احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





سرزمین فاجعه‌های ارزان

گزارشگر:احمد عمران/ چهار شنبه 18 اسد 1396 - ۱۷ اسد ۱۳۹۶

امروز بدون هیچ شک و شبهه‌یی افغانستان از بعد امنیتی در بدترین وضعیت خود در شانزده سال گذشته قرار دارد. فاجعه میرزا اولنگ در سرپل نمونه نخست و آخر از شدت بحران امنیتی در کشور نیست. در میرزا اولنگ فاجعه بزرگ انسانی رخ داده و تا این لحظه هیچ کمکی برای نجات آنانی که در mandegar-3محاصره دشمن قرار گرفته اند، انجام نشده است، هرچند که مقام های امنیتی اعلام کرده بودند که به زودی با فرستادن نیروهای تازه دم اسیران میرزا اولنگ را نجات خواهند داد. براساس آخرین گزارش ها در میرزااولنگ ۵۰ غیرنظامی به فجیع ترین شکل ممکن کشته شده، به همین تعداد به وسیله نیروهای دشمن ربوده شده و نزدیک به ۱۵۰ خانواده در محاصره قرار گرفته اند. آیا فاجعۀ بزرگ تر از این می تواند وجود داشته باشد؟ دیروز در کابل، قندهار، هلمند و هرات و امروز در سرپل. چه زمانی این وضعیت بهبود خواهد یافت؟ به نظر می رسد که پاسخ این سوال اگر محال نباشد ولی در موجودیت اداره فعلی و حاکمان آن پرسشی سخت دشوار خواهد بود. وضعیت کشور در حالی هر روز رو به وخامت می گراید که حاکمان با صدای بلند و گردن های افراشته از پیروزی های شان سخن می گویند و گاه با چشم درایی تمام دیگران و به ویژه منتقدان وضعیت را به عقده گشایی و بیماری متهم می کنند. یکی از سخنگویان دولتی در نوشته یی مدعی شده است که “موفقیت ها زادۀ اذهان سالم، و ناکامی ها مولود ذهنیت های بیمار است.” این سخنگوی محترم دولتی چنین می پندارد که حکومت فخیمه وحدت ملی با داشتن ذهن های سالم دولت داری مدرن را به وجود آورده ولی آنانی که به نقد و بحث در این خصوص مصروف اند، ذهنیت های بیمار دارند که موفقیت های حکومت را دیده نمی توانند. آیا واقعا چنین است؟ روزگاری یکی از نویسنده گان معروف نوشته بود، وقتی می خوانم که از نقد سازنده حمایت می شود، نسبت به نقد مشکوک می شوم و باور پیدا می کنم که یگانه شکل اصلی نقد همان نقد ویرانگر است. حالا هم وقتی نوشته ها و سخنان حامیان حکومت را می خوانم به هرچه نقد و نقادی است بی باور می شوم و به تبع آن نویسنده معروف می پندارم که مهم ترین شیوه سخن گفتن و نقادی در زمانه ما نقد بحران زا و چالش برانگیز است. وقتی حکومت در اعلامیه رسمی خود نسبت به فاجعه بزرگی چون میرزا اولنگ می نویسد” حکومت وحدت ملی ضمن تقبیح این عمل تروریستی، به‌ مردم اطمینان می ‌دهد که این رویداد بررسی و عاملان این جنایات درهیچ نقطۀ افغانستان در امان نمانده و به ‌پنجۀ قانون سپرده خواهند‌شد” ، آیا حق نداریم که به خیابان ها بریزیم و کارنامۀ شوم این دولت را به روی کارگزاران آن بکوبیم؟ مگر تا چه زمانی می شود، که دندان برجگر گذاشت و منتظر بود که هر روز فاجعۀ در این کشور تکرار شود؟ وقتی رسانه های رسمی دولتی را می بینی فکر می کنی که همه چیز عالی است و هیچ اتفاقی در کشور نیفتاده است. مقام های کشور با چهره های بشاش و متبسم در برنامه ها و کنفرانس های متعدد که همه روزه شاهد آن ها هستیم شرکت می کنند و موفقیت های بی نظیر شان را به رخ مردم می کشند. اما هیچ کس نیست که بپرسد کدام پیروزی ها، کدام دستاورد ها؟ صد ها خانواده در میرزااولنگ در حالی داغدار هستند که در همان لحظات و ساعاتی که جان ده ها تن دیگر در خطر قرار دارد، مسوولان امنیتی کشور به آرامی در ارگ ریاست جمهوری در کنفرانس سه روزه مبارزه با فساد شرکت کرده اند و برای موفقیت های شان به یک دیگر تبریک می گویند. آنان هم چنین به رسم یک عنعنه از رشادت های نیرهای امنیتی با افتخار یاد می کنند و آن ها را قهرمانان واقعی کشور می خوانند. آیا واقعا به چنین سخنانی باید اعتماد کرد؟ اگر آنان قهرمانان واقعی کشور اند و ارج و عزت دارند پس چرا به وضعیت زنده گی شان رسیده گی نمی شود؟ چرا آنانی که در راه کشور قربانی داده اند، از نظر ها افتاده و در فراموشی به سر می برند؟ مگر خانواده های زیادی از قربانیان نیروهای امنیتی در بدترین وضعیت ممکن به سر نمی برند؟ در کشور های دیگر قربانیان و شرکت کننده گان جنگ امتیازهای ویژه یی دارند اما در افغانستان از آن ها چونان ابزارهای تبلیغاتی استفاده می شود. رییس جمهوری وقتی سخن می گوید چنان می نماید که همه چیز بر وفق مراد است و دیگر افغانستان با مشکل آن چنانی و کلانی رو به رو نیست. او گاهی وقت ها که می خواهد به مشکلات موجود اعتراف کند، آن را ناشی از مبارزه او با زورمندان می خواند. آقای غنی باور دارد که فساد موجود در کشور به این دلیل ریشه کن نشده است که عده یی بقا و منفعت خود را در ادامه آن می دانند. اما آقای غنی نمی گوید که نقش او در فساد موجود در چه حد است؟ آیا با فراافکندن مسایل می توان خود را رو سفید و مبرا از گناه دانست؟ ونستون چرچیل نخست وزیر سابق بریتانیا سخن معروفی دارد که می گوید: فقر و اقتصاد ضعیف فقط دو دلیل دارد: یا حاکمان احمق اند و یا احمق ها حاکم اند. جنگ و خشکسالی فقط بهانه اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.