گزارشگر:عبدالودود عارف/ چهار شنبه 21 سرطان 1396 - ۲۰ سرطان ۱۳۹۶
بخش چهارم/
شیخ عبدالحمید بن بادیس با طرح نظام فکریِ منسجم کوشید که اندیشۀ اسلامی را در چارچوبِ قرآن و سنت و در محور فهم سلفِ صالح از آن، پیریزی نماید و راه گرایشهای مدرن را که ممکن است راه به انحراف ببرند، بگیرد. اما دیدگاههای ابن بادیس پیرامون نظام سیاسی اسلام، با گرایش فکریِ وی در تناقضِ تمام قرار دارد. با اینکه وی به رشید رضا پیشوای سلفیت در مصر اعتقاد دارد و رشید رضا کسیست که علی عبدالرازق را آخرین تلاش دشمنانِ اسلام برای تضعیف دین و تجزیه از آن قلمداد کرد؛ ولی بن بادیس از نظریاتِ علی عبدالرازق پشتیبانی نمود. ابن بادیس مصطفی کمال اتاترک را نیز میستود و پس از وفاتش در سال ۱۹۳۸ دربارهاش چنین نوشت: بزرگترین مردی که تاریخ جدید او را میشناسد و نابغهیی از نابغههای شرق و کسی که مسیر تاریخ را عوض کرد و برای شرق اسلام، پایههای نو بنا کرد. وی دربارۀ تطورات نهاد خلافت میگوید:
در صدر اسلام و زمانی پس از آن، ممکن بود این منصب را شخصِ واحدی عهدهدار گردد؛ لیکن پس از آن، ضرورتها به تعدد این امر در شرق و غرب انجامید و سپس از معنای اصلیِ خود دور شد و تنها سمبل ظاهری و مقدسی از آن باقی ماند که ربطی به اسلام ندارد. روزی که ترکها نظام خلافت را برچیدند، در حقیقت خلافت به معنای اسلامی را برنچیدند، بلکه یک نظام حکومتی مختص به خود را برانداختند و یک سایۀ نمادین را که مسلمانان بدون فایده بدان مجذوب بودند، برانداختند. آنگاه با قاطعیت میگوید: سایۀ خلافت دیگر محقق نگردد و مسلمانان به زودی – اگر خدا بخواهد – بدین نطر خواهند رسید. ابن بادیس در همۀ نوشتههای خویش نظام سیاسی اسلام را به قدرت مردم و قانون پیوند میداد و تأکید میورزید که پیشرفت و عقبماندهگی، در گرو چنگ زدن به عوامل فوق میباشد.
سرآغاز مباحث جدید پیرامون اندیشۀ اسلامی در الجزایر با مالک بن نبی شروع شد. او از جملۀ نخستین متفکران الجزایر به شمار میرود که از شیوههای مدرن برای برسی و واکاوی اندیشۀ اسلامی بهره جست. اما این محمد ارکون بود که با طرح پروژۀ منسجم فکری بر گفتمان غالب سنی در اندیشۀ اسلامی یورش بیسابقه برد. ارکون در سال ۱۹۲۸ در الجزایر متولد و در سال ۲۰۱۰ در پاریس درگذشت. او اصالتاً فرانسوی بود اما عمر خودرا در فرانسه گذرانید و از اسلامشناسان معروف فرانسوی و استاد برجستۀ دانشگاه سوربن به شمار میرفت. طرح فکری ارکون نسبت به اندیشۀ اسلامی عبارت بود از تاریخمند دیدن همۀ متنها، گفتارها و نهادنِ همۀ رخدادها در سیاق تاریخی. ارکون خود را ناقد رادیکال سنت اسلامی، ایدیولوژی اسلامی و گفتار خاورشناختی تعریف میکرد. او میکوشید سنت، متون و تاریخ اسلام را از چشمانداز اندیشمندان رادیکال دوران خود، از جمله لوسین فود، فرنان برودل، ژاک لاکان، میشل فوکو و ژاک دریدا بخواند. یکی از پژوهشهای عمدۀ ارکون دربارۀ متن قرآن است. او باور داشت، آنچه مسلمانان از متن قرآن میشناسند، نه مقدس است و نه وحیانی. به باور او، متن امروزی قرآن که مصحف عثمان خوانده میشود، متنی است حاصل گردآوری یادداشتهای کسانی بسیار از گفتههای پیامبر اسلام. در شورای تدوین قرآن دربارۀ سورهبندی، ترتیب آیات و نیز ناسخ و منسوخ تصمیم گرفته شده است؛ بنابراین تدوین متن نهایی قرآن به باور ارکون در شرایط یکسره سیاسی صورت گرفته است. ارکون میگفت سرشت گفتار شفاهی با متن نوشتاری متفاوت است. بنابراین از نگاه وی، قرآن در تبدیل از گفتار شفاهی (وحی) به متن نوشتاری (مصحف) دگرگونی معنایی یافته است؛ زیرا گفتار شفاهی مقدس اما غیرقابل دسترس است، اما آنچه در دسترس داریم، همین متن نوشتاری است که نامقدس است.
ارکون با طرح بازاندیشی اسلام، درصدد ساختارشکنی نااندیشیدهها در تفکر اسلامی برآمد؛ آنچه از کتاب «الا مفکر فیه فی الفکر الاسلامی»ِ وی برمیآید. به گمان ارکون، موضوعاتی که در تفکر اسلامی به آن اندیشه نشده مانند حکومت، قانون و جامعۀ مدنی، بایستی آن را از یوغ سنتی و جزماندیشانه جدا ساخت و راهی به سوی ساختارشکنی رادیکال ذهن و جامعه در جهان اسلام معاصر نشان داد. از نظر ارکون، مباحثی چون وحی، سرشت قرآن، سکولاریسم و فردگرایی به سبب دیدگاه غالب راستکیشی در تاریخ فرهنگ اسلامی، همه از زمره موضوعاتِ نااندیشیده به حساب میآیند. نقد عقل اسلامی نیز مفهوم کلیدی در پروژۀ فکری ارکون است. این حرکت، مستلزم کنار نهادنِ روششناسی مطالعات اسلامی سنتی است که مسلمانان همچنان آن را بهکار میگیرند.
در نتیجه در میان متفکران الجزایری نیز روشهای مدرنِ فهمِ متون مقبول گردید و از این طریق روشنفکران نوگرا، حملات سنگینِ خود را بر سنت کهن اسلامی شدت بخشیدند. چکیدۀ کلام اینکه سیر اندیشۀ اسلامی در الجزایر نیز در جدال میان اندیشههای سنتی و متجدد، دچار فراز و فرودهای زیادی گردیده و هر دو طرف با مبانی و رویکردهای متفاوت در فهم متون دینی، شیوههای تازهیی را در واکاوی متون اسلامی پدید آوردند. متفکرانِ متجددی همچون محمد ارکون با ارایۀ روششناسی جدید برای مطالعات اندیشۀ اسلامی، حصار مستحکمِ فهم کلاسیک متون دینی را با خطر جدی مواجه نمودند.
سـودان
کشور افریقایی سودان که زمانی تحت تسلط استعمار غرب قرار داشت، از سرزمینهایی است که جدال سنتگرایان و روشنفکرانِ تجددخواه که خواهان تفسیر تازه از اسلام و شریعت اند، در آن بعد از کشور مصر مناقشهبرانگیزترین به شمار میرود. متفکران سودانی در قرن بیستم با طرح رویکردهای تازه در تفسیر شریعت، تفکر غالب از برداشتهای دینی را به چالش کشیده و بر باورهای سنتی مسلمانان که ریشه در فهم سلف از شریعت دارد، تاختند. در اینجا افکار سه تن از نامورترین متجددانِ سودانی که افکارشان در جهتدهی اندیشۀ اسلامی در مسیر جدید و قرائت نامأنوس از متون اسلامی محلِ مناقشه و بحث بوده است را به معرفی و بررسی میگیریم.
محمود محمد طه، از مناقشهبرانگیزترین متفکرانِ سودانی است که دیدگاههایِ وی پیرامونِ تفکیک میان وحی مکی و وحی مدنی و نیز مفهوم نسخ، با آنچه عامۀ مسلمانان و علمای مسلمان از مفاهیمِ فوق دارند، مخالف است. طه به دلیل گفتههایی که از نظر علمای مسلمان کفرآمیز خوانده میشد و بهخاطر نوشتن کتاب جنجالبرانگیزِ «الرساله الثانیه من الاسلام» در سال ۱۹۸۵ در زمان حکومت جعفر نمیری به جرم ارتداد اعدام شد.
طه میگفت که قرن هفتم، قرن آیات فروع بود و قرن بیستم میلادی قرن آیات اصول است و همین حکمت نسخ است؛ زیرا نسخ الغای کامل نیست؛ بلکه به تأخیر انداختنِ آن تا وقت مناسب است و ما در دگرگونیهای زمانه بر حکمت نصوص مینگریم و اگر آیۀ فروع احکام در قرن هفتم میلادی، ناسخ آیۀ اصل بود و آن را کنار میگذارید ولی امروزه در قرن بیستم میلادی کارآمد نیست و باید نسخ شود و آیۀ اصل که در آن زمان منسوخ بود، زنده گردد. طه معنی تطور تشریع را انتقال از نصی که زمان خدمتش بهسرآمده، به نصی که ذخیره بود تا روزگارش فرا رسد، میدانست. آیات فروع از نگاه محمود طه، آیات مدنی است که سطح مخاطبان در زمان پیامبر را منظور داشته است: جهاد، بردگی، عدم مساوات میان مرد و زن و تعدد زوجات، طلاق، حجاب و جدایی زنان از مردان را در جامعه امضا کرده است. همۀ این آیات از اصول اسلام نیست؛ بلکه آیات اصول از دیدگاه طه آیاتِ مکی است که مخاطب آن عموم مردم اند، نه تنها ایمان آورندهگان و لازمۀ این آیات، تحقق یافتن مساوات اقتصادی یا سوسیالیسم و مساوات سیاسی یا دموکراسی و مساوات اجتماعی یا از میان برداشتن امتیاز طبقات اجتماعی است.
دیدگاههای طه دستمایهیی شد برای شاگرد نامدارش، عبدالله نعیم (متولد ۱۹۴۶) که ترویجگر بازسازی شریعت در راستای سازگاری آن با حقوق بینالملل و حقوق بشر است. نعیم شروع کارِ خویش را پیام استادش قرار داد که میگفت: شریعت قرن هفتم میلادی، با قرن بیستم میلادی سازگار نیست. اساساً هدفِ نعیم این است که شریعت را به شکلی تفسیر کند که با آزادیهای مدنی، حقوق بشر و حقوق بینالملل در جهانِ مدرن سازگار آید. نعیم به دنبال اسلامیسازی مفاهیم سکولار مانند: آزادیهای مدنی، حقوق بشر و حقوق بینالملل میباشد. او تلقی اسلامگرایانه از شریعت را مخالف حقوق بینالملل خوانده و بر سیاستزدایی از اسلام تأکید میورزد.
ترابی
یکی دیگر از متفکران سودانی که برداشتهای سنتی از شریعت را به چالش کشیده و با ارایۀ پروژۀ فکری نظاممند در پی تفسیر شریعت با اوضاع مدرن بود، دکتور حسن ترابی است. ترابی از جمله متفکران و سیاستمدارانِ پُرنفوذ سودانی به شمار میرفت که نبوغ فکری و قدرتِ سیاسی را یکجا با خود داشت. ترابی در سال ۱۹۳۲ در شمالشرقی سودان و در یک خانوادۀ متدین که پدرش پیرِ یک طریقه از صوفیان و قاضی شریعت بود، متولد گردید. او ابتدا در دانشگاه خارطوم حقوق خواند و سپس در سال ۱۹۵۷ به دانشگاه آکسفورد در لندن پیوست و در سال ۱۹۶۴ دکتورای خویش را از دانشگاه سوربن بهدست آورد. بعد از بازگشت از فرانسه، به حیث استاد دانشگاه خارطوم، معاون نخستوزیر، وزیر خارجه و ریس پارلمان سودان کار کرد.
ترابی اندیشمندی بود که در کنار سیاستورزی، به بازاندیشی میراث کهن اسلامی فرا میخواند و تلاش کرد با طرح روششناسی جدید در مطالعات علوم اسلامی، آموزههای شرعی را با حرکتهای مدرن سازگار کند. او برای پروژۀ فکری خویش کتابهایی همچون: تجدید اصول الفقه، تجدید الفکر الاسلامی، الإشکال الناظمه لدوله اسلامیه معاصره، تجدید الدین، منهجیه التشریع، المصطلحات السیاسیه فی الاسلام را به نگارش درآورد. اما کارنامۀ فکری ترابی، به دلیل نقد پارهیی از مسلمات دینی از جانب وی، در میان اندیشمندان مسلمان مورد مناقشه بوده است. ترابی به جایز بودن ازدواج زن مسلمان با مرد کافر قایل بود؛ درحالیکه قرآن میگوید: «ولا تنکحو المشرکین حتی یومنو». همچنان ترابی از نزول عیسی علیهالسلام در آخرالزمان منکر بود؛ درحالیکه احادیث مربوط به این موضوع، در صحیحین (بخاری و مسلم) وارد بوده و نزدیک به حد تواتر میرسد. او برخلاف تمام فقهای مسلمان، امامت زنان برای مردان را جایز شمرد. تفسیر ترابی از مسألۀ حجاب زن مسلمان نیز با فهم عمومی از آن در تضاد قرار دارد. او حجاب زن را به گونۀ مطلق از مرد، مختص به زنان پیامبر میدانست و خمار (چادر) را بهخاطر پنهان کردن سینۀ زنان و جزء از زیبایی زن به شمار میآورد. تفسیر ترابی از «حور عین» در قرآن، با نظریۀ تمام مفسران قرآن مخالف است. او حور عین را به زنان صالح این دنیا تعبیر مینمود. از همینجاست که عدهیی از علما ترابی را شکنندۀ اجماع امت اسلامی میدانند و کارنامۀ فکریِ وی را مخرب و زننده تعریف میکنند. اما دکتور یوسف القرضاوی، ترابی را عالم دعوتگر و متفکر مجاهد میخواند و آرای جنجالبرانگیزِ وی را به اجتهادات شخصیِ وی مرتبط میداند.
از آنچه گذشت، چنین معلوم میگردد که اندیشۀ اسلامی در سودان نیز زیر تأثیر جریانهای نوگرا، مسیری ناهمخوان با فهم سنتی از شریعت را پیموده و تقریباً یک جریان نظاممند فکری در این کشور، در عرصۀ تفسیر شریعت بر مبنای واقعیتهای مدرن وجود داشته است.
تونس
کشور تونس نیز در همسویی با سایر کشورهای عربِ اسلامی در سدۀ بیستم شاهد گرایشهای نوگرایانه در تفسیر شریعت در گسترۀ سیاست، حکومت، حقوق و آزادیهای زنان بوده است. فرزندان عبدالرحمن بن خلدون که اورا پایهگذار فلسفۀ تاریخ در جهان بشری میدانند، در قرن بیستم میلادی، مباحثِ جدیدی را پیرامون مسایل مختلف در اندیشۀ اسلامی مطرح کردند؛ اما مسألۀ حکومت و حقوق و آزادیهای زنان، کانون مباحث متفکرانِ تونسی را تشکیل میداد. در اینجا ما آرای سه تن از پیشتازانِ تونسی را پیرامون حکومت و حقوق زنان که در تقابل با دیدگاه سنتگرایان قرار دارد، به بررسی میگیریم.
خیرالدین تونسی (متوفای ۱۸۸۹) از قدیمیترین متفکرانِ تونسی است که با بررسی تمدن و فرهنگ غرب، آرای جدیدی پیرامون حکومت و سیاست ارایه کرد. تونسی در مقدمۀ کتابش «اقوم المسالک فی معرفه احوال الممالک» برنامۀ اصلاحیاش را بازگویی میکند که در این برنامه، الگوی وی همان الگوی پیروی از تمدن غرب است. او تأکید میکند که باید برنامههای غرب را که مبتنی بر عدالت سیاسی، زمینهسازی راههای کسب ثروت و استخراج گنجینههای زمین با دانش امروزی و تجارت است، اقتباس کرد و معیار همۀ اینها امنیت و عدالت است که در کشورهای غربی، امری طبیعی و نهادینهشده است. تونسی معتقد است که این اقتباس همان بازگشت به ارزشهای فراموش شده است. خیرالدین بر این نکته توجه کرد که حقوق اجتماعی پشتوانۀ دولتِ مدرن است. او از آزادی شخصی و آزادی سیاسی که به معنای داخل شدنِ شهروندان در سیاستهای کشوری و بحث و نظر در باب مصالح مملکت است و نیز آزادی عقیده و بیان سخن میراند. تونسی اعتقاد داشت که رهایی امت اسلامی، به شروع دگرگونی در نظام حکومتی و انتقال تدریجی به سوی نمونههای غرب وابسته است و این تنها راه توسعۀ امنیت، عدالت و روحیۀ رقابت است تا کشورهای اسلامی در پرتو دانشها و فناوریهای پیشرفته به خودکفایی برسند.
از دیگران متفکران تونسی که آرای وی محل جدالِ فراوان میان علمای مسلمان بوده است، طاهر حداد (۱۹۵۶-۱۸۹۹) میباشد. حداد فراتاریخی بودنِ احکام قرآن، بهویژه احکام مربوط به زنان را به نقد گرفت. به نظر نصر حامد ابوزید، طاهر حداد نخستین کسی بود که به تاریخیسازی احکام قرآنی پرداخت. حداد در مقدمۀ کتاب «امرأتنا فی الشریعه والمجتمع» مینویسد: قرآن احکام خود را به روش نگارش اصول و کتب، تبویب نکرده است و از این رو، شریعتش نتیجۀ تطور در زندهگی است، نه آنکه فصولی باشد از پیش تعیین شده که باید بر زندهگی تحمیل گردد، و این مهمترین عوامل انتشار آن در زمانِ کوتاه بود. حداد بر تفکیک میان ذاتی و عرضی در اسلام تأکید میورزید و احکام را که از جملۀ عرضیات به شمار میروند، تابع شرایطی دانست که بایستی بر مبنای آن تغییر یابد.
یکی دیگر از متفکرانِ تونسی که آرای تازهیی پیرامون مسالۀ حقوق زنان و حکومت مطرح نمود، راشد الغنوشی است که رهبری قدرتمندترین و مهمترین گروه اسلامی در تونس، موسوم به «النهضه» را به عهده دارد. غنوشی با آنکه از رهبران برجستۀ اخوانالمسلمین در تونس است، اما در نوشتههای خود دربارۀ حکومت، سیاست و حقوق زنان، میراث کهن در اندیشۀ اسلامی و افکار رایج در میان علمای محافظهکار را مورد نقد قرار داده و برآن حمله میبرد. او در کتاب «المرأه بین القرآن و واقع المسلمین»ِ خویش بخش اعظم از افکار علمای سنتی را پیرامون زنان به نقد گرفته و میراث بهجا مانده از آن را مورد بازاندیشی قرار داده است. همچنان او در کتاب «آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی» خویش، حقوق و آزادیهای افراد را در حکومت اسلامی مورد بررسی قرار داده و به مسألۀ حکومت در اندیشۀ اسلامی از چشمانداز دیگری میبیند که بخش اعظم دیدگاههای غنوشی در این کتاب با برداشتهای سنتی از حکومت در تضاد است. خلاصۀ کلام اینکه وجود نهادهای سنتی دینی در تونس مانند (الزیتونه) نتوانست مانع ابراز دیدگاههای جدید در مورد اندیشۀ اسلامی شود.
Comments are closed.