احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهارشنبه 31 جوزا 1396 - ۳۰ جوزا ۱۳۹۶
بخش سیوپنجـم/
پارنده یکی از درههای مشهور، سرسبز و سردِ پنجشیر است که در هنگام تجاوز روسها به درۀ پنجشیر، این دره پناهگاه مجاهدین و مقاومتگران بود و آمرصاحب در زمان جهاد و همچنان مقاومت، دفاتری در نزدیکی کمیتۀ فرهنگی داشت که اکثراً در آن دفترها جهتِ کارها و جلساتِ رسمی حضور مییافت.
این منطقه، مسجد جالبی در زیر کمرِ کوه داشت که آمرصاحب اغلب در آن نماز چاشت را ادا میکرد. اما مسجد، نفر موظف برای پاککاری نداشت و بعضاً از گرد و خاشاک پُر میشد. یک روز من این مسجد را جاروب میکردم که آمرصاحب مرا دید و از این کارِ من بسیار خشنود شد.
بعد از حدود یکسال بودوباش در این منطقه، دفتر کمیتۀ فرهنگی به منطقۀ رخه نقل مکان کرد. این منطقه نیز از خانۀ ما حدود یکساعت فاصله داشت.
من بدون غیرحاضری، همهروزه به وظیفه میرفتم و کارهای سپرده شده را اجرا میکردم.
بعد از مدتی، از ولسوالی رخه نیز به منطقۀ دشتک ـ که فاصلۀ زیادی حدود دو ساعت از محلِ بودوباشم داشت ـ کوچ کردیم. بدون هیچ تشویشی، همهروزه با پای پیاده به وظیفه رفته و دوباره برمیگشتم.
من در حدودِ بیش از سه سالی که در مقاومت بودم، چند بار کابل آمدم و بعد از بودوباشی کوتاه، دوباره راهی درۀ پنجشیر شدم.
در آن زمان که گروه طالبان همۀ افغانستان را به قفسی آهنین و تنگ به باشندهگانش تبدیل کرده بود، آمرصاحب مسعود تکیهگاهی مطمین چون کوهِ هندوکش بود که همه به او امید بسته بودند و در قلمروش با آرامش زندهگی میکردند.
من زندهگی بسیار مختصر و محقری داشتم؛ یک اتاقِ بودوباش، یک تشناب و یک مستراح که با همسر و پسر و دخترم در آن زندهگی میکردم.
زندهگی اکثریتِ باشندهگان این دره اینگونه بود؛ ما به آینده امیدوار بودیم و تشویشِ هیچ چیزی را نداشتیم. حتا اگر نانِ خشک در سفرۀ ما یافت نمیشد، چُرت آن را نمیزدیم.
عبدالحفیظ منصور عضو پارلمان افغانستان و همکار ما در آنزمان در مقالهیی نوشت: “مردم حتا به اندازۀ یکساعت روشن ساختنِ خانههای خود تیل در خانه ندارند.” از این رو، همین که شب میشد و تاریکی پردهاش را بر دره پهن میکرد، مردم نان و آبِ خود را خورده و به خواب میرفتند.
در پنجشیر تعداد محدودی بودند که وظیفۀ غیرنظامی داشتند، یعنی اکثریت کارمندانِ دره را افراد نظامی تشکیل میدادند.
ما تعدادی انگشتشمار افراد ملکی بودیم که آمر صاحب در شرایط بسیار سخت به حوایج کمیتۀ فرهنگیمان توجه میکرد.
تعداد کسانی که در پنجشیر زندهگی میکردند، بیشتر از هر زمانِ دیگر بود. بهای مواد اولیه بهصورتِ بیسابقه بالا میرفت و اکثریت مردم نیز بیکار بودند. اما برای کارمندان کمیتۀ فرهنکی در سختترین شرایط مواد اولیه توزیع میشد.
تعداد ما در کمتیۀ فرهنگی مقاومت به ۹ نفر میرسید: انجنیر اسحاق رییس کمیته، عبدالحفیظ منصور مدیرمسوول هفتهنامۀ پیام مجاهد، عزیزالله ایما، محمداسحاق فایز، رحمتالله بیگانه، عظیمآقا، تجملخان رستاک و ملا محمدحسن.
در زمان مقاومت، دکانهای سراسر پنجشیر بیش از هر زمانِ دیگر پروپیمان بودند. هرچند مردم با شرایط سختِ زندهگی مبارزه میکردند، اما همواره نسبت به اوضاع سیاسیِ کشور حساس بودند.
هر هفته تعدادی از جوانان ملبس به یونیفورم نظامی، دره را به قصد جبهاتِ مختلفِ جنگ ترک میگفتند.
با وجود محاصرۀ شدید اقتصادی و نظامی درۀ پنجشیر توسط طالبان و پاکستانیها، طالبان و پاکستانیها نتوانستند کوچکترین رخنه در بین نیروهای مقاومت ملی ایجاد کنند. در واقع پنجشیر، یکه و یگانه در مقابلِ متجاوزین ایستاد و با خردمندی فرمانده محبوبِ خود، بر لشکر ظلم و شقاوت پیروز شد.
Comments are closed.