احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۲۰ قوس ۱۳۹۱
در حالی که اسدالله خالد رییس عمومی امنیت ملی کشور، از یک ترور نافرجام جان به سلامت برد، اما بحث و گفتوگوها در این خصوصْ تازه آغاز یافته است. رییسجمهوری کشور در یک نشست خبری، از ابهامهایی سخن گفت که در رابطه با این ترور نافرجام میتواند مطرح باشد. آقای کرزی ـ خواسته یا ناخواسته ـ تلاش ورزید که پای طالبان را از این قضیه بیرون کند و بهرغم پذیرش رسمیِ مسوولیتِ این حمله به جان رییس عمومی امنیت ملی از سوی این گروه، وی در نشست خبریِ خود گفت که طراحیِ چنین ترور پیچیده، از توانایی طالبان به دور است.
حالا مشخص نیست که آقای کرزی از کجا دریافته است که تواناییهای گروه طالبان در چه میزانی قرار دارد، و چرا با وجود اینکه طالبان مسوولیت حمله به جان آقای خالد را پذیرفته، رییسجمهوری نمیخواهد این گروه در مظان اتهام قرار داشته باشد. شاید بهدلیل پیچیدهگی عملیات، بتوان از نقش استخبارات پاکستان در این قضیه سخن گفت؛ ولی از آنجایی که گروه طالبان رسماً مسوولیت این حمله را به عهده گرفته، هیچ جای تردیدی باقی نمیماند که افرادی از این گروه در سوءقصد به جان رییس عمومی امنیت ملی دست داشتهاند.
آقای کرزی با اینگونه سخنانِ ضدونقیض عملاً تلاش میکند که ضمن سفید نشان دادنِ کارنامه سیاه و غیرقابل بخشش طالبان، به نحوی خود را نیز از مظانِ اتهام دور نگه دارد. چون به هر حال در افغانستان پیش و بیش از هر نهاد و شخصیتی، این آقای کرزی است که به گفتوگوهای صلح با طالبان و کشاندنِ این گروه به روند سیاسی، تمایل نشان میدهد. آقای کرزی از این میهراسد که متهم شدنِ این گروه به جنایات ضد بشری، میتواند روزی دامنِ او را هم بگیرد و به همین دلیل است که همواره تلاش میورزد جنایات طالبان را به گونهیی پنهان کند و از این گروه، چهرهیی مردمپسند و سیاسی ارایه دهد.
از جانب دیگر، برخی آگاهان به این نظر اند که دلیل سوءقصد به جان آقای خالد، در طرح گفتوگوهای صلح نهفته است که طی آن، دولتمردان کشور به افراد و اشخاص مجهولالهویه اعتماد میکنند. به نظر این آگاهان، در سوءقصد به جان پروفیسور استاد برهانالدین ربانی و اسدالله خالد، شورای کویته دست داشته و بهدلیل مجهولالهویه بودنِ این سازمان و افراد آن، چنین حوادث دلخراشی رخ میدهد.
در اینکه طرح دولت در عرصه صلح و گفتوگو با مخالفان، از مشکلات ساختاری و اساسی رنج میبرد، جای هیچ تردیدی نیست. همواره به گفته رییسجمهوری، قاصدانِ صلح به قاتلان تبدیل شدهاند. اما در این میان، نقش و عملکردِ دولت نیز جای سوال دارد. چنین دیدگاهی هیچ قابلِ پذیرش نیست که این افراد، مجهولالهویه بودهاند و پنهان از چشم نهادهای امنیتی و استخباراتی، وارد حریم امنِ مسوولان بلندپایه کشور شدهاند. فردی که استاد ربانی را به شهادت رساند، در مهمانخانه ریاستجمهوری مستقر شده بود و بارها با برخی از سران شورای عالی صلح دید و بازدید کرده بود. در مورد فرد سوءقصد کننده به جان رییس عمومی امنیت ملی هم گفته میشود که حداقل سه بار با او دیدار داشته و در میان محافظانِ آقای خالد، شخصی شناختهشده و قابل اعتماد بوده است.
سه ترور در افغانستان انجام شده که باید نسبت به آنها نگاهی عمیق داشت. نخست ترور استاد برهانالدین ربانی، دوم ترور جنرال داوود داوود و سوم سوءقصد نافرجام به جان رییس عمومی امنیت ملی کشور. این ترورها و حملات چنان برنامهریزیشده و دقیق انجام شدهاند که بدون همکاریهای داخلی، انجامِ آنها اگر نگوییم غیرممکن، ولی به دشواری میتوانسته صورت بگیرد. پس با قاطعیت میگویم که در این حملات باید به جستوجوی سرنخهایی در درون دستگاه امنیتی و اداریِ کشور پرداخت.
در اینکه افرادی در درون ساختار نظام در انجام این سوءقصدها نقش داشتهاند، نباید شک ورزید. این ترورها هرچند که از بیرون طراحی شدهاند و به وسیله گروههای شورشی به مرحله اجرا درآمدهاند، ولی افرادی در داخل بودهاند که هم مورد اعتماد قرار داشتند و هم در اجرایی شدنِ این سوءقصدها نقش بازی کردهاند.
آقای کرزی هم در نشست خبریِ خود به گونه گذرا به مشکل ساختاری در دستگاههای امنیتی کشور اشارههایی کرد، ولی این مشکل از آنچه که رییسجمهوری به آن اشاره کرد، بسی فراتر و گستردهتر است. این سوال هنوز در ذهنهای بسیاریها وجود دارد که چهگونه فردی معتمد که برای عدهیی هم شناختهشده بوده است، به منزل استاد شهید راه پیدا میکند درحالیکه قصد ترورِ او را دارد؟ چهگونه رییس عمومی امنیت ملی کشور با فردی دیدار میکند که حامل بمبیست که باید با آن کشته شود؟
ممکن است که پاسخ بخشی از این پرسشها را در ریختوپاشهای موجود اداری و امنیتیِ کشور سراغ کرد؛ ولی در اینکه کسانی در ردههای بالا وجود دارند که در طرح توطیههای کلان شریکاند، هیچ جای شک نیست. حتا این بحث، تنها به افراد و اشخاص هم محدود نمیشود، بل ساختاری در درون نظام شکل گرفته که در چنین حوادث و توطیههایی، نقش کلیدی بازی میکند. آقای کرزی خوب است که به این گونه پرسشها بیاندیشد؛ چون بدون شک همانگونه که هیچ سرنخی از طراحان ترور استاد ربانی تا به حال بهدست نیامده، در مورد سوءقصد به جان رییس عمومی امنیت ملی نیز همین حکایت تکرار خواهد شد.
آقای کرزی حالا پس از یکسالواندی و آنهم زمانی که سوءقصد مشابه به جان رییس عمومی امنیت ملی کشور صورت گرفته، میگوید که در مورد اینگونه ترورها و سوءقصدها و بهویژه شهادت استاد ربانی، در نشست قریبالوقوع ترکیه که در آن مقامهای پاکستانی هم حضور خواهند داشت، «با صراحت» خواهد پرسید. اما این سوال باید مدتها پیش، از سوی رییسجمهوری پرسیده میشد و نه حالا که آقای خالد در بستر جراحت قرار گرفته است.
Comments are closed.