احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۹ ثور ۱۳۹۶
روز گذشته آقای غنی در کنفرانس سالانۀ اتحادیۀ اروپا برای مبارزه با فساد در افغانستان در شهر کابل، ضمن تأکید بر تعهدِ حکومت بر اصلاحات و مبارزه با فساد، وزارت داخلۀ کشور را «قلب فساد» در سکتور امنیتی عنوان کرد. او افزود که فساد در این وزارت برایِ وی غیرقابل قبول است؛ از اینرو امسال در پروسۀ مبارزه با فساد در سکتور امنیتی، روی وزارت داخله تمرکز میکند.
آقای غنی اگرچه در این کنفرانس به موجودیتِ فساد در سایر نهادهای دولتی نیز اشاراتی کرد؛ اما تأکید غلیظِ او بر موجودیتِ فساد در وزارت داخله آنهم با لفظ «قلب فساد»، برای اکثرِ تحلیلگران و صاحبنظران به سوژهیی قابل درنگ و تأمل تبدیل شده است. ما نیز به عنوانِ بخشی از جامعۀ رسانهیی کشور بر این بخش از تأکید و تعهدِ آقای غنی در کنفرانس اتحادیۀ اروپا برای مبارزه با فساد در افغانستان ـ که در آن کارشناسان و سفرا و نمایندهگانِ کشورهای خارجیِ دوست و تمویلکننده اشتراک داشتند، نقد و نظری مختصر داریم.
در اینکه فساد در تمام وزارتخانهها و ساختارهای اداریِ افغانستان از جمله وزارت داخلۀ کشور و نهادهای ذیربطِ آن وجود دارد، هیچ شکی نیست. از شانزده سال گذشته تا کنون اصولاً بهدلیلِ غالب شدنِ فرهنگِ حکومتداریِ رفیقانه و سهمیهوار و مبتنی بر تیمگرایی و قوماندیشی، فساد به یک واقعیتِ انکارناپذیر در دولتِ افغانستان تبدیل شده است. یعنی هر وزارت و ریاست، به یکی از سهامدارانِ قدرتِ سیاسی در کشور رسیده و آن سهامدار، آن را همچون غنیمت به مؤتلفینش هدیه کرده است. در موجودیتِ چنین فرهنگِ سیاسییی، خدمت به مردم محلی از اعراب ندارد و حیفومیلِ دارایی عامه و معافیت از پاسخگویی، امری بدیهی شمرده میشود.
این فرهنگِ ناجایز در حکومتداری را آقای کرزی بنیان گذاشت و رفقا و اطرافیانِ او، ماه به ماه و سال به سال بر فربهگیِ آن افزودند. آقای غنی اما در سه سالِ پسین نهتنها رویهیی متفاوت با آقای کرزی پیشه نکرد، بلکه او فساد و خویشخوری را وارد فازهای جدیدتر و عطشناکتر ساخت. در سه سال عمرِ دولتِ مسما به وحدت ملی، آقای غنی فقط اکتِ مبارزه با فساد را کرده و شعارهایی بیمحتوا در این زمینه سر داده است؛ اما در مرحلۀ عمل، او فسادِ به میراث مانده از دورۀ آقای کرزی را که در فضایِ رفاقت و سهمیهبندی میانِ همۀ جناحها و حلقات به حیاتِ خود ادامه میداد، به فسادی اسیر در دستانِ خود بدل کرده است. او برخلافِ آقای کرزی که به همۀ جناحها بهنوعی اجازۀ دزدی و فساد در روندهای دولتی را میداد و نهایتاً از مفسدین تقاضای سرمایهگذاریِ پولهایشان در داخلِ کشور را میکرد، فساد را به دو دستۀ خودی و غیرخودی تقسیم کرده و فاسدِ خودی را بهگرمی در آغوش گرفته و سایۀ فسادِ غیرخودی را با تیر میزند. مصداقِ ادعای ما، حضورِ برخی مفسدینِ بزرگ در تیمِ آقای غنی و انتخابِ آنها به عنوان وزیر و سفیر و در نهایت، مشاور است. رسانهها بارها از فسادِ میلیوندالریِ دوستان و نورچشمیهایِ آقای غنی گزارشهای مستند و تحلیلی به نشر رساندهاند، اما آقای غنی همچنان به حمایت از مفسدانِ خودیاش پرداخته و خمی به ابرو نیاورده است.
اینکه آقای غنی از وزارتِ داخله به عنوان «قلب فساد» یاد میکند، یادآورِ همین سیاستِ یک بام و دوهوایِ ارگ در رابطه با فساد است. اگر بپذیریم که وزارت داخله «قلب فساد» در سکتور امنیتی است، از آقای غنی میپرسیم: مغز و جگر و شش و طحالِ فساد در نهادهای امنیتی کدامهایند؟ قلبِ فساد در سکتور مالی و اقتصادیِ کشور کدام است؟ آیا در وزارتِ مالیه و سایر وزارتهای تحتِ مدیریتِ دوستانِ آقای غنی، پارههای بزرگتری از پیکرِ فسادِ افغانستان جا نگرفتهاند؟
پاسخِ این پرسشها را آقای غنی و مردم افغانستان بهدرستی میدانند؛ از همینرو به آقای غنی توصیه میکنیم که با فساد به عنوان یک کُلیت مبارزه کند و لحاظِ خودی و غیرِخودی را هم نداشته باشد و هنگامی که در مقابلِ دوستانِ خارجیاش قرار میگیرد، بهجای معرفیِ قلب فساد و تأکید بر مبارزه با آن، تمام آناتومیِ فساد را تشریح نماید. اما یقیناً چنین کاری، پیش از همه مستلزمِ مبارزۀ آقای غنی با ذهنیتِ جناحزده و سمپاتیکِ خود در قبال فساد است!
Comments are closed.