احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 16 حمل 1396 - ۱۵ حمل ۱۳۹۶
خالد نجوا، فوقلیسانس روابط بینالملل/
پس از آنکه راههای آبی کشف گردید و تجارت رنگ جدید بهخود گرفت، کشورهای نیرومند بهخاطر حصول مواد خام و بازار فروش امتعۀ خویش، دست به کشورگشایی زدند. این کشورها،از امریکای لاتین گرفته تا افریقا و خاور دور بخشهایی را اشغال کردند و جهان را بر اساس منافع خویش بخشبندی نموده و مناطق تحت سیطرۀ خویش را بدون در نظرداشت اتنیک و اقوام ساکن آن، تقسیمبندی کردند. کشورهای نیرومند، مرزهایی را اساس گذاشتند که از تقابل منافعشان جلوگیری صورت گیرد.
پس از خروج کشورهای استعمارگر از مناطق تحت استعمارشان مرزهای جدیدی را براساس خواست خویش میان کشورها کشیدند و حدود و ثغور کشورهای تازه ایجاد شده را تعیین کردند. با تعیین مرزها جدالی را میان کشورها و اقوام ساکن کشورها اساس گذاشتند تا از یک سو از پا گرفتن کشورهای مقتدر جلوگیری کنند و از جانب دیگر، مانع شکلگیری کانفدریشنهای منطقهیی گردند که این جدال را در خاورمیانه و جنوب آسیا میتوان به وضوح مشاهده کرد. در سراسر جهان پساز مرزبندیهای جدید، اقوام میان کشورها تقسیم شده است و بسیاری از کشورها این معمول را پذیرفتهاند و هیچگاهی اقتدار و اراضی همسایۀ خود را به خاطر حضور بخشی از همنژادان خویش زیر سوال نبردهاند.
اما، افغانستان به رغم منافع شهروندان خویش، از بدو تأسیس کشور پاکستان تا اکنون، به خاطر حضور بخشی از اقوام پشتون در آن کشور، ادعای ارضی داشته و از به رسمیت شناختن آن در سازمان ملل سر باز زده است. برای تضعیف و یا هم به چالش کشیدن آن کشور به تسلیح و سازماندهی گروههایی در خاک آن کشور پرداخته است و به همین منظور وزراتی را در ساختار اداری نظام زیر نام “وزرات اقوام و قبایل” ایجاد کرده که بیشتر استقامت کاری این وزارت تامین رابطه و تحریک قبایل آن سوی دیورند میباشد.
هرچند کشور افغانستان، پاکستان را مقصر آشوب و ناامنی خویش میپندارد و در این نیز شکی وجود ندارد که پاکستان در امور افغانستان مداخله میکند و افغانستان را به عنوان عمق استراتیژیک نظامی و اقتصادی خویش در منطقه تعریف میکند؛ اما این انتباه سیاستگران پاکستانی پس از آن نسج میگیرد که افغانستان بالای آن کشور ادعای ارضی کرده است. دانشآموختهگان علوم سیاسی نیک میدانند، هرگاه تمامیت ارضی یک کشور که یکی از مولفههای اساسی اقتدار یک دولت-ملت به شمار میرود، مورد ادعای کشور دیگری قرار گیرد، بدین معناست که کشور مدعی، نظام سیاسی و هویت باشندهگان کشور معهود را به رسمیت نمیشناسد و هرزگاهی که توان به چالش کشیدن آن کشور را داشته باشد، از آن دریغ نخواهد کرد. بنابراین، کشور مدعیعلیه هرچه در توان دارد از حکومت، اقتدار، هویت و ارزشهای مادی و معنوی خویش دفاع میکند که پاکستان نیز از این امر مستثنا نیست. اگر کشورهای متخاصم ( افغانستان و پاکستان) میخواهند که این غایله پایان یابد و هر دوکشور به امنیت، ثبات، رفاه و آسایش دست یابند، نیاز است تا گامهای رویکردی و عملی بردارند. کشور افغانستان از حسن نیتهای کذایی خویش دست برداشته، اراضی کنونی پاکستان را به رسمیت بشناسد، وزارت اقوام و قبایل را ملغا اعلان بدارد، از مداخله در امور قبایل دست بردارد و هیچگونه فعالیت تخریبی ضد پاکستان را در خاک خود اجازه ندهد. در برابر آن، کشور پاکستان نیز کمپهای تروریستان را در خاک خود بسته کند؛ تمامی گروههای دهشتافگن را از خاک خود اخراج کند؛ عمق استراتیژیک نظامی خود را در خاک افغانستان جستجو تغییر دهد؛ منافع خود را در ثبات، امنیت و رفاه افغانستان پیگیرد؛ استراتیژی اقتصادی خود را در تبانی با دولت مرکزی افغانستان طرح بریزد، برای بازرگانان افغانستان معضل نیافریند و در نهایت از عملکردهای تنشزا دست بردارد.
اگر هر دو طرف قضیۀ دیورند، مبتنی بر اسناد موجود درپی حل مسالمتآمیز این معضل نیستند، میتوانند دوسیه دیورند را به سازمان ملل ارجاع داده و خواستار تصمیم سازمان ملل گردند و یا اجازه دهند مردمان “دیورند تا اتک” طی ریفراندمی خودشان به سرنوشت سیاسی خویش تصمیم گیرند.
Comments are closed.