احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دو شنبه 19 سرطان 1396 - ۱۸ سرطان ۱۳۹۶
روز گذشته، آقای غنی در بیستمین جلسۀ بورد مشترکِ نظارت و انسجام، بار دیگر ضمنِ هشداری بیمحتوا، پیامِ تکراری و خستهکنِ پیوستن به صلح را برای طالبان سر داد. او گفت که طالبان یا باید از دل صلح را بپذیرند و یا اینکه آماده شوند تا جامعۀ جهانی رسماً آنان را در فهرستِ گروههای تروریستی شامل سازد.
بیهودهگیِ چنین پیامهایی وقتی آشکار میگردد که تاریخچۀ دستکم دهسالۀ این پیامها و هشـدارها را در کنارِ کارنامۀ دستکم بیستسالۀ طالبان مطالعه کنیم و ببینیم که به هر اندازه که هشدارها و اتمامحجتها به آدرسِ طالبان بیشتر شده، به همان اندازه، قوت و جسارتِ این گروه در توحش و خونریزی مضاعف شده است. آغاز این صلحخواهی و هشدارپَرانی را که بیشتر شبیه یک بازی یا جنگِ زرگری بود، آقای کرزی رقم زد. او طالبانی را که در نهایتِ ضعف و ذلت بهسر میبردند، چنان با تکریم و نوازش، به سفرۀ صلح دعوت کرد که یکباره جانی تازه به آنها دمیده شد و اثراتش شهرها و روستاهای کابل را سرخرنگ ساخت. آقای کرزی اگرچه طالبانِ جنایکار را “برادر” میخواند، اما گاهگاهی که جنایتهای آنها از حد میگذشت و غوغای عمومی بهراه میانداخت، بالافاصله در تلویزیونها و تریبونها ظاهر میشد و طالبان جمعِ پاکستان را هشدارهای تندوتیز میداد. اما این هشدارها عمرِ کوتاه داشتند و بازهم بر طبلِ صلح و برادری با طالبان تا آخرین روزِ ریاستجمهوریِ وی نواخته شد!
اکنون آقای غنی درحالی این راهِ باطل و یا این بازیِ پوچ را ادامه میدهد که حوادثی همانند حمله به قول اردوی ۲۰۹ شاهین و انفجار انتحاریِ چهارراهی زنبق شهادت میدهند که نه طالب اهلِ صلحوسازش است و نه هشدارهای حکومت به پشیزی برای آنها میارزد. واقعیتِ تلخ این است که بازیهای استخباراتی، نافِ طالبان را با خون بریده است و این پدیده مادامی که مجال بیابد، خون میریزد و وحشت میآفریند. این ماهیتِ خونریزانه برای طالبان، مقدم بر هر نوع ماهیتِ دیگر (مانند قوم و زبان) است. کسانی که مانند آقای غنی در سطوح عالی نظام قرار دارند و دل به برادری و دوستی و باهمی و یکجایی با طالب بستهاند، در واقعیتِ امر خود، مردم و نظام را قربانیِ علایق کورِ قومی و تباری و یا هم قربانیِ جاهطلبیهای سیاسیِ خویش میسازند. زیرا اولاً طالبان در عمل نشان دادهاند که جز اربابان استخباراتی خویش، به هیچ مشر و سیاستمدارِ قومی در افغانستان ترحم و پایبندی ندارند؛ ثانیاً جذبِ نیروهای طالبانی و ادغامِ آنها در نظام زیر نامِ پروسۀ صلح و یا هر چیز دیگر، نهتنها آرزوی افغانستانِ بزرگ و قدرتمندِ سیاستمدارانِ قوماندیش را برآورده نمیکند، بلکه آغازِ زیر و رو شدنِ افغانستان با سپاهیانِ فرمانبرِ بیگانهیی خواهد بود که به افغانستانی ذلیل و زیرسلطه میاندیشد.
اگر بر عصبیتها و افزونخواهیها مهار زده شود، بهقطع دیده خواهد شد که برای رسیدن به یک افغانستانِ قوی و باعزت که در آن همۀ شهروندانش از پشتون گرفته تا بلوچ سرفراز و پُرغرور زندهگی کنند، نخست از همه باید با طالبان یک مقاطعۀ بزرگِ قومی و یک تسویهحسابِ ملی و نظامی صورت گیرد. البته چنین کاری مستلزم جمع شدنِ دسترخوانِ صلح و هشدارهای پوشالی است. آقای غنی و حکومتِ موجود اگر به حرف و صدای مردم توجه ندارند، باید از تلخیِ انفجار مهیبِ چهارراهی زنبق در بناگوشِ ارگ و سپیدار این انگیزه را بگیرند که طالبان و تروریستانِ مزدور را فقط درهم باید کوبید. صلح در این معادله، نه با سفره و مهمانی و نه با هشدار از فهرست سیاه و سفید، بلکه با استراتژی قاطعِ نظامی میسر است و بس. غیر از این هرچه باشد، خروجیاش قربانی دادن و تکرار تاریخ خواهد بود!
Comments are closed.