احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





هند و آزمونِ دوستی با افغانستان

گزارشگر:شنبه 12 حمل 1396 - ۱۱ حمل ۱۳۹۶

محمد ناصر صدیقی ـ کارشناس مسایل توسعه‌یی/
mandegar-3تاریخ روابط میان افغانستان و هندوستان از نگاه زمانی، طویل و دامنِ ارتباطاتِ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میانِ این دو کشور بسا گسترده است. هرچند که وسعتِ روابط میان این دو دوستِ به‌اصطلاح طبیعی را نمی‌توان در یک نوشته گنجاند، اما تلاش خواهد گردید که منافعِ هر دو کشور را در پیوند به ارتباطات‌شان برشمرده و این‌که افغانستان طی سالیانِ پسین از همسویی با هند چه دستاوردهای سودمندی داشته است را مورد سنجش قرار دهیم.
فرضیۀ نخست این است که خلاف اکثر باورها، دیدگاه‌ها و آن‌چنان که تصور می‌شود، روابط افغانستان و هند آزمونِ زمان را سپری ننموده است. برای روشنیِ بیشتر این موضوع؛ به این‌که آیا هر دو کشور در شرایط دشوار کنارهم ایستاده و برای تأمین منافع کشور دومی ـ بدون در نظرداشت منافع خودی و یا انعطاف‌پذیری در معیارهای منافع خودی ـ تلاش ورزیده‌اند یا خیر، بحث خواهیم کرد. فرضیۀ دوم این است که کمک‌های هند به افغانستان هرچند صادقانه و سخاوتمندانه تلقی می‌گردد و در ظاهر نیز چنین می‌نماید، اما در حقیقت یک اقدامِ واقع‌بینانه برای گسترش و پیشبرد منافع راهبردیِ هندوستان بوده و نه تنها که برای افغانستان چاره‌ساز نیست، بلکه در میان‌مدت و درازمدت برای افغانستان مشکل‌ساز نیز می‌باشد.
در این بخش، رویکرد سیاست خارجی افغانستان و هندوستان و میزان دست یافتن به اهداف منافع ملیِ هر دو کشور را در پرتو روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی‌شان با یکدیگر، به بررسی می‌گیریم.
-۱ رویکرد هند نسبت به افغانستان
برداشت‌ها و اغلب باورِ تعداد کثیری از مردم افغانستان این است که هند “دوست طبیعی”ِ افغانستانی‌ها بوده و کشورِ ما را تحت هر شرایطی یاری کرده است. این باورها طی چهار دهۀ پسین بیشتر شکل گرفته و به ویژه هنگام تیره‌گی روابط با پاکستان به دلایل گونه‌گون قوت و شدت یافته است. اما هندوستان ظاهراً به این باور که افغانستان دوستِ طبیعی‌اش است و افغانستانی‌ها را باید تحت هر شرایطی حمایت و یاری برساند، نبوده است و رویکرد خود نسبت به افغانستان را بر مبنای اصولِ واقعیت‌گرایی تنظیم، و روابط خود با افغانستانی‌ها را فقط در پرتو منافع ملی‌اش تعریف کرده است. باید همین‌جا ذکر شود که چنین رویکردی از جانب هند و یا هر کشور دیگری در ذاتِ خود نادرست نیست و در جهان واقعی روابط میان کشورها پُرواضح است که بر اساس منافع ملی تعریف می‌گردد و منوط به دست یافتن به اهداف مشترک است. اما در این امر، افغانستان همواره سیاست خارجی‌اش آلوده به احساسات بوده و “دوست طبیعی”اش به‌جای راهنمایی درست، خاموشیِ تاکتیکی پیشه کرده است.
هند در طول تاریخ طعمۀ لشکرکشی‌های سلاطین و شاهانِ افغان از جمله سلطان محمود غزنوی و احمدشاه درانی (ابدالی) بوده و آثار نوشتاری تاریخ هند نه تنها که از آن‌ها به نیکی نام نبرده، بلکه آن‌ها را اغلب “راهزن” و “چپاولگر” نیز خطاب کرده است. اگر افغانستانی‌ها ویرانگری چنگیزخان را به فراموشی نسپرده‌اند، به دور از انتظار است که هندی‌ها چنین نیک‌اندیشی نسبت به افغان‌ها را در سینه بپرورند. هند همواره از عکس‌العمل‌های متقابل، در زمان‌هایی که افغانستان به آن نیاز داشته، خودداری ورزیده است. به طور مثال: بازگیری آزادی افغانستان از هند برتانیوی جنبش‌های آزادی‌خواهانه در هند را نیرو بخشید و زمینۀ تماس فعالین آزادی هند را با حامیان بیرونی‌شان از نزدیک فراهم ساخت؛ ولی هندی‌ها هنگام آزادی‌شان نه تنها که از ادعای – هرچند احساساتی – افغان‌ها بر مناطق آن‌سوی خط دیورند حمایت نکردند، بلکه در ابتدا تلاش کردند که این مناطق را جزو قلمرو خود بسازند. سوالی که در همه‌پرسی سال ۱۹۴۷ از مردم مناطق قبایلی و پشتون‌نشین مطرح گردیده بود این بود که آیا می‌خواهند با هند یک‌جا شوند و یا با پاکستان. اما هنگامی‌که این تلاش هند غیرعملی ثابت گردید، به‌جای همسویی و مشورت با افغانستان، با ادغام آن مناطق به خاک پاکستان موافقت کرد.
افزون بر این، در آن‌زمان که کشور تازه‌تأسیس پاکستان، درخواست عضویت در سازمان ملل را اعلام نمود، افغانستان بنابر ناخوشنودی خود از ادغام مناطق آن‌سوی خط دیورند به خاک پاکستان، با عضویت پاکستان در سازمان ملل مخالفت کرد، اما هند از موقف افغانستان پشتیبانی ننمود و نه تنها که افغانستان را از عواقب چنین ادعای بی‌اساس آگاه نساخت، بلکه افغانستان را بیشتر تحریک نمود و از او به عنوان ابزار فشار بالای پاکستان استفاده کرد تا بتواند اقدامات پاکستان در کشمیر را تلافی کند. حتا امروز نیز هند از ادعای افغانستان بالای مناطق آن‌طرف خط دیورند در هیچ ایستگاه بین‌المللی رسماً حمایت نکرده است و خود خط دیورند را سرحد بین‌المللی میان افغانستان و پاکستان می‌پندارد. این در حالی‌ست که هند در نقشه‌های سیاسی، تمام خاک کشمیر را در محدودۀ قلمرو خود نشان می‌دهد. اگر هند دوست واقعی افغان‌ها است، پس همان‌طور که در نقشۀ سیاسی، کشمیر را از خود محسوب می‌کند، باید مناطق آن‌طرفِ خط دیورند را جزو خاک افغانستان بپندارد.
قابل یادآوری‌ست که هندی‌ها خان عبدالغفار خان ـ مشهور به باچا خان ـ کسی که دوشادوش رهبران کنگرۀ ملی هند برای آزادی از برتانیای کبیر مبارزه کرد را نیز در آخرین لحظات از پشت خنجر زدند. هنگامی‌که باچا خان به آن پی برد که رهبران کنگرۀ ملی هند مناطق قبایلی را شامل قلمرو هند نمی‌کنند، وی تلاش‌هایش برای پشتونستان آزاد را آغاز کرد، ولی هندی‌ها که سرگرم آزادی خود بودند، وفاداری به دوست و هم‌سنگرِ خود باچا خان را فراموش نموده و بازهم بدون مشورت با باچا خان با ادغام مناطق تحت نفوذ وی به پاکستان در خفا موافقت کردند. باچا خان در اوج ناامیدی‌اش از رهبران کنگرۀ ملی هند، نامه‌یی به صدر اعظم هند جواهرلال نهرو می‌نویسد و نامه‌اش را با جملۀ “ما را به گرگ‌ها واگذاشتید” آغاز می‌کند. اما هند بازهم به‌خاطر اعمال فشار بالای پاکستان، از جنبش‌های جدایی‌طلب بلوچ و پشتون‌های قوم‌محور ادامه داد.
مزید بر این، هند هنگام اشغال افغانستان توسط قشون سرخ شوروی در سال ۱۹۷۹ میلادی، از یک‌طرف روابطش با شوروی سابق را حفظ کرد و این اقدام آن‌ها را تقبیح نکرد و از طرف دیگر با ائتلاف ضد شوروی به رهبری امریکا و عربستان سعودی همسو گردید و به مجاهدینی که علیه نیروهای شوروی در افغانستان می‌جنگیدند، اسلحه و خدمات صحی فراهم نمود. در عین حال، هند از اقدامات ضد پاکستانی دولت‌مردان افغان به ویژه اقدامات داوود خان و داکتر نجیب همچنان حمایت می‌کرد. این بیان‌گر آن است که هند همیشه روابط خود با افغانستان را بر اساس اصول واقعیت‌گرایی و گسترش و پیشبرد اهداف منافع ملیِ خود تعریف و تنظیم کرده است و بر خلاف باور مردم افغانستان، از خود فداکاری نشان نداده و افغانستانی‌ها را “دوست طبیعی” تلقی نکرده است.
واقعیت امر این است که کمک‌های ملکی و نظامی هند به افغانستان، به آن‌ها این اجازه را می‌دهد که در کوتاه‌مدت و با هزینۀ کم، به اقدامات پاکستان در کشمیر ضربۀ متقابل وارد کند و همچنین اهدافِ درازمدتِ خود در منطقه و جهان را ـ از جمله دسترسی به منابع طبیعی آسیای میانه، رقابت تجاری با چین و راه یافتن به عضویتِ دایمی در شورای امنیتِ سازمان ملل ـ نیز دنبال کند.
-۲″دوست طبیعی” یا دوستِ ناشی
دولت افغانستان در چهارم ماه جنوری سال ۱۹۵۰ پیمان دوستی (Treaty of Friendship ) را با جمهوری هند امضا کرد. این پیمان که به قلم صدراعظم هند جواهرلال نهرو و سفیر افغانستان نجیب‌الله در دهلی تأیید گردید، در ابتدا به روابط صمیمانه بین دو کشور اشاره داشت و بر تحکیم دوستی و صلحِ دایمی میان هند و افغانستان تأکید می‌ورزید. در ادامه در این پیمان، بیشتر به کلیات روابط دیپلوماتیک میان دو کشور پرداخته شد و از گسترش دادوستد تجاری (در زمینۀ زراعت و صنعت) و فرهنگی یادآوری شد.
آن‌چه که حایز اهمیت است، زمان عقد این پیمان می‌باشد؛ با امضای این پیمان هند چند هدفِ عمده را در آن زمان به‌دست آورد. نخست این‌که هند با نشان دادن دست دوستی، افغانستان را بیشتر به طرفِ خود جلب توانست و در واقع در زبان سیاست، افغانستان را دشمنِ پاکستان ساخت. دوم این‌که هند با یک رویکرد نرم و متعارف در دیپلوماسی، بار ملامت‌آمیز واگذاری مناطق آن سوی خط دیورند به پاکستان را از دوشِ خود سبک کرد. در گام سوم، هند که نمی‌توانست با رویای جهان‌بینی خود به نقض حقوق بشر در کشمیر ادامه دهد، با ترغیب افغانستان به مداخله در امور داخلی پاکستان، اقدامات پاکستان در کشمیر را به گونۀ نیابتی تلافی کرد. برخی از این اقدامات، با حمایت لابییست‌های هند همچنان ادامه دارد. نفوذ هند در سیاست خارجی افغانستان مثل فیل در یک اتاق حاضر و محسوس است، اما لابییست‌های هند از آن ابا می‌ورزند. در نهایت، این پیمان راه را برای قرارداد مشارکت راهبردی میان افغانستان و هند که در چهارم اکتوبر سال ۲۰۱۱ میلادی به امضا رسید، باز نمود.
علاوه بر این، قرارداد مشارکت راهبردی، قرار اصول متعارف روابط دیپلوماتیک، به اهمیت روابط چندوجهی میان افغانستان و هند پرداخته و به گسترش منافع به‌اصطلاح مشترک در نتیجۀ این قرارداد تأکید ورزیده است. مانند قرارداد پیمان دوستی، قرارداد مشارکت راهبردی چندین اهداف منطقه‌یی و جهانی هند را تأمین می‌کند.
البته قابل یادآوری است که زمان‌بندی عقد این قرارداد بازهم بسیار زیرکانه سنجش شده است. هند همواره تلاش کرده که به امریکا نزدیک شده و از قربت به آن، سود اقتصادی و سیاسی به‌دست آورد. سرمایه‌گذاری ایالات متحده به‌ویژه در تأسیسات هسته‌یی هند، از جمله مثال‌های عمدۀ آن می‌باشد. در ماه می سال ۲۰۱۱ میلادی، نیروهای دریایی ایالات متحده در یک عملیات مخفیانه بر ابیت‌آباد پاکستان حمله کردند و اسامه بن‌لادن را به قتل رساندند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.