پاره‌های پیوسته خاطراتی از رحمت‌الله بیگانه

گزارشگر:دوشنبه 23 اسد 1396 - ۲۲ اسد ۱۳۹۶

بخش شصـت‌وسوم/

mandegar-3داکتر نجیب‌الله
۵ میزان ۱۳۷۵‌ خورشیدی، زمانی که حکومت اسلامی مجاهدین از کابل عقب نشست، پاکستانی‌ها و طالبان هنوز به‌طورِ کامل در شهرِ کابل حضور نیافته بودند که شمار اندکی از نیروهای آنان، شب‌هنگام وارد کابل شدند و به‌عجله به سراغِ نجیب‌الله در دفتر سازمان مللِ متحد رفتند.
داکتر نجیب‌الله قبل از آغاز حکومت مجاهدین به تاریخ ۲۸ حمل ۱۳۷۱ خورشیدی، به دفتر سازمان ملل پناهنده شده بود و تا ۵ میزان ۱۳۷۵ در این دفتر اقامت داشت.
ساعت ۹‌ صبح به طرفِ مکروریان می‌رفتم که همکارانم در رادیو تلویزیون دولتی به من گفتند که طالبان چند نفر را در چهارراهی آریانا حلق‌آویز کرده‌اند. آریانا، چهارراهی‌یی بود که داکتر نجیب‌الله از آن‌جا پاکستان را اخطار داده بود.
به‌ چهارراهی آریانا رسیدم؛ به دَور غرفۀ ترافیک که در سر چهارراه قرار داشت، مردمانِ زیادی جمع شده بودند. دو نفر توسط ریسمانی حلق‌آویز شده بودند. نزدیک رفتم، کشته‌شده‌ها را نشناختم‌. فکر کردم مردم اشتباهی این شخص را داکتر نجیب‌الله می‌گویند. طالبانِ مسلح هم سراسیمه به زبانِ پشتو از یکدیگر می‌‌پرسیدند: “این شخص کیست، خارجی است؟”
از سر و وضعِ داکتر نجیب‌الله معلوم می‌شد که زیاد شکنجه شده است. در طرف چپ سرِ داکتر نجیب‌الله، شکافِ عمیقی دیده می‌شد که خون از آن جاری بود. دستانش از چندین‌جا شکسته بود. اصلاً شناخته نمی‌شد، بروت‌‌ها و ریشِ ناتراشیده‌اش سفید شده بود و آثار لت‌وکوب در وجودش به وضوح مشاهده می‌شد.
اما برادرش که با دریشی کوبای به ‌ریسمان آویخته شده بود، هیچ اثری از زخم و جراحت نداشت. مردم می‌گفتند که این برادر نجیب‌الله است؛ همین‌که پاکستانی‌ها شب‌هنگام بی‌رحمانه داکتر نجیب‌الله را پیشِ چشمانش لت‌وکوب کرده و کشته‌اند، او سکته کرده است.
یک‌تن از دوستانم به‌ نام “صوفی دل‌‌آغا” که در چهارراه آریانا منزل دارد، قصه کرد: شبِ عقب‌نشینی مجاهدین (زمانی‌که تمام مجاهدین از کوتل خیرخانه گذشتند) چند موتر داتسن به ارگ داخل شدند و حوالی ساعت ۱ شب، گردشِ آن‌ها در سرک لیسۀ‌ امانی زیاد شد. در همین ساحه، صدای غلغلۀ چند مرد همه را متعجب کرد. ما در بام‌‌ِ خانه‌های خود بالا شدیم؛ صداها مغشوش بودند، اما یک صدا بسیار واضح بود که چیغ می‌‌زد. این حالت ده دقیقه دوام کرد و بالاخره بعد از شلیک دو مرمی، سکوت همه‌جا را فرا گرفت و موترها از ساحه دور شدند.
صبح که به چهارراه آمدیم، دیدیم داکتر نجیب‌الله را کشته‌اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.