تاوان نویسنده

گزارشگر:پویا رفویی - ۱۹ حمل ۱۳۹۶

از منظری پیشامدرن، یکی از انگیزه‌های روایت، اعلام خاتمه‌یی خیالی برای شرارت در جهان است. در پایان روایت، لاجرم حتا به بهای مرگ قهرمان، منشای نابه‌سامانی منحل می‌شود. مسلماً انحلال شرارت با سختی‌ها و قربانی‌های بسیار رخ می‌دهد. روایت‌شناسان این فرآیند را از مصادیق مکانیسم جبرانی معرفی می‌کنند. شکست خیر همواره موقتی است و محرومیت از مواهب مادی دیری نمی‌پاید که به ارزش‌های معنوی و خلقیات جسورانه منجر می‌شود. به عبارتی، شکست دگردیسی می‌یابد و به عظمت اخلاقی قلب ماهیت پیدا می‌کند.
بر این منوال، به شیوه‌یی غیرمستقیم و والایش یافته، ما با نشانه‌های «هم‌ارز»، سروکار داریم. هر قدر شرارت، وحشت و هیبت طرف دشمن بیشتر به نظر برسد، در طرف دیگر معادله، پیروزی چشم‌گیرتر و کارسازتر توصیف می‌شود. مسالۀ روایت پیشامدرن، قبل از هر چیز، حفظ تعادل است و هرگاه به هر دلیل نیروهای متخاصم تعادل خود را از دست بدهند، نفس روایت‌گری به صورت مکانیسم جبرانی، شرایط را برای بازگشت تعادل فراهم می‌کند. بر اثر برهم خوردن تعادل، افراط‌ها و تجاوزات و تعدی‌های پی درپی سر بر می‌کند. اما از یاد نباید برد که همین مازاد تعادل نیروهای روایی است که به شکل‌گیری داستان دامن می‌زند.
مازاد روایی در عمل موتور داستان را روشن می‌کند، حرکت آن را به همراه جهت‌یابی‌های مشخص به عرصۀ فضایی روایی می‌کشاند، در مرحلۀ بعدی انگاره‌یی کلی از زمینۀ داستان فراهم می‌آید، ولی هیچ کدام این کارها، روایت را به هیأت روایت درنمی‌آورد. مگر این‌که مازاد روایی در خلال وقایع هضم و جذب شود و در پایان ما با انحلال بهانۀ داستان نفسی به آسوده‌گی بکشیم. از این‌رو داستان پیشامدرن، به زعم روایت‌شناسان، داستانی است که علیه خودش اقدام می‌کند و موازی با داستانی که تجربه می‌کنیم، داستان دیگری در کار است که مقدمات عملیات انتحاریِ خود را زمینه‌چینی می‌کند. روایت غیرمدرن، جهان را در وضعیتی ایستا مفروض خود قرار می‌دهد. تحت هر شرایطی، نظم مطلوب به جهان برمی‌گردد و همه‌چیز مثل سابق آرام می‌گیرد. نمونه‌ها و مستندات بسیاری در دسترس است که سنت داستان‌خوانی با مناسک قربانی مشابهت‌هایی دارد. نفس داستان، هزینه و بهایی است که برای حفظ وضع موجود پرداخته می‌شود و وفاداری به روایت، در حکم دینی است که دیر یا زود باید آن را ادا کرد.
اما اولین رگه‌های مدرنیته، مخاطب رهایی‌یافته‌یی را پدید آورد که به هیچ روی تن به ادای دین نمی‌داد. بنابراین تدریجاً و به‌طور پلکانی شرارت در اشکال گوناگون خود اعم از جنایت، دزدی، شکنجه، تعدی و خیانت بی‌وقفه به پیروزی می‌رسد و به بیان بهتر، قاعدۀ هم‌ارزی نیروهای روایت به‌هم می‌خورد. از طرف دیگر، قراردادهای روایی با قراردادهای اجتماعی در نسبت مشخصی با یکدیگر قرار دارند.
غالبا قرارداد روایی در نقش مقلد و تحکیم‌کنندۀ قرارداد اجتماعی ظاهر می‌شود. مدرن شدن داستان، از این بابت، به معنای زمین گذاشتن بار سنگین دین‌ها و قرض‌های پایان‌ناپذیری بود که نظم اجتماعی تحمیل می‌کرد. ملاقات نظم اجتماعی و نظم روایی از مواردی است که به‌ساده‌گی نمی‌توان آن را بازنمایی کرد. اما از منظری تاریخی، مازاد روایی برخلاف سنت متعارف داستان‌نویسی ماقبل مدرن، از الگوی شرارت طنزآلود پیروی می‌کند. به خصوص پس از انقلاب فرانسه، با روایت‌شناسی جدیدی روبه‌رو می‌شویم که از مجرم مهربان، یا شورشی نجات‌بخش حمایت می‌کند. به عنوان مثال، تامس دوکویینزی در مقاله‌یی به نام «در باب فهم جنایت به هیات یکی از هنرهای زیبا» اهمیت قانون ژانر را برتر از همۀ فضیلت‌ها و ارزش‌های داستان و مطلب مکتوب معرفی می‌کند. مسالۀ دیگر بر سر پیروزی بی‌گناهان و بر صدر نشستن فضایل اخلاقی نیست، بلکه ژانر امکان مهمی برای تغییر و مواجهه با لحظۀ مماس شدن قانون روایت و قانون ادارۀ جامعه محسوب می‌شود.
جالب این‌جاست که گرایش به ژانر، مازاد روایی را حل‌وفصل نمی‌کند. بالاخره یک نفر باید تاوان نیروهای بی‌تعادل روایت را بپردازد. اگر روایت این بار را از روی دوش شخصیت برمی‌دارد، این مهم بر دوش نویسنده گذاشته می‌شود. بنابراین برخلاف تصور رایج، نویسنده بدنام و اخلال‌گر پدیده‌یی است کاملاً مدرن. هرگاه روایت منویات حاکمان را برآورده نکند، بلافاصله قهرمان شرور و نافرمان به سخن‌گوی نویسنده مبدل می‌شود. در روایت پیشامدرن، جملات و کلمات قصار بسیاری از شخصیت‌های شرور تاریخی به شکل پند و حکمت ثبت می‌شود و عملاً هیچ‌کس مشکلی با آن‌ها ندارد.
اما همین که شخصیتی تخیلی درصدد توجیه اعمال و رفتارش برآید، در لحظه‌یی شوک‌آور همه‌چیز به نام نویسنده تمام می‌شود. علاوه بر این، به همان اندازه که دفع شر در روایت پیشامدرن بر فرهیخته‌گی و فضل دانش مخاطب تکیه می‌کند، به محض رها شدن مازادهای روایی به‌ناگهان مخاطب موجود ساده‌لوح و کندذهنی قلمداد می‌شود که پیشاپیش از استعداد درک شخصیت تخیلی برخوردار نیست.
منبع: www.sharghnewspaper.com

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.