احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۷ ثور ۱۳۹۶
کوتاهنگاهی به العروه الوثقی
باید دانست که «العروه الوثقی» تنها نام جریدهیی نیست، بل انجمنی است که توسط سید بنیانگذاری شده و در واقع، زبان حال و ترجمان آن انجمن یا جمعیت است. طوری که در نخستین شمارۀ العروه الوثقی آمده است:
«فجایع اخیری که در مهمترین مناطق مشرق روی داده است، با ایجاد روابط تازه و بهواسطۀ قاسم مشترکی از عقیده که سرحداتِ دور از یکدیگر را با هم پیوست ساخته است، افکار دانشمندان را بیدار و انتظار آنان را متوجه عاقبت کارشان با بررسی عللی که آنان را به این مرحله رسانیده، ساخته است؛ بناءً در مفکورۀ نزدیک و در مطالبۀ حق، همبستگی پیدا کرده است و برای چارهجویی آن و علل ضعف توجه کردند. به امید اینکه چیزی از قدرت از دست رفته را باز یابند و رویدادها نیز زمینۀ مناسبی را برای آنان، فراهم نماید تا جهت حمایت دین و حیثیتِ خود بکوشند.
در حال حاضر این فرصت غنیمتی است که به آن دست یازیدند و خیال نمىکنند، این فرصت از دست برود و باز اگر ضایع هم شد، در خزانۀ غیب همانند آن، وجود دارد و عاقبت کارها به دست خداست».
اگر هژده شماره العروه الوثقی یا کلکسیون کامل آن را در چند جمله خلاصه کنیم، سید جمالالدین افغانی و شاگرش شیخ محمد عبده را کسانی مییابیم که از فراز منبر العروهالوثقی، به همۀ انسانها بهخصوص به شرقیان، مصیبتها و پیامدهای استعمار انگریزی را شرح مىدهند و بر نمونههای آن در افغانستان، مصر، سودان و هند انگشت میگذارند. جهان اسلام را به اتحاد فرا میخوانند و کسانی را که به مزدوری استعمار تن دادهاند، به خوانندهگان معرفی مىدارند .۱
العروه الوثقی، افزون بر تحلیلهای سیاسی از اوضاع شرق و حتا کشورهای اروپایی، به اخبار جهان هم دلچسپی دارد و از آنچه در قاهره، آستانه، لاهور، دهلی و خارطوم و حتا ایرلند بهوقوع میپیوندد، به خوانندهگان آگاهی مىبخشد.
اکثر مقالاتِ العروره الوثقی، تیمناً با آیتِ مبارکی آغاز شدهاند که در حقیقت آن آیت مبارکه، خلاصۀ مقاله است تحت عنوان «ملت و سلطه حاکم مستبد». در پایان آن، این آیتِ مبارکه آمده است که “وما ظلمهم الله ولکن انفسهم یظلمون”. و یا عنوان دیگرِ آن چنین است: «امید و طلب مجد»، در پایان آن این آیت آمده است “ومن یقنط من رحمه ربه الا الضالون”.
قابل تذکر است که “العروه الوثقی” بهصورت رایگان توزیع میگردید و در خبری که در آن به چاپ رسیده، چنین آمده است:
«… ما در اولین شمارهیی که صدور یافت، تصریح نمودیم که کارکنان آن مردمی از اهل غیرت از مشرقزمیناند که با رعایۀ عدل و سلوک و هماهنگ با حکمت و تدبیر، به اموری متوجه گشتهاند که به نفع کشورها و ملتهایشان است وکسی که گمان برده است توزیع مجانی آن تقاضا مىکند که این جریده باید منسوب به یک دولت از دول و یا یک شخص آزمند به پادشاهی و امارت باشد، این پندار وی، تنها به خاطر یأسی است که در دلِ وی تسلط یافته و نامیدی از همت بلند پارهیی از مسلمانان است که به عمل کوچکی میپردازند.
“جز گروه کافران کس دیگری از نعمت خداوند ناامید نمىگردد.”
این جریده گنجایش فحش و دشنام کسی را ندارد. در آن نام و لقبِ شخص ذکر نمىگردد و تنها قول و عمل شخص که مفادی بر آن مرتب باشد، بررسی مىگردد.»۲
هرگاه شتابزده هم “العروه الوثقی” را مطالعه کنیم، خواهیم یافت که بیشتر مطالب آن، به مصر اختصاص دارد. این امر بهخاطر همکاری شیخمحمد عبده با آن جریده و اینکه چند سال قبل از صدور آن، سید از مصر تبعید گردیده بود، کاملاً طبیعی است و بایست سید راجع به مصر، بیشتر مىپرداخت و اوضاع حاکم در آن کشور را برجستهتر مىکرد و حتا سید، مصر را دروازۀ «حرمین شریفین» مىدانست.
مقالات روشنگرانۀ سید در “العروه الوثقی” باعث شد تا حکومت مصر، ورود آن را به شهرهای آن کشور قدغن اعلام دارد و حتا حاملانِ آن را به جریمۀ نقدی محکوم کند.
بخش دوم و سوم:
بخش دوم و سومِ این مجموعه در یک جلد به چاپ رسیده است، با همان کلیشهیی که در بخش اول ذکر شد. و خلاف بخش اول که در پشتی و هم در صفحات قبل از شروع متن، نام شیخ محمد عبده آمده بود، در این جلد، در عنوان قبل از متن، تنها نام سید جمالالدین الحسینی الافغانی آمده است که مىرساند از جملۀ آثار مستقل سید جمالالدین است.
بخش دوم:
رسایل فی الفسلفه والعرفان
بخش دوم این مجموعه، «رسائل فی الفلسفه والعرفان» نام دارد که مشتمل بر شش رساله به قلم سید جمالالدین افغانی، در مسایل فلسفی و عرفانی است که به شرح ذیل معرفی مىگردد:
مرآه العارفین
رسالۀ اول آن «مرآه العارفین» یا آیینۀ عارفان نام دارد که به زبان عربی نگاشته شده است.
این رساله طوری که استاد خسروشاهی مىنگارد، نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی در تهران، محفوظ است. قطع آن کوچک و دارای ۲۲ صفحه میباشد و به خامۀ خود سید جمالالدین نگاشته شده است.۳
در صفحۀ اخر این رساله، نکتۀ مهم و جالبی برای ارباب تحقیق است؛ زیرا سید جمالالدین وقتی که کتابت آن رساله را به این دعا به پایان مىبرد که:
“والله یقول الحق و هو یهدی السبیل و هو حسبنا و نعم الوکیل و صلی الله علی سیدنا محمد سید النبین و المرسلین و علی آله و اصحابه اجمعین” چنین مىنگارد:
“کتبه عبدالله جمال الدین الافغانی الکابلی فی بلده قندهار فی یوم الاحد ۲ شهر ذی الحجه الحرام، سنه ۱۲۸۳”۴
یعنی بنده خدا جمالالدین افغانی کابلی آن را در شهر قندهار، در روز دوم یکشنبه، دوم ماه ذوالحجه الحرام سال ۱۲۸۳ هجری قمری، نگاشته است.
با مراجعه به کتاب ارزشمند “تقویم تطبیقی هزار و پانصدسالۀ هجری قمری و میلادی” اثر فردیناند ووستفیلد و ادوارد ماهلر، دانشمندان آلمانی و ترجمۀ دانشمند شهیر هندی داکتر حکیمالدین قریشی، دقت سید در درج تاریخ برملا مىشود. زیرا آغاز ماه ذو الحجهالحرام سال ۱۲۸۳ قمری، برابر است با روز شنبه ۶ اپریل سال ۱۸۶۷میلادی. بنا بر آن، سید جمال الدین افغانی، کتابت رسالۀ «مرآه العارفین» را روز یکشنبه ۱۷ اپریل سال ۱۸۶۷ میلادی (۱۸ حمل ۱۲۴۶ خورشیدی) در قندهار به پایان رسانده است که آن سال، دوران سلطنت کوتاهمدت امیرمحمد افضل خان، پدر امیر عبدالرحمن خان در افغانستان است.
این کتاب را استاد سید هادی خسروشاهی از جمله تألیفات سید جمالالدین افغانی میداند و حتا در ایران به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. طوری که در آثار پیشینیان معمول است، مؤلف در مقدمۀ اثر خویش از سلطان، فرمانروا و یا امیر و وزیری یادآوری مىنماید و یا رسالهاش را به یکی از آنها اهدا مىکند. در این رساله خبری نیست، بلکه نام کامل آن «مرآه العارفین فی ملتمس زین العابدین» است و بعد از خطبه و در آغاز آن رساله آمده است:
«اما بعد فانی اجبت سؤالک ایها الولد الصالح…» و از آن عبارت برمىآید که نوجوانی به نام زینالعابدین که مؤلف او را “فرزند صالح” خوانده است، در مورد سورۀ فاتحه، پرسشی نموده است و مؤلف به آن پرسش، به گونۀ فلسفی و عرفانی، پاسخ داده است.
از صفحه آخر نسخۀ مخطوط این رساله (نسخۀ محفوظ در کتابخانۀ مجلس ایران) برمىآید که سید جمالالدین افغانی، این اثر را وقتی که از افغانستان هم بیرون شده است، با خود داشته است؛ زیرا در پایان رسالۀ “مرآه العارفین” به خطوط جلیتر به فارسی نگاشته شده است که “در شهر رجب در شهر استنبول در قرب جامع فاتح، در محل مکتب نشستهام، سنه ۱۲۸۸ جمالالدین حسینی.”
بایسته است در اینجا به خوانندۀ عزیز، تذکر دهم کاپی صفحۀ آخر رسالۀ “مرآه العارفین” سید و این جملهاش «در شهر رجب در شهر استنبول در قرب جامع فاتح در محل مکتب نشسته ام، سنه ۱۲۸۸ [و صحیحتر ۱۲۸۶]، جمالالدین حسینی» با قلم جلیتر نگاشته شده است و اگر چشمانم که عینک ۲۵، ۲+ را نیز بر آن گذاشتهام، اشتباه نکند، با عین قلم واژۀ “الکابلی” بالای همان جملۀ قبلی آمده که در بالا تذکر داده شده؛ یعنی به نظر مىآید که “کتبه عبدالله جمالالدین … فی بلده قندهار…” بعداً اضافه شده است. البته این حرف را با ضرس قاطع به جهت کاپی بودن سند نمىتوان بیان داشت، اما از طرز نگارش برمىآید که نخست جمالالدین نگاشته شده است و بالای جمال الدین، “الافغانی”، ولی الکابلی بر «الافغانی» طوری نبشته شده است که به نظر مىآید سید آن را بعداً اضافه کرده است. همچنان رعایت جانب “امانت تحقیق” ایجاب مىنماید که این برداشتِ خود را از ملاحظۀ دستنوشت سید جمالالدین درج نمایم، که در همین نبشته واژههای “الافغانی” و “الکابلی” بالای واژۀ “استانبولی” که سید، نخست آن را نوشته است، اضافه شده است؛ گویی کاتب قصد داشته است.
این پایان رساله، حاشیۀ دیگری هم دارد که ثابت میسازد سید این رساله را هر جایی که مىرفته، با خود مىبرده است؛ زیرا در حاشیۀ دیگری با قلم باریکتر نگاشته شده است:
“در شهر محرمالحرام سنۀ ۱۲۹۲ در محروسۀ مصر قرب قلعه مشغول درس فلسفه میباشم”.
محرمالحرام سال ۱۲۹۲ قمری برابر است با فبروری ۱۸۷۵ میلادی که سید آن سال را در مصر سپری مىکرد؛ زیرا سید از سال ۱۸۷۱ تا ۱۸۷۹ میلادی یعنی بیش از هشت سال را که طویلترین مدت زندهگی موصوف در یک کشور بیگانه است، در مصر سپری کرده است.
این “هموغم” که “زینالعابدین” درج شده در رسالۀ “مرآه العارفین” کیست، از من دستبردار نبود. در همین جستوجو بودم که به فهرست نسخههای خطی و محفوظ در “آرشیف ملی افغانستان” برخوردم. در این فهرست دو نسخۀ خطی به نام “مرآه العارفین” توجه مرا جلب کرد.
نسخۀ شماره ۱۱۶/۱ که به خط نسخ بوده و کاتب آن نامعلوم، همراه با چهار رسالۀ خطی دیگر در محفظۀ شمارۀ “۷ ” در آرشیف ملی افغانستان محفوظ است، اما نسخهیی که همراه با شش رسالۀ دیگر در یک مجموعه تحت شماره ۱۳۶/۵ در آرشیف ملی افغانستان ثبت بوده و در محفظۀ شماره “۶” محفوظ است، همه گمانهای قبلی را برهم زد و برایم ثبت ساخت که رسالۀ “مرآه العارفین فی ملتمس زین العابدین” اثر سید جمالالدین افغانی نیست، از همینرو سید در پایان آن رساله “کتبه” نگاشته است نه “ألفه” و یا “صنفه” دلیل قاطع در مورد همین که نسخۀ دومی که با خط زیبای نستعلیق در مجموعۀ بالا در ۲۸ صفحه با اضافۀ حواشی، به زبان عربی نگاشته شده، در پایان آن آمده است:
“تم بید الفقیر عبدالقادر القادری الکشمیری المانتجی فی بلده کابل فی العشر الأواخر من رمضان سنه ۱۲۶۲ الف وماتین و اثنین و ستین من الهجره و الحمد لله علی ذلک”
بنابراین، این رساله که در دهۀ اخیر رمضانالمبارک سال ۱۲۶۲ هجری قمری در شهر تاریخی کابل کتابت شده است، بهخوبی نسبت آن را با سید جمالالدین افغانی نفی مىکند؛ زیرا سید در آن دوران کودکِ ۸ سالهیی بیش نیست.
از آنچه گفته آمد، به این نتیجه میرسم که راه هنوز باز است تا دانسته شود که مؤلف رسالۀ “مرآه العارفین فی ملتمس زین العابدین” کی است و در کدام سالها زندهگی داشته و آنچه ثابت مىشود همین است که “مرآه العارفین…” اثر سید جمالالدین نیست و آن گمانهزنیهای قبلی من و امثال من، به رویت نسخۀ کابل، دیگر محلی از اعراب ندارد.
۱ – در یکی از شمارههای العروهالوثقی آمده است:
«کسی از مردم گمان نبرد از اینکه روزنامۀ ما احیاناً از مسلمانان طور خاص یادآوری و از حقوق آنان دفاع میکند، هدف روزنامه این باشد که میان مسلمانان و کسانی که همجواران و هموطنانِ ایشانند و در مصالح کشورها میان آنان هماهنگ و از نسلها به اینطرف با مسلمانان اشتراک دارند، تفرقه بیفکند. این کار از ما ساخته نیست و نه هم کدام تمایلی به آن داریم و نه دین ما، آن را مجاز گفته و نه هم شریعتِ ما آن را تجویز میکند.
مگر هدف ما، هشدار دادن شرقیها به طور عام و مسلمانان به طور خاص از غارتگری بیگانهگان است که کشورهایشان را ویران میکنند.
و ما که مسلمانان را بهطور خاص یاد میکنیم، از لحاظی است که مسلمانان، عنصر عمده در کشورهایی اند که بیگانهگان با ایشان، غدر وخیانت نموده و مردمشان را زبون ساخته و کلیۀ منافع آن را در انحصارِ خود درآوردند و به یاری خداوند در اینباره، مقالت جداگانه مینگاریم.”
عروه الوثقی، ترجمۀ استاد سمندر غوریانی، صفحۀ ۲۲۳
۲ – عروه الوثقی، ترجمۀ استاد سمندر غوریانی، صفحۀ ۲۱۳
۳ – رسائل فی الفلسله والعرفان، صفحۀ ۱۱
۴ – رسائل فی الفلسفه والعرفان، صفحۀ ۴۵
Comments are closed.