احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 15 حمل 1396 - ۱۴ حمل ۱۳۹۶
شاید صحبت کردن دربارۀ دیورند به هر سبک و سیاق، بازهم تکرارِ مکررات و خستهگی و اندوهِ مضاعف باشد؛ اماهیچ گریزی از این تکرار نیست وقتی تصمیمگیرندهگانِ این سرزمین و کسانی که بهنحوی بر مقدراتِ افغانستان حاکم شدهاند، گوشهایشان را گرفتهاند تا هیچ سخنِ حقی در اینباره نشنوند و همچنان بر سرنای دهانگشادِ دیورند بدمند.
دربارۀ دیورند، پشتونستانخواهی و ریشۀ کینتوزیهای پاکستان با افغانستان، شاید دهها و صدها کتاب و مقالۀ علمی و منصفانه به نگارش درآمده و افزون بر آن، شاید در همینروزها مقالهها و گزارشهایی در روزنامهها و هزاران گزارکِ دانشپسند در اینباره در فیسبوک به معرضِ خوانشِ کاربران گذاشته شده و هرکس به سهمِ خود کوشیده روشنییی بر ظلمتِ ادعای دیورندخواهان بیندازد. اما آنچه در این میان جای مکث و تأمل دارد این است که کسانی که باید این نوشتهها را بخوانند و افکارِ خود پیرامون این منازعۀ ویرانبار را پالایش دهند، نه آنها را میخوانند و نه میخواهند بخوانند. به عبارتی میتوان گفت که این نوشتهها و تلاشها میانِ کسانی رد و بدل میشود که پشتونستانخواهی و یا آرزوی «افغانستانِ بزرگ» را عامل تباهیِ کشور میدانند و دربارۀ دیورند موضعِ مشترک و منطقی دارند. اما در سوی دیگر کسانی قرار دارند که در اثر القائاتِ نادرستِ حکومتهای گذشته و امروز، دیورند برای آنها به یک قضیۀ ناموسی تبدیل شده و هرگونه صحبتِ متساهلانه و اندیشیدنِ همراه با تردید پیرامون این مساله و مسایلِ کلانِ دیگر مرتبط با این منازعه، بیغیرتی و خروج از دایرۀ افغانستانیبودن (یا همان افغانبودن) تلقی میشود. هرچند پشتونستانخواهانِ افغانستان در برابرِ کسانی که دیورند را مرز رسمی و بینالمللی میان دو کشور میشناسند، یک اقلیت به حساب میآیند؛ اما همین اقلیت بهدلیل آب خوردن از دسترخوانِ قدرت، دهههاست که آرامشِ خود و اکثریتِ ساکنانِ افغانستان را برهم زده و رفاه و آسایش را بر همه حرام ساخته است. به معنای دیگر، میتوان ادعا کرد دیورندی که پشتونستانخواهان در عالمِ توهم ادعا میکنند میانِ پشتونهای دو سوی خط جدایی افکنده، در عالمِ واقعیت به تجزیۀ ذهنیِ ساکنانِ این سوی خط یعنی افغانستانِ کنونی انجامیده و اگر این دعوای بیهوده همچنان ادامه یابد، میرود که تجزیۀ فیزیکی و جغرافیاییِ کشور را نیز رقم زند!
بر همه واضح است که در این شصت سال، منادیانِ داعیۀ دیورند در کشورِ چندقومی افغانستان، همه متعلق به یک قوم و یک زبان بودهاند و باقی اقوام، همه در این آتش سوخته و ساختهاند. اما احساس میشود که با بالا رفتن شعورِ جمعی و خسارتِ ناشی از پشتونستانخواهی، این سوختن و ساختنها اکنون به نقطۀ انفجار رسیده و همۀ اقوامِ غیرپشتون و حتا برخی از پشتونهای واقعیتگرا خواهانِ پایان یافتنِ معضل دیورند به عنوان بزرگترین مسالۀ کشور برای همیشه هستند. آنها با استناد به هزار و یک دلیل و سندِ تاریخی، بینالمللی، قانونی و حتا اخلاقی، دیورند را مرز رسمی میان دو کشور میشناسند.
اما اگر بخواهیم ریشۀ این عدمِ تفاهم میانِ این اقلیت و اکثریت را پی بگیریم و مقصر واقعیِ این دعوای پوچ را معرفی کنیم، به حکومتگرانِ قوماندیشِ افغانستان از گذشته تا امروز برمیخوریم. از سردار داوودخان گرفته تا حامد کرزی و غنی، همه تنورِ دیورند را داغ نگاه کردهاند و در حرارتِ ناشی از آن، عقلانیت و منطق و منافع و مصالحِ جمعی را قربان کردهاند. در نتیجۀ رویکرد چنین اشخاصی، امروز همۀ مشکلاتِ کلانِ کشور مانند: دیورند، هویتِ ملی و نوعیتِ نظام به بحثهای خشن و ناموسی تبدیل شدهاند؛ بهنحوی که یک نمایندۀ مجلس در واکنش به خواست تغییر نظام، تهدید به انتحار میکند و نمایندۀ دیگر، کسی را که از رسمیتِ مرز دیورند سخن میگویند، هشدار به سنگسار میدهد.
با این اوصاف، بهجای تکرارِ مکررات، به آقای غنی و سرانِ دولتِ افغانستان هشدار میدهیم که دنیای سیاست، دنیایِ واقعیتها و ظرفیتهاست، نه آرزوها و توهمات. شصت سال فرصتِ کافی بود تا پوچی و بیهودهگیِ و ویرانگریِ داعیۀ دیورند در تمام عرصهها عیان گردد. اکنون همۀ مسایلِ کلانِ کشوری در سایۀ این داعیۀ باطل به نقطۀ جوش رسیده. اگر همچنان به سودایِ آنسوی دیورند ادامه دهید، به آن که نخواهید رسید هیچ، که اینسوی دیورند را نیز متلاشی خواهید کرد!
Comments are closed.