احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمــد عمران/ سه شنبه 24 اسد 1396 - ۲۳ اسد ۱۳۹۶
از آغاز این هفته تا به حال، بحث جوانان و حضور عدهیی از آنها در ارگ ریاستجمهوری به مناسبت روز جهانی جوانان همچنان در رسانهها و فضای مجازی دست به دست میشود. عدهیی از نوع گزینش افرادی که در ارگ حضور یافتند، شکایت دارند و میگویند آنها از کُل جمعیتِ کشور نمایندهگی نمیکردند. برخی دیگر اما رویکرد جوانگرایانۀ رییسجمهوری را میستایند و آن را اقدامی در توجه سران حکومت به قشر جوان میدانند. رییسجمهوری نیز در این روز فرصت را غنیمت دانست و ضمن گرامیداشت از روز جوانان، حرفهای سیاسی خود را به گونۀ غیرمستقیم به آدرسهای مختلف حواله داد. دیگرانی هم که از موقعیتهای دولتی در این روز سخن گفتند، گویا قبلاً هماهنگیهایی میان رییسجمهوری و آنها صورت گرفته بود و حرفهایی مطرح کردند که بیشتر حالوهوای سیاسی داشت.
در اکثر سخنرانیهایی که مقامهای دولتی ارایه کردند، از رییسجمهوری با القاب بسیار تشریفاتی یاد شد. البته این رسمی پیشینهدار در افغانستان است که مقامهای دولتی با القابِ عجیبوغریب خوانده میشوند. «جلالتماب محترم» از پُرکاربردترینِ این نوع القاب است که از زمان حامد کرزی در وصفِ او به کار برده میشد و تا امروز ادامه دارد. معلوم نیست که چرا ما نمیتوانیم با واژهگان ساده و همانگونه که هستیم، خود را مورد خطاب قرار دهیم. کسی که تا دیروز فقط با نامش شناخته میشد، به محض اینکه در یک موقعیتِ دولتی قرار گرفت، القاب متفاوتی نیز با او همراه میشود تا از موقعیت ویژۀ او خبر دهند.
در مراسم گرامیداشت از روز جهانی جوانان، افزون بر کاربرد فراوان چنین القابی، برخیها به صورتِ عمدی وقتی از آقای غنی سخن میگفتند، حتماً منتخب بودنش را نیز یادآوری میکردند. تا آن جایی که معلوم است، منتخب بودنِ رییسجمهوری فقط تا زمانی میتواند کاربرد داشته باشد که او مراسم تحلیف را بهجا نیاورده باشد. پس از اینکه رییسجمهوری مراسم تحلیف را اجرا کرد، دیگر به نام رییسجمهوری منتخب یاد نمیشود. در همین انتخابات اخیرِ امریکا دیدیم که تا زمان مراسم تحلیف، از دونالد ترامپ به عنوان رییسجمهوری منتخب یاد میشد ولی به محض اینکه مراسم تحلیف انجام یافت، دیگر کسی نگفت رییسجمهوری منتخب؛ چون منتخب بودن رییسجمهوری پس از مراسم تحلیف، امری پذیرفتهشده محسوب میشود، هرچند که ممکن است مثل آقای غنی از طریق آرایِ پاک به این کرسی نیامده باشد.
مسلماً وقتی کسانی و یا شخصِ آقای غنی بر منتخب بودنِ رییسجمهوری پس از سه سال تأکید دارند، از اهداف و دغدغههای لطیفی در این رابطه خبر میدهند. چند نکته در این خصوص قابل مکث است:
اول: آقای غنی عملاً رییسجمهوری «منتخب» نیست، این موضوع حتا نیاز به توضیح ندارد. کسانی که آقای غنی را رییسجمهوری منتخب میگویند، یا نمیفهمند و یا خود را به نفهمی میزنند. آخر اگر ایشان رییسجمهوری منتخب میبود، پس چرا توافقنامۀ سیاسی امضا شد و دولت وحدت ملی بهوجود آمد؟… البته منظور از منتخب بودن این نیست که کسی به آقای غنی در انتخابات رای نداده باشد، بل معنایش این است که آقای غنی رای لازم و پاک برای منتخب بودن را بهدست نیاورده بود و به همین دلیل از دو تیم انتخاباتی، دولتی به نام دولت وحدت ملی ساخته شد. حالا در آن زمان کسانی که “برهان قاطع” در اختیار داشتند یعنی جان کری وزیر خارجۀ امریکا لازم دید که آقای غنی رییس جمهوری باشد و آقای عبدالله رییس اجرایی. چون برای چنین موقعیتهایی کسی به این دو نفر صندوق نگذاشته بود که گفته شود آقای غنی چون احتمالاً رای بیشتر آورده، باید رییس جمهوری باشد. در آن زمان اعلام شد که هر دو نامزد انتخابات رای پنجاه بهعلاوۀ یک را بهدست نیاورده اند. پس آقای غنی بر اساس قانون انتخابات، رییس جمهوری منتخب بوده نمیتواند!
دوم: کسانی که میگویند آقای غنی رییسجمهوری منتخب است، هدفهای دیگری را دنبال میکنند و از جمله اینکه توافقنامۀ سیاسی را میخواهند کاملاً از کارآیی بیندازند. از روزی که آقای غنی به کاخ ریاست جمهوری رسیده، به هیچ صورت خود را متعهد به اجرای توافقنامۀ سیاسی ندانسته و اگر بخشهایی از این توافقنامه هم تا به حال اجرا شده، به دلیل فشارهایی بوده که بر ارگ وارد شده است.
سوم: انحصار قدرت سیاسی فقط میتواند از این طریق صورت گیرد که یک نفر در انتخابات به عنوان رییسجمهوری منتخب اعلام شود. آنگاه این فرد با صلاحیتهایی که از قانون اساسی میگیرد، میتواند قدرت سیاسی را هرگونه که خواست، در انحصار خود قرار دهد. آقای غنی نیز در ماههای اخیر، بهشدت در پی انحصار قدرت است و حتا در جابهجاییهای کابینه نیز کمتر با شریک قدرتِ خود مشوره میکند.
عدهیی که آقای غنی را رییسجمهوری منتخب بعد از سه سال میخوانند، میخواهند در رسیدن به چنین هدفی او را کمک کنند. حتا آن سخنِ فکاههمانندِ کمال سادات معین جوانان وزارت اطلاعات و فرهنگ نیز به گونۀ تصادفی مطرح نشد که گفت، آقای غنی یگانه رییسجمهوری جهان است که با رای مردم به این موقعیت رسیده است. این سخن نیز در راستای جا انداختن آقای غنی به عنوان رییسجمهوری بلامنازع صورت گرفته است، حتا اگر آقای سادات معنای حرفش را نداند.
در آن روز، از ویژهگیهای دیگر رییسجمهوری نیز یادآوری شد و از جمله مبارزۀ او با “تفنگسالاری” و “جوانسازی” ادارۀ افغانستان. این دو ویژهگی نیز بلوفهای سیاسییی بیش نمیتوانند باشند. آقای غنی هیچ زمانی با تفنگسالاری مبارزه نکرده است. اگر او چنین ارادهیی میداشت، تسلیمی دولت ایشان با آن کشوفشِ نظامی وارد کابل نمیشد.
از جانب دیگر، آقای غنی هیچ اقدام موثری در راستای جوانسازی ادارۀ افغانستان نکرده است. آوردن چند فرد جوان که بهسادهگی میتوان بر آنها حاکم بود، به معنای جوانسازی ادارۀ کشور نیست. این اقدام آقای غنی به سیاستِ “کشم سلطان” یکی از زنان دربار عثمانی شباهت دارد که این روزها سریال آن در یکی از شبکههای فارسیزبان نشر میشود. کشم سلطان نیز برای اینکه بر قلمرو عثمانی حکومت کند، فرزندان ارشدش را میکشت و کودکانش را به سلطنت میرساند تا به جای آنها او به عنوان نایبالسلطنه حکومت کند.
آقای غنی نیز با همین هدف چند نفر آدم جوان را وارد کابینه کرده است. او به دنبال فکر جوان آنگونه که خودش مدعی است، نمیگردد. اکثر کسانی که در ادارۀ افغانستان در موقعیتهای بلند قرار گرفتهاند، نه فکر جوان دارند و نه چنین چیزی را واقعاً میدانند. آنها در سال یک کتاب هم نمیخوانند، چه برسد که اندیشۀ جوان داشته باشند!
Comments are closed.