتدا باید بفهمیم که چرا مشکلات زیستمحیطی وجود دارند. برای مثال، آیا ما الزاماتی برای برخورد با مسایل زیستمحیطیِ بشر امروز داریم؟ برای زندهگی بشر در آینده داریم؟ با به طور کلی، آیا نسبت به محیط زیست به خودیِ خود و قطع نظر از منافع بشری، مسوول هستیم و باید کاری بکنیم؟
فلاسفه مختلف پاسخهای کاملاً متفاوتی به این پرسش بنیادین داده اند که همچنان که در ادامه این مطلب خواهیم دید که ما را به دیدگاههای کاملاً متفاوتی در حوزه اخلاق زیستمحیطی هدایت میکنند.
بر اساس مطالب پیشگفته، شاید اساسیترین پرسشی که در موضوع یک اخلاق ویژه زیستمحیطی باید بپرسیم، این است که چه وظایفی در ارتباط با محیط زیست طبیعی بر دوش ماست؟ اگر پاسخ ما به سادهگی این باشد که ما به عنوان نوع بشر اگر وظایف خود را در برابر طبیعت به انجام نرسانیم، نابود خواهیم شد؛ در این صورت نگاه ما به اخلاق، انسانمدارانه خواهد بود. ما واژه (انسانمداری) را در برابر Anthropocentrism میگذاریم که از لحاظ تحتاللفظی هم، همین بار معنایی را دارد و بر تمرکز اندیشه حول انسان ناظر است و اتفاقاً به گمان گروهی از فلاسفه، مفهوم اخلاق به جهات زیادی باید بر همین اساس انسانمدارانه باشد. از اینها گذشته، تا آنجا که ما می دانیم، فقط نوع بشر است که دارای قدرت استدلال و استنتاج است و به همین لحاظ در تمام مباحث اخلاقی، صبغه نوعی انسانمحوری دیده میشود. با این همه، در درون مباحث اخلاق زیستمحیطی، انسانمداری مفهومی فراتر از این دارد. این مفهوم به چهارچوبی اخلاقی اشارت دارد که منزلت اخلاق را به نوع بشر منتسب دانسته است. بدین ترتیب، یک ساختار اخلاقی انسانمدار بر این باور است که فقط نوع بشر است که در حقوق خود اخلاق زیستمحیطی را دارا است. بدین معنی که کلیه الزامات اخلاقی صرف که ما دارا هستیم، از جمله آن الزاماتی که به محیط زیست راجع است، فقط به ما آدمیان تعلق دارد و لا غیر. در حالی که تاریخ فلسفه غرب زیر نفوذ این نوع انسانمداری است، و بسیاری از صاحبان تفکر در اخلاق زیستمحیطی، به آن حمله کرده اند.
این متفکران بر آن اند که اخلاق باید به فراتر از انسان گسترش یابد و دنیای طبیعیِ غیربشری را نیز دربرگیرد. گروهی دیگر معتقد اند که این گسترش باید حیواناتِ دارای حس را شامل شود و گروهی دیگر میگویند که این معنا بایستی ارگانیسمهای منفرد و حتا موجوداتِ کلی مثل رودها و اکوسیستمها را دربر گیرد.
Comments are closed.