احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمد اکرام اندیشمند/ دوشنبه 14 حمل 1396 - ۱۳ حمل ۱۳۹۶
سرهینری مارتِمر دیورند/ Sir Henry Mortimer Durand دبیر امور خارجۀ هند بریتانیایی و رییس هیأت مذاکرهکننده از سوی حکومت بریتانیایی هند، در اواخر سپتمبر ۱۸۹۳ با امیرعبدالرحمنخان توافقنامهیی را جهت تعیین مرزهای شرقی و جنوبی افغانستان با هند بریتانوی به امضا رساند که به توافقنامۀ دیورند و مرز دیورند معروف شد.
اما اعتراض دولتها و برخی زمامدارانِ افغانستان در مورد توافقنامه و مرز دیورند پس از استقلال و تقسیم شبهقارۀ هند به دو کشور هند و پاکستان، اختلاف و منازعهیی را میان افغانستان و پاکستان شکل داد که بیشتر به منازعۀ دیورند شناخته میشود. لیون پاولادا دیپلمات امریکایی در دهۀ هفتاد سدۀ بیستم عیسوی، این منازعه را میانِ هر دو کشور به «زهر» تشبیه میکند.
اگر به سوی منازعۀ دیورند به عنوان زهری نگاه شود که در سال ۱۸۹۳ میان افغانستان و شمال نیمقارۀ هند ریختانده شد و سپس تأثیراتش در ۱۹۴۷ نمایان گشت، آثار مسمویت و کُشندهگیِ این زهر همچنان باقی و رو به گسترش است. از زمان فرو ریختن این زهر تا اکنون، افغانستان قربانی اصلی محسوب میشود.
آنچه که زهر دیورند را برای افغانستان بسیار خطرناک و مهلک ساخت، دیدگاه و سیاستِ متعدد و متفاوت از دیورند و بهرهگیری از آن در بازیهای داخلی، منطقهیی و حتا بینالمللی بود.
پیشزمینههای شکلگیری موافقتنامۀ دیورند
در شکلگیری دیورند، شاهان سدوزایی و سرداران محمدزایی نقش مهمی داشتند. آنها علیرغم هرگونه ضعف و ناتوانی در طول امارت و سلطنتشان با امضای توافقات دوجانبه، زمینههای امضای توافقنامۀ دیورند را مساعد کردند. تأیید و پذیرش آن سرداران و شاهان پس از امضای معاهدۀ دیورند، این معاهده و این مرز را به واقعیت غیرقابل انکار مبدل کرد؛ در حالی که مخالفت و تردید آن توسط برخی زمامداران افغانستان پس از استقلال شبهقارۀ هند، افغانستان را قربانی گریز از این واقعیت ساخت.
۱ـ شاه شجاع و اولین گام در جهت شکلگیری دیورند
سردار سلطانمحمدخان مشهور به سردار طلایی در کشمکش با برادر خود سردار دوستمحمدخان بر سر قدرت، پشاور را در سال ۱۸۲۳ عیسوی تحتالحمایۀ رنجیتسنگ پادشاه پنجاب قرار داد. پس از آن، توافقنامۀ سهجانبۀ لاهور در ۲۶ جون ۱۸۳۸ میان رنجیتسنگ پادشاه پنجاب، مکناتن نمایندۀ حاکم بریتانیایی هند و شاه شجاع، از نخستین توافقاتیست که از تجزیۀ قلمرو امپراتوری درانی در نیمقاره حکایت میکند. شاه شجاع که تخت و تاج سلطنت را در منازعۀ درونی قدرت با برادران سدوزایی و سرداران محمدزایی از دست داده بود، در قلمرو هند بهسر میبرد. حکومت انگلیسی هند زمانی دست به امضای توافقنامۀ لاهور با شاه شجاع زد که از مناسبات دوستمحمدخان در کرسی حاکمیت با روسیۀ تزاری احساس نگرانی کرد. توافقنامه در هجده ماده تنظیم یافته بود که اولین مادۀ آن با صراحت و تفصیل از تجزیۀ سرزمینهای وسیع در سمت جنوبی و شرقی کشور و قبول این تجزیه توسط شاهشجاع حکایت داشت. شاه شجاع در سال بعد (۱۸۳۹) با هزاران نفر از نیروهای انگلیسی و در معیت مکناتن نمایندۀ حکومت هند برتانوی، وارد قندهار شد و خود را در ۲۸ اپریل ۱۸۳۹ رسماً پادشاه خواند.
۲ـ سردار دوستمحمدخان و دومین قدم به سوی دیورند
پس از ورود نیروهای بریتانیا با شاهشجاع که قیام مسلحانه علیه آنها گسترش یافت، سردار دوستمحمدخان که ظاهراً رهبری این مقاومت را در مناطق پروان و کاپیسا بهدوش داشت، در سوم نوامبر ۱۸۴۰ بهصورت پنهانی خود را به انگلیسها تسیلم کرد. او تا نوامبر ۱۸۴۲ در قلمرو هند برتانوی تحت نظارت حکومت هند برتانوی بهسر برد و سپس توسط حکومت مذکور به امارت یا سلطنت کابل رسید. وقتی دوستمحمدخان در همراهی با شماری از نیروها و افراد انگلیسی به سوی کابل آمد، برای وزیر محمداکبرخان پسرش که در میان نیروهای مقاومت مردم قرار داشت، عینک و قطی نسوار خود را به عنوان نشان بازگشتِ خود فرستاد تا راه ورود او را به کابل باز بگذارند. قطی نصوار نقشِ خود را ادا کرد و راه امیر دوستمحمدخان را تا ارگ کابل کشود. دوستمحمد خان امارت کابل را بهدست گرفت. وی سپس در سال ۱۸۵۵ معاهدۀ شناسایی متصرفات بریتانیا را در آنسوی سرحدات شرق و جنوب افغانستان امضا کرد. این معاهده را سردار غلامحیدرخان ولیعهد وی با “سرجان لارنس” حاکم انگلیسی پنجاب در ۳۰ مارچ ۱۸۵۵ در جمرود به امضا رسانید که در آخرین مادۀ آن نگاشته شده بود: «جناب امیر دوستمحمدخان والی کابل و آن علاقهجات افغانستان که حالا در قبضۀ او میباشند، عهد مینماید از طرف خود و از طرف ورثای خود علاقهجات آنریبل ایست کمپانی را احترام نماید و ابداً در آنها مداخله ننمایند، و با دوستان آنریبل ایست اندیا کمپانی دوست باشند و با دشمنان کمپانی مذکور دشمن باشند.»
۳ـ سردار شیرعلیخان و سومین گام
پس از مرگ دوستمحمدخان در جون ۱۸۶۲ عیسوی، پسرش سردار شیرعلیخان به سلطنت رسید. او به تمام تعهدات پدرِ خود بهویژه در مورد سرزمین پشتونها و بلوچهای شمالغرب شبهقاره، به انگلیسها وفادار بود. سردارشیرعلیخان در سال ۱۸۶۳ قیام مردم مهمند را در قبایل آزاد علیه بریتانیا با فرستادن قوا به فرماندهی پسر خود محمدعلی خان و معیتِ وزیر خویش سردار محمدرفیق خان لودین آرام ساخت. پس از آن، سردار محمدرفیق لودین را به پشاور فرستاد و از دوستی خود با انگلیسها اطمینان داد. اما در ازای این دوستی، آرزو داشت که بریتانیا استقلال او را در سیاست داخلی و خارجی به رسمیت بشناسد، آرزویی که محقق نشد. دولت هند برتانوی و زمامداران انگلیسی در برابر او و مطالباتش بیاعتنا بودند. وقتی امیر شیرعلی خان دور دومِ پادشاهی خود را با کنار راندن بسیاری از سرداران مدعی تاجوتخت آغاز کرد، تغییراتی در سیاست بیاعتنایی انگلیسها در برابر او بهوجود آمد.
“لارد ارل میو” حاکم برتانوی هند در مارچ ۱۸۶۹ با امیرشیرعلیخان در امباله مذاکره کرد. شیرعلیخان در این مذاکرات، خواستار تغییرات و تعدیلاتی در توافقات پیشین پدرش با انگلیسها شد و آمادهگی خود را به امضای معاهدات جدید ابراز کرد. هرچند مذاکره میان طرفین ادامه یافت، اما انگلیسها امیرشیرعلی خان را به بهانۀ اجتناب از پذیرش نمایندۀ انگلیسینژاد در کابل و ایجاد روابط با روسیۀ تزاری مورد اعتماد ندانسته، برای سرنگونی او دست به تجاوز نظامی زدند. شیرعلی خان قبل از ورود نیروهای انگلیس، کابل را ترک گفت و در مزارشریف وفات کرد.
۴ـ سردار محمدیعقوب و چهارمین گام به سوی دیورند
پس از مرگ شیرعلیخان، پسرش سردار محمدیعقوب خان در مارچ ۱۸۷۹ اعلان سلطنت کرد و انگلیسها را از سلطنت خویش که در حال پیشروی به سوی کابل بودند، خبر داد. انگلیسها با اعزام هیأتی به کابل شرایط خود را جهت عقب بردن نیروهایشان در امضای یک معاهدۀ جدید به محمد یعقوب خان ابلاغ کردند. پادشاه جدید پس از مطالعۀ شرایط انگلیسها حاضر به عقد معاهده شد و در اواخر می ۱۸۷۹ در منطقۀ گندمک با “سرلوئیس کیوناری” نمایندۀ سیاسی انگلیس معاهدۀ گندمک را امضا کرد که در اولین مادۀ آن نگاشته شده بود: «امیرمحمدیعقوب خان تصدیق مینماید که شالکوت و علاقۀ فوشنج تا کوه کوژک و علاقه کُرم تا حدود جاجی و درۀ خیبر تا حدود شرقی هفت چاه و لندی کُتل که جدیداً به تصرف قشون انگلستان درآمده است، از مملکت افغانستان مجزا و برای همیشه به خاک هندوستان انگلیس متصل میشود.»
۵ـ امیر عبدالرحمن و گام آخر
لشکرکشی انگلیسها بهرغم امضای معاهدۀ گندمک، با مقاومتِ رو به گسترش در افغانستان انجامید. انگلیسها در شرایط ناگوارِ هزیمت و شکستِ حمله بر افغانستان، سردار عبدالرحمن را از میان همۀ رهبرانِ مقاومت و حتا از میان سرداران و امیرزادهگانی که در صفوف مقاومت قرار داشتند، برگزیدند. سردارعبدالرحمن خان که پس از ۱۲ سال اقامت در سمرقند و تاشکند در بهار ۱۸۸۰ به قندوز رسید و پس از تماس و مذاکره با “لیپل گریفین ” مسوول ادارۀ امور سیاسی انگلیس در کابل، توافق او را در کسب امارت یا سلطنت افغانستان بهدست آورد. گریفن در نامهیی به او نوشت: «حضرت مستطاب فرمانروای هندوستان از شنیدن این خبر مشعوف هستند که حضرت والای شما به موجب دعوت دولت بهینۀ انگلیس به طرف کابل روانه شدهاید. لهذا نظر به خیالات دوستانه که حضرت والای شما را محرک است و به ملاحظۀ فوایدی که از تأسیس دولت مستقله تحت اختیار شما عاید سرداران این مملکت خواهد شد، دولت انگلیس حضرت والای شما را به سمت امارت افغانستان میشناسد…» سردار عبدالرحمن در ۷ آگست ۱۸۸۰ وارد کابل شد و به تخت سلطنت نشست. او سرانجام گام آخر را در امضای معاهدۀ دیورند و شکلگیری مرز دیورند برداشت و پس از روزها مذاکرات طولانی با هیأت حکومت هند برتانوی به ریاست سرهینری مارتِمر دیورند در کابل معاهدۀ دیورند را در ۱۲ نوامبر ۱۸۹۳ میلادی امضا کرد. پاداش انگلیس برای “امیر آهنین” افغانستان در آخرین مادۀ این توافقنامه اینگونه توضیح یافته بود: «چونکه دولت عالیۀ هند از نیکبینی جناب امیر صاحب به نسبت دولت بهیۀ برتانیه تشفی و اطمینان خاطر بطور کمال دارند و خواهش دارند که افغانستان را در حالت خودمختاری و استقلال و قوی ببینند، لهذا دولت مومی الیه هیچ ایراد و اعتراض بر امیرصاحب در باب خریدن و آوردن اسباب جنگ در ملک خود نخواهند کرد و خود دولت موصوف چیزی معاونت و امداد به عطیه اسباب جنگ خواهند نمود. علاوه بر این جهت اظهار اعتراف خودشان نسبت به طریقۀ دوستانه که جناب امیرصاحب در این گفتوگو و معامله ظاهر ساخته اند دولت عالیه هند قرار میدهد که برآن وجه عطیه سالانه دوازده لک روپیه که الان بر جناب ممدوح داده میشود شش لک روپیه سالیانه مزید نموده شود.»
۶ـ امیر حبیبالله و دیورند
پس از وفات امیر عبدالرحمن در اکتوبر ۱۹۰۱ عیسوی، پسرش سردار حبیبالله بر تخت سلطنت جلوس کرد. او معاهدۀ دیورند را در معاهدۀ ۲۱ مارچ ۱۹۰۵ با “لویس دبلیو دن” سکرتر امور خارجۀ حکومت هند برتانوی، مورد تأیید قرار داد: «…اعلیحضرت موصوف بدین وسیله متعهد میشود که در مسایل جزیی و کلی عهدنامه راجع به امور داخلی و خارجی افغانستان و تعهداتی که پدر مرحومم که ضیاءالمله والدین بوده است و به مرحمت ایزدی پیوسته نورالله مرقده و با حکومت برتانیه این قرار داد را عقد نموده است، من هم به همان ترتیب مطابق همین قرارداد عمل نموده مینمایم و عمل خواهم کرد و در معاملات و وعدههای خود از آن تخلف نخواهم کرد. عزتمند لویس ویلیام دین مذکور بدین وسیله موافقه مینماید که مطابق عین موافقتنامه و تعهداتی که حکومت بهیه برتانیه با ضیاءالملته والدین پدر فقید اعلیحضرت سراج الملته والدین عقد نموده بود و اعلیحضرتشان به رحمت ایزدی پیوسته، موافقتنامۀ مذکور پیرامون امور داخلی و خارجی موضوعات عمده سبب سایدی بوده و طبق آن اجراآت شده، من آنها را تایید نموده و تحریر میدارم که دولت انگلستان هیچ وقت و درهیچ یک زمان به مخالفت آن موافقتنامه و تعهدات عمل نخواهد کرد.»
۷ـ شاه امانالله و دیورند
شهزاده امانالله خان که پس از مرگ پدر در کابل اعلان سلطنت کرد و استقلال سیاسی افغانستان را از بریتانیا بهدست آورد، خط دیورند را در دو معاهدۀ جداگانه با حکومت هند برتانوی پذیرفت: ۱- در ۸ آگست ۱۹۱۹ به نام “عهدنامۀ صلح فیمابین دولت بهیه برتانیه و دولت مستقلۀ افغانستان” میان علی احمدخان وزیر داخله “سرهملتن گرانت” سکرتر امور خارجه در پنج ماده به امضا رسید که در مادۀ پنجم آن توافقنامۀ دیورند اینگونه مورد تأیید و پذیرش قرار گرفته بود: «دولت افغانستان سرحد بین هندوستان و افغانستان را که امیر مرحوم قبول نموده بودند، قبول مینمایند و نیز متعهد میشوند که قسمت تحدیدنشده خط سرحد طرف مغرب خیبر در جاییکه حملهآوری از جانب افغانستان در این زمان واقع شد، بهواسطۀ کمیشن دولت بهیه برتانیه تعیین نمایند قبول بکنند عساکر دولت بهیه برتانیه بر آن سمت در مقامات حالیه خود خواهند ماند تا وقتیکه تحدید حدود مذکور بهعمل بیاید.»
در ۲۲ نومبر ۱۹۲۱ معاهدۀ ۱۴ مادهیی توسط محمود طرزی وزیر خارجۀ افغانستان و “سرهنری دابس” به امضا رسید که در مادۀ دوم آن، مرز دیورند به عنوان مرز رسمی افغانستان و قلمرو هند برتانوی پذیرفته شد. در این ماده گفته میشود: «دولتین علیتین بالمقابل سرحد هندوستان و افغانستان را بهطوریکه دولت علیه افغانستان بهموجب ماده پنجم عهدنامه که به تارخ ۸ ماه آگست سنه ۱۹۱۹ عیسوی مطابق ذیقعدهالحرام سنه ۱۳۳۷ هجری در راولپندی انعقاد یافته است قبول کرده بود، قبول مینماید…» نکتۀ بسیار مهم در معاهدۀ۱۹۲۱ این است که این معاهده مورد تصویب قرار گرفت و اسناد آن میان دولتهای افغانستان و بریتانیا رسماً تبادله شد.
۸ـ محمد نادرشاه و موافقتنامۀ دیورند
محمدنادرشاه با بریتانیا به عنوان اولین کشور خارجی، مناسبات دیپلماتیک برقرار کرد و برادر خود سردار شاهولی را به حیث وزیر مختار و نمایندۀ خاص به لندن فرستاد. سپس “سر ریچارد مکوناچی” به عنوان نمایندۀ شاه بریتانیا به کابل آمد. سردار شاهولی پس از ورود به لندن از طریق تبادلۀ یادداشت دیپلماتیک با “آرتر هیندیرسن” وزیر خارجۀ بریتانیا در ۶ جولای ۱۹۳۰ معاهدۀ سال ۱۹۲۱ را مورد تأیید قرار داد. در مادۀ دومِ این یادداشت گفته میشود: «در پاسخ [به یاد داشت شما] من نیز افتخار دارم تا رسماً ضبط نمایم که درکِ ما نیز همین است که این دو معاهده [معاهدۀ ۱۹۲۱و معاهدۀ تجارتی جون ۱۹۲۳] دارای اعتبار تام بوده و کاملاً مرعیالاجرا میباشند.»
معاهدۀ دیورند پس از نادرشاه مورد پذیرش و تأیید پسرش محمدظاهرشاه تا سال ۱۹۴۹ ـ که شورای ملی افغانستان معاهدات پیشین با دولت هند بریتانایی را ملغا اعلان کرد ـ قرار داشت…
Comments are closed.