احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:منوچهر - ۲۰ قوس ۱۳۹۱
افغانستان به لحاظ بافت اجتماعی، یک جامعۀ قبیلهییست؛ جامعهیی که بنا بر تعاریف موجود از مدنیت امروز، نشانی از فرهنگ شهرنشینی در آن دیده نمیشود و بنابراین، میتوان کوچیگری و عشیرهپرستی را جزو مشخصههای اصلیِ این سرزمین خواند.
اما کوچیگری در قانون و جامعۀ افغانستان تعریف معینی دارد: جمعی از مردم که ساکنان اصلیِ این سرزمین هستند، ولی ملکیت مشخصی ندارند؛ از اینرو، در محدودۀ بزرگی از مملکت، بنا بر تغییر فصول، در سکون و حرکت استند.
این یک تعریف عام است که امروز ابعاد گستردهتری پیدا کرده است. مثلاً وقتی گفته میشود: کوچی. برای هر شنونده، جمعی از مردم تداعی میگردد که بر علاوۀ داشتن مشخصههای عام، از صفاتی چون قومی خاص، متجاوز، غاصبِ زمین و… برخوردار میباشند.
دلیل این شناخت جدید از کوچی آنجاست که حکومتهای گذشته در افغانستان بنا بر داشتن پیوند قومی با بخشی از کوچیها و اعمال سیاستهای نژادپرستانه و زبانپرستانه، برای کوچیها امتیازات زیادی قایل شدند و در بسا از موارد، آنان را بر سایر اقوام ساکن در کشور ارجحیت دادند.
در دور جدید ـ که بیتردید آقای کرزی در مسایل قومی پا جای پای حکومتهای گذشته مانده است ـ نیز همین گونه بوده است. طوری که بنا بر قانون، کرسیهای اضافی را در پارلمان کشور برای آنان دادهاند، در اجتماع برای آنان امتیاز بیشتر در نظر گرفتهاند و همینگونه موارد دیگر.
از اینجاست که کوچیها هر از گاهی جسورانه بر قانون تجاوز میکنند و از هر کاری که مطابق صلاحدیدهای قبیلهیی و منافع عشیرهییشان باشد، دریغ نمیکنند. یا به عبارت دیگر، کوچیگری در افغانستان به امتیازی برای مخالفت با قانون تبدیل شده است.
در ده سال گذشته، ما شاهد چندین مورد تجاوز کوچیها بر ملکیتهای عامه بودهایم که در بسا از موارد، جنایتهای کلانی را در پی داشته است. چنانکه همین کوچیها به بهسود و هزارهجات حمله برده و بر علاوۀ اینکه ملکیتهای مردم را غصب کردند، آنان را نیز قتل عام نمودند. در شهرهای بزرگی چون کابل، بارها دیده شده است که: کوچیها ملکیتهای دولتی را غصب کردهاند و با نیروهای امنیتی درگیر شدهاند؛ در منطقهیی ساکن شده و جمعی از مردم محل را کشتهاند؛ و حتا به تازهگی، کوچیها در منطقۀ قصبه، ملکیتهای دولتی را غصب کرده و مبارزۀ مسلحانه را علیه نیروهای پولیس بهراه انداختهاند که در نتیجه، دو نفر زخمیشدهاند.
گزارشها ثابت میکنند که کوچیها همواره مسلح هستند و در برخی از ساحات، اعمال خودسرانه انجام میدهند. حتا حدس و گمانهایی وجود دارد که کوچیها بسیاری از افراد انتحاری را در میان خودشان جا میدهند، تا زمانیکه فرد انتحاری به هدفش برسد.
اما بهرغم اینهمه، هستند افراد و گروههایی در میان ناظمین قانون که بنا بر مسایل قومی و زبانی، از قانونشکنیها و بینظمیهای کوچیها حمایت میکنند. چشمدیدها نشان میدهند که همین افراد حکومتی، کوچیها را به صورت سازمانیافته در ملکیتهای مردم جاسازی میکنند تا موجب غایلۀ بیشتری شوند. چندین پروژۀ شهرداری در پایتخت وجود دارد که علیرغم صدور اسناد به مالکان آن، کوچیها در آن ساکن اند و مسوولان نیز کاری از دستشان برنمیآید.
یگانه دلیل نمایندهگان کوچیها و مدافعان آنان، این است که «این مردم اتباع افغانستاناند؛ کجا باید زندهگی کنند؟»
اما هیچ کسی پاسخ نداده است که سایر اقوام و مردم نیز، شهروند این مملکت هستند و تبعه بودن، هرگز نمیتواند دلیل غصب ملکیتهای دولتی و عامه گردد.
در حالی که هزاران جریب زمین خالی و بدون استفاده در مملکت وجود دارد، اما هیچیک از مسوولان حکومتی کاری نمیکنند تا کوچیها در این زمینها ساکن گردند. اصلاً پرسش اساسی این است که آیا در سدۀ بیستویکم، شایسته است که ما مردم کوچی داشته باشیم؟ چرا پروسۀ اسکان دادنِ کوچیها صورت نمیگیرد؟ آیا اینهمه به معنای ترویج قبیلهگری نیست؟
بیتردید که سود بسیاری از قبیلهگرایان و نژادپرستان در دستگاه حاکم، آن است که به صورت سازمانیافته از قانونشکنیهای کوچیها حمایت صورت گیرد؛ زیرا این کوچیها متعلق به یک قوم خاصاند و تیکهداران قوم در دستگاه حکومت، به سادهگی میتوانند از این امتیاز استفاده کرده و بنا بر سیاستهای واهی و کلاسیکِ اکثریت ـ اقلیت، سود زیادی را به جیب بزنند. حال آنکه کوچیهای بیچاره و از دنیا بیخبر، اصلاً نمیدانند که با سرنوشتشان چه کسی یا کسانی تجارت کرده و چهگونه بر بنیاد معاملههای شوم قومی، زندهگی حال و آیندهشان را تباه میکنند.
تردیدی نیست که کوچیها بیبضاعتترین و بیچارهترین مردمانِ این مملکت هستند، آنها بنیۀ مالی خوبی ندارند، بهطور کل بیسواد هستند، از سهولتهای زندهگی و تحولاتِ جهان بیخبر ماندهاند و با فرهنگ شهرنشینی و شهروندی بیگانهاند؛ اما بدبختانه که اینهمه درد و محرومیت، ابزارِ دستِ عدهیی شارلاتان و قومپرست شده تا زیر نقابِ حمایت از آنها، علایق قومی و شخصیشان را ارضا کنند. و دردمندانهتر اینکه آقای کرزی نیز فریب تیوریها و نظریهپردازیهای نژادپرستانۀ چنین افرادی را خورده و تباهیِ روزافزونِ کوچیها را تماشا میکند.
Comments are closed.