احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داکتر جعفر بوالهری / سه شنبه 17 حوت 1395 - ۱۶ حوت ۱۳۹۵
بخش نخست/
اگر در سازمان و ادارهیی افراد «خودشیفته» وجود داشته باشند، بهدلیل حاکم بودنِ رابطۀ سلطه و آزار دیگران، ادامۀ کار در آنجا با مشکل مواجه میشود.
خودشیفتهگی، یک ویژهگی فطریِ شخصیتی و بنیادی انسان است که باتوجه به نوع زمینههای ژنتیک افراد، تربیت خانوادهگی، شرایط رشد و شرایط اجتماعی و محیطی ممکن است تشدید یابد، به نحوی که بر سایر ویژهگیهای شخصیتی غالب شود…
بدون تردید، طیف ویژهگی مقابلِ خودشیفتهگی، اعتماد به نفس بههنجار، فروتنی، افتادهگی و سلامتِ نفس قرار دارد که این ویژهگیها در همۀ انسانها به طور زمینهیی یا سرشتی وجود دارد. آنچه در این گفتار مورد بحث است، خودشیفتهگی نابههنجار، بیمارگونه و غیرطبیعی است. خودشیفتهگی دارای ویژهگیهای بسیاری است که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره میشود.
احساس بزرگمنشی، هوش و شخصیت برتر، سرشناس و بیهمتا بودن، احساس مهم بودن و ویژهگیهای مشابهی که این احساسات را در تفکرات مستمرِ فرد و در رفتارها و کارهای روزانۀ او نمایان میسازد. همچنین اشتغالات فکری مستمر به اینگونه تفکرات و باور مستمر در چنین ویژهگیهایی، غوطهور شدنِ دایم در تخیلات، آرزوها و امیدهایی که مبتنی بر چنین تفکرات و چنین دنیایی است که توسط این نوع خودشیفتهگی ترسیم شده است. این افراد در پی تعریف و تمجید شنیدن از دیگران برای تأیید ویژهگیهای بالا هستند و انتظار تأیید و بله شنیدن از دیگران را دارند. آنها با کسب لذتِ بیش از اندازه از تعریف، آرامش میگیرند، و برعکس ممکن است دچار بههمریختهگی و ناآرامیها از نقدها، کمتوجهی دیگران، اخم و طردشدنِ توسط دیگران و نشان دادنِ واکنشی هیجانی، خشمگینانه و گاه درمانده نسبت به انتقاد دیگران شوند.
بدون تردید این ویژهگی، انتظار همراهیِ بیقیدوشرطِ دیگران را در فرد ایجاد میکند که هر کوتاهی در این همراهی، واکنشی سخت به همراه دارد. بهرهکشی در روابط بین فردی برای تأیید منافع فردی و ایدهآلهای فرد در حالی که بهروشنی باعث نفی منافع نزدیکان، عزیزان و دیگران شود، از دیگر مشخصههای افراد خودشیفته است که باعث نوعی بهرهکشی غیرعادلانه از روابط بین فردی میشود. فقدان همدردی با دیگران، ادراک دیگران و عدم فهمِ احساسات و نیازهای آنها از دیگر ویژهگیهای اوست. این در حالیست که اگر در چهره و رفتار مواردی از ابراز عواطف، دلسوزی و تعریف و تمجید دیگران داشته باشند، بیشتر برای منافعِ خود یا ارضای خودِ خودشیفته است.
و در آخر، فرد خودشیفته در شخصیت و چهرۀ اجتماعیاش رفتارها و روابطی متکبرانه، خودخواهانه و مغرور دارد که به همراه آن، احساسی از مهم بودن و باهوش بودن و سرشناس بودن قرار دارد. در مجموع، به دلیل این دو ویژهگی («تکبر و غرور» و «شخصیت والا»)، ارتباط با دیگران به طور پراکنده همراه با تمسخر، نفی شخصیتِ دیگران و نادیده گرفتنِ منافع و ویژهگیهای دیگران است.
پیامدهای خودشیفتهگی
ویژهگی خودشیفتهگی دارای پیامدهایی برای فرد و جامعه است که از آن جمله:
مشکل در روابط شخصی، خانوادهگی، شغلی و بین فردی و همچنین مشکل در سازمانهای اداری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در نهایت باعث بیثباتی در عملکردهای فردی و اجتماعیِ فرد خواهد شد. تنشهایی در روابط بین فردی ایجاد میکند که با مختل کردنِ روابط مورد انتظار باعث تهاجم و خشمِ بین دو طرف یا قطع روابط میشود. در بسیاری از موارد که فرد خودشیفته با استفاده از هوش و تواناییهایش اوضاع را به نفعِ خود آرام میکند، رابطۀ مستمری از سلطه، بهرهکشی، دگرآزاری و رفتارهای ناعادلانه در روابط فردی، سازمانی، شغلی یا اجتماعی ایجاد میکند.
انجام رفتارهای انتقامجویانه و خشن در مورد دوستان، نزدیکان و همکاران به فراوانی در پیامدهای خودشیفتهگی دیده میشود.
برتری دادن به تصمیمگیریهای احساسی، هیجانی، ذهنی و ایدهآلگرایانه در روابط بین فردی بهجای استفاده از روشهای مبتنی بر حل مسأله، مبتنی بر مشاوره یا استفاده از روشهای عقلانی. فرد خودشیفته بهدلیل عدم تعادل در ویژهگی شخصیتی با پیامدهای رفتاری گوناگونی که ایجاد میکند، مشکلات فراوانی برای فرد، دیگران و جامعه، ایجاد و آنچنان تنش و درگیری خلق میکند که ادامۀ رابطه با مشکل مواجه میشود. حال اگر در سازمانی افراد خودشیفته وجود داشته باشند، بهدلیل حاکم بودنِ رابطۀ سلطه و آزار دیگران و همچنین بهدلیل آنکه تصمیمگیریها در چنین سازمانی مبتنی بر هیجان بوده و نه مبتنی بر حل مسأله؛ ادامۀ کار در این سازمان با مشکل مواجه شده و قطعاً پابرجا نمیکند.
Comments are closed.