احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





از بنیادگرایی تا تروریســم

گزارشگر:عبدالمنان دهزاد/ چهار شنبه 29 جدی 1395 - ۲۸ جدی ۱۳۹۵

بخش چهارم/

mandegar-3از سوی دیگر، در جهان اسلام شتاب‌زده‌گیِ شماری از رهبران نسبت به مدرنیته چنان بود که آن‌ها می‌خواستند راهی یک‌صدساله که در غرب طی شده بود را در یک چشم‌زدن طی کنند و برای رسیدن به‌ این آرمان از دیکتاتوری، استبداد و حمله استفاده کردند. به‌ عنوان مثال، مصطفا کمال اتاتُرک، سکولاریسم مدرن را در ترکیه ایجاد کرد. بعداً تمام مدارس دینی را تعطیل نمود و تمام دستگاه‌های دینی را لغو و غیرقانونی اعلان کرد. او همچنان تمام مردان و زنان را مجبور به پوشیدن لباس‌های غربی نمود. در ایران، رضاشاه پهلوی سربازان را در خیابان‌ها پیاده کرد تا با سرنیزهشان حجابِ زنان را بردارند و آن‌ را در برابر چشم‌های‌شان تکه‌پاره کنند. به ‌عنوان نمونه در سال ۱۹۳۵ رضاشاه سربازانِ خود را دستور داد که به تظاهرکننده‌گانِ غیرمسلح در مشهد که به‌صورت مسالمت‌آمیز در برابر الزامی‌کردن لباس غربی اعتراض نموده بودند، شلیک کنند و صد‌تن ایرانی را در آن‌روز به ‌قتل رساند(پاکتچی۲۹۰). در افغانستان ‌هم عینِ این شتاب‌زده‌گی را ما در زمان شاه‌ امان‌‌الله به تجربه گرفته‌ایم‌؛ شاه می‌خواست راهِ چندصدساله‌یی را که با هزار زحمت و تلاش و رنج اروپایی‌ها طی کرده بودند، در یک چشم‌زدن طی کند که با مخالفت مردمِ این سرزمین مواجه شد و شکست خورد. در مصر هم در زمان جمال عبدالناصر این راه طی شد و مخالفت‌های بسیاری را در برابر برنامه‌های خویش به‌وجود آورد. در چنین شرایط بود که سکولاریسم در این سرزمین‌ها نه به‌ عنوان آزادی و تمدّن، بل‌ به‌عنوان شرارت مهلک، دشمنی با ایمان‌، دین و دین‌ورزیِ مسلمان‌ها تجربه شد. کارکرد افراط‌گرایی جمال عبدالناصر در مصر و زندانی کردن و شکنجه نمودنِ هزاران نفر از اعضای جنبش اخوان‌المسلیمن به‌‌خاطر اعلامیه‌هایی که به نشر می‌سپردند، جریان اخوان‌المسلمین را از جادۀ اعتدال‌گرایی منحرف کرد. این برخوردِ حکومت مصر، سیدقطب تیوری‌پرداز این جربان را به‌ عنوان یک مسلمان میانه‌رو، بعد از دیدن این شکنجه‌ها واداشت که مسلمانان را به تهدید ایمان و دین هشدار دهد و مبارزه در برابرِ این نوع دولت‌ها را شعار پیروانِ خود قرار دهد و حتا ایشان در کتاب «نشانه‌های راه»، پا را از این‌هم فراتر نهاد و تمام جهان اسلام را بدتر از جاهلیت نامید و آنانی را که به این وضعیت تن می‌دهند، کافر قلمداد کرد.
این ‌برخوردهای زمام‌داران کشورهای اسلامی در برابر شهروندانِ دین‌دارشان، خشمِ مسلمانان را برانگیخت و کارکردِ آنان‌ شبیه حکومت‌های مدرنِ جهانِ غرب تلقی شد. از سوی دیگر، تهاجم و مداخله غرب در خاورمیانه بسیاری از مسلمانان را متقاعد کرد که غرب واقعاً جنگ صلیبی را علیه مسلمانان و جهان اسلام آغاز نموده ‌است. عضویت هزاران انسانِ مسلمان در سازمان القاعده، داعش، الشباب و… بعد از جنگ خلیج فارس و تحولات پسین در خاورمیانه، بهترین نمونه آن است.
بنیادگرایی اسلامی عمل‌گرا، امروز خطرناک‌ترین دشمنِ ارزش‌هایی چون آزادی، حقوق بشر، حقوق زن، مردم‌سالاری به‌شمار می‌رود که موجب نگرانی مللِ مسلمان وغیرمسلمان شده است. همیشه شکافِ عمیقی بین حرف و عملِ بنیادگرایان وجود دارد؛ آن‌ها قادر به مهارِ خود نیستند و خواستار بهترین شرایط ممکن‌اند تا تصور خویش را حفظ کنند. آن‌ها اعمال و خدماتِ انسان‌دوستانه غیرمسلمانان را رد می‌کنند و غیر هم‌فکران و هم‌نظرانِ خویش را حتّا در میان مسلمین مطرود می‌دانند و هر فردی که با درکِ آن‌ها از اسلام موافق نباشد را واجب‌القتل می‌شمارند. این‌همه خونی که در کشورهای اسلامی ریخته می‌شود، محصولِ جزم‌اندیشی و تندرویِ همین گروه‌هاست.
تبلیغات رسانه‌های غربی رفته‌رفته گفتمان بنیادگرایی را به جهان اسلام کشاند تا جایی که امروز اگر اسمی از بنیادگرایی برده شود، تمام توجه‌ها به سوی مسلمانان دوخته می‌شود. از سویی، بنیادگرایان پروایِ بدنامیِ اسلام و مسلمان‌ها را ندارند، زیرا برای آن‌ها اسلام بیش از این‌که معرفِ «حقیقت» باشد، معرفِ «هویت» است. آن‌ها بیش از این‌که نیم‌نگاهی به باطن و ماهیتِ دین بیفکنند، به ظاهر و صورتِ دین چسپیده‌اند و از این عینک به جهان مدرن نگاه می‌کنند.
جهان مدرن و بنیادگرایی
یکی از مولفه‌های بسیار مهم و ارزنده‌یی‌ که جهان مدرن در ذیلِ آن تعریف می‌شود، نوگرایی و مدرنیزاسیون است. نوسازی از روزگاری که قدم به جهانِ امروز گذاشت، امیدواری‌هایی را برانگیخت که گویا دیگر بساط جزم‌اندیشی و تک‌منبعی بودنِ معرفتِ بشری برچیده شده است. سروصورتِ نوسازی در دو حوزه نمایان شد؛ یکی در حوزۀ نظری یا ذهنی، دیگر در حوزۀ عملی یا عینی. نوسازی در حوزۀ ذهنی، همان چیزی است که در ظاهر جهان پدیدار شده است، که نمونه‌های آن را می‌شود در هنر، تکنالوژی، برق، اسفالت جاده‌ها، کمپیوتر، انترنت، دانشگاه‌ها، تخصصی شدنِ زنده‌گی بشر، بیمارستان‌های مجهز، بم‌های اتم و … جست‌وجو کرد. این‌ها معرفِ جهان مدرن‌اند، که نیاز به این ندارد که کسی پیرامون آن‌ها تأمل و اندیشه کند. به قول دکتر سروش، به مجرد آن‌که انسان چشم به جهان بگشاید، متوجه این نوسازی ظاهری در جهان می‌شود. اما یک نوسازی دیگر هم ما در جهان سراغ داریم که مقدم بر این نوسازی است، اگر آن نوسازی وجود نمی‌داشت، امروز چیزی به‌نام نوسازی در ظاهر جهان دیده نمی‌شد که آن را نوسازی نظری و فکری می‌دانند(سروش۱۳۸۷: ۳۵۰). این نوسازی در قالب‌های عقلانیت مدرن، انسان‌گرایی، کثرت‌گرایی، آزادی، مردم‌سالاری، سکولاریزم و… تعریف می‌شود. ممکن نبود که ما بدون شکل‌گیری نوگرایی فکری، می‌توانستیم که به نوسازی ظاهری دست یابیم. این تغییرات و تحولات که در جهان پدید آمد، روز به روز مرزها را درنوردید، تا جایی که کمتر انسانی را می‌توان دریافت که دوست نداشته باشد که از این دستاوردهای سترگ و ارزشمند بشری استفاده ‌ننماید. این تحولات و تغییرات ذهنی و عینی در اوایل چنان می‌رساند که دیگر بشریت به سمتِ جزم‌اندیشی و بنیادگرایی قدم نمی‌نهد؛ ولی دیری نگذشت که در برابر آن‌ها مخالفانِ سرسخت در تمام ادیان جهان قدم علم نمود. از پیروان مسیحیت شروع شد و پیروان همۀ ادیان را زیر سایۀ خویش آورد. اما بنیادگرایی‌یی که در جهان اسلام پدید آمد، خیلی متفاوت با آن بنیادگرایی‌یی بود که در دیگر ادیان، به‌ویژه مسیحیت تجربه شده بود. یکی این‌که بنیادگرایی در جهان اسلام طرف‌داران بسیاری را به صفِ خود کشاند، دلیل آن این بودکه از قرن‌ها بدین‌سو مسلمانا‌ن‌ها در یک انحطاط فکری به‌سر می‌بردند، این انحطاط فکری زمینۀ رشد و شکوفایی علمی مسلمان‌ها را مسدود کرد تا جایی که بیشترین مسلمان‌ها به دور از نعمت دانش و سواد به زنده‌گی خویش ادامه دادند. دوم، تجربۀ استعمار در جهان اسلام بود که هیچ‌گاه فرصتِ این را برای مسلمان‌ها مساعد نساخت که این ملت‌ها یک زنده‌گی مرفه و فضلیت‌مند را تجربه نمایند. برایند استعمار غرب در جهان اسلام به فقر گستردۀ مسلمان‌ها دامن زد و به بدبختی آن‌ها افزود. این استعمار در روزگار قدیم، به صورتِ مستقیم بالای مسلمان‌ها اعمال می‌شد؛ ولی در جهانِ امروز همان استعمار به شکل غیرمستقیم در این بخشِ از جهان ادامه پیدا کرده که در چهره‌های افراد دیکته‌شده و مزدور نمایان است و نمونۀ آن را در اکثریت کشورهای جهان اسلامی به‌وضوح می‌توان مشاهده کرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.