احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رامـش نوری، استاد دانشگاه/ سه شنبه 31 اسد 1396 - ۳۰ اسد ۱۳۹۶
افغانستان سرزمینیست که بهرغمِ ادعای تاریخ پنجهزارساله، ساکنانِ آن هنوز جشن استقلالِ خویش را جعلی برگزار میکنند. روایتهای صریح و معتبرِ تاریخی بهویژه اثر تاریخی میرغلاممحمد غبار «افغانستان در مسیر تاریخ» و اثر ارزشمندِ میرمحمد صدیق فرهنگ «افغانستان در پنج قرن اخیر» گویای روشنِ این مسأله و مشکل است که این روز همانند دیگر مسایلِ مبهم و حلناشده در کشور، مورد جعل تاریخی، سلیقهگراییِ شاهان و ضعفِ حافظۀ ساکنانِ این سرزمین قرار گرفته است.
در این نوشته کوشش میشود که در مورد کسب استقلالِ افغانستان روشنگری صورت بگیرد و به این پرسش تلویحاً پاسخ داده شود که آیا قهرمان واقعی اسـتقلال، شاه امانالله خان است یا خیر.
دروغ بزرگ تاریخی
پیش از پرداختن به ابهام بزرگ تاریخی ۲۸ اسد ۱۲۹۸و یا ۱۹ آگست ۱۹۱۹ میلادی، ضرورت است که بحثی را به عنوان عوامل موثر در شکلگیری استقلال کشور به بررسی و کنکاش بگیریم. طی پژوهشهایی که در این راستا انجام یافته، عواملی که در استقلال افغانستان موثر تمام شدهاند را میتوان به دو گونه ردهبنـدی نمود:
۱٫ عوامل بینالمللی موثر در کسب استقلال کشور
۲٫ عوامل داخلی موثر در کسب استقلال کشور
عوامل موثر بینالمللی در کسب استقلال افغانستان
در پیوند به عوامل موثر بینالمللیِ تأثیرگذار در استقلال افغانستان میتوان از شکلگیری ایالات متحدۀ امریکا به عنوان قدرت بزرگ جهانی پس از جنگ جهانی اول، ظهور آلمان به عنوان قدرت جدید در اروپا، آغاز فعالیت جنبشهای آزادیخواهانه در هندوستان و فشارهایی که انگلیس از سوی امپراتوری عثمانی میدید، یادآوری کرد. انگلیسها از ترس اینکه قیامی در سرحد صورت نگیرد و قیامی در هندوستان برپا نگردد، به استقلال افغانسـتان تن در دادند. جنگ اول جهانی سبب شد که انگلیسها به عنوان قدرت برترِ آن زمان از تمام توان نظامی خود برای رویارویی با رقیبان اروپایی خویش استفاده کند و در پایان جنگ، دیگر توانی برایش به منظور مهار جنگِ بعدی باقی نماند. وضعیتی که در اروپا حاکم شد، افغانستان را کمک کرد تا بهراحتی و بیدردسر استقلال خود را از انگلیس بگیرد.
عوامل موثر داخلی کسب استقلال افغانستان
تشدید روحیۀ ضد انگلیسی در افغانستان، شکلگیری وضعیت مبارزاتی زیر چتر نهضتها و حرکتهای داخلی در کشور و تلاش نخبهگان حاکم در قدرتِ سیاسی در تمامی سطوح، زمینه را برای کسب استقلال افغانستان فراهم کردند.
کوششهای فردیِ شاه امانالله خان را در کسب استقلال افغانستان نیز نمیتوان نادیده گرفت. وی شاهی بود دارای فکر استراتژیک، آگاه از وضعیت بینالمللی و جوی که در اروپا ایجاد شده بود و روحیۀ ضد انگلیسییی که در کشورهای شرقی و اسلامی شکل گرفته بود. امانالله خان از این عوامل بهدرستی استفاده کرد.
بررسی عوامل بینالمللی و داخلی در بستر ساختار و کارگزار
در علوم اجتماعی بهویژه جامعهشناسی سیاسی، دو مبحث از مباحثِ محوری استند که در قالب آنها، پدیدهها و هنجارهای اجتماعی را میتوان تحلیل کرد. این دو مبحث عبارتاند از: ساختار و کارگزار. هر یک از این دو پدیده، بحث منحصر به فردِ خود را دارد و هریک، پدیدههای دیگر را در بستر و نوعِ نگاهِ خود مورد بررسی قرار میدهد. اینک پیش از بررسی عوامل بینالمللی و داخلیِ کسب استقلال کشور در بستر ساختار و کارگزار، لازم است که در قسمت معنا و مفهومِ این دو مورد بحثِ کوتاهی نمود.
ساختارگرایی یکی از نظریههای رایج در علوم اجتماعی است. بر پایۀ این طرز فکر، تعدادی ساختار ناپیدا و ناملموس، چهارچوب اصلی پدیدههای ظاهریِ اجتماع را تشکیل میدهند. اما در یک کلمه، ساختارها کلیتهایی هستند که کارگزاران در داخل آنها معنا پیدا میکنند. اما کارگزاران همان نیروهای انسانی اند که رابطه میان ساختارها را ایجاد میکنند.
باید گفت که عوامل بینالمللی و داخلی کسب استقلال کشور در بستر این نظریه و جعلیت ۲۸ اسد نشان میدهد که چگونه نظریۀ ساختار و کارگزار در استقلال افغانستان و تأثیر آن بر ساختار نظام بینالملل و شکلگیری قدرتهای بزرگ، ساختارهای ضدانگلیسییی که در هندوستان و کشورهای اسلامی و شرقی از جمله افغانستان شکل گرفت، فرصتِ لازم را به کارگزاران حاکم در قدرت سیاسی فراهم ساخت تا از جو حاکم استفاده کرده و استقلال کشور را اعلام کنند.
کرونولوژی تفکیککنندۀ روز استقلال افغانستان
در جهانی که ما زندهگی میکنیم، عرف سیاسی حاکم در پیوند به شناسایی روز استقلال، یا بر اساس اولین اعلام کتبی و یا شفاهیِ استقلالطلبی است، و یا شناسایییی که از سوی کشور مستعمره میشود و یا هم روزیست که نیروهای نظامی دشمن شکست میخورند. افغانسـتان تنها کشوری است که روز استقلالش تا کنون چهار بار مورد دستبرد و جعل تاریخی قرار گرفته است.
به قول میرمحمد صدیق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، شاه امانالله خان زمانی که بر اریکۀ قدرت تکیه زد، استقلال کشور را طی اعلامیه با صـدای رسا در ۲۴ فبروری ۱۹۱۹ اعلان نمود. نمایندۀ انگلیس که در حین قرائت اعلامیۀ شاه حضور داشت و به عنوان واقعنگار کشور متبوعِ خود شناخته میشد، رویداد مربوطه را بنا بر هدایت شاه امانالله خان به کشور خود اطلاع داد و نگاشت که شاه امانالله خان در یک جمعِ بزرگ، امروز اعلام استقلال کرد.
قبل از آن، به تاریخ ۳ مارچ ۱۹۱۹یعنی ۱۱ حوت ۱۲۹۸، شاه امانالله خان طی نامهیی خطاب به ویسرای هند از کشته شدن امیر حبیبالله خان، بر تخت نشستن خود و استعفا و بیعتِ سردار نصرالله خان خبر داد و در ضمن معرفی نمودنِ افغانستان به عنوان یک دولت آزاد و مسـتقل، آمادهگیاش را جهت انعقاد عهدنامهیی جدید اظهار داشت.
در همین حال، دولت شوروی توسط اعلامیهیی در ۲۷ مارچ ۱۹۱۹ به حیث نخستین دولت جهان، استقلال افغانستان را به رسمیت میشناسد. همچنان شاه امانالله خان به تاریخ ۱۳ اپریل ۱۹۱۹ میلادی در نطقی که با مردم داشت، ضمن تأکید بر استقلال کشور، خلق افغانسـتان را به اصلاحات دعوت کرد.
در ۲۲ نوامبر ۱۹۲۱، معاهدۀ ۱۴ مادهیی مناسبات میان کابل و حکومت هند بریتانوی میان آقایان سرهنری دابس رییس هیأت و محمود طرزی به امضا رسید. هرچند این تفاهمنامه روی مناسبات تجاری دو کشور بود، اما انگلیسها به نحوی اسـتقلال افغانستان را در این تفاهمنامه در نظر گرفته بودند. در همین حال، به تاریخ ۸ آگست معاهدۀ صلح راولپندی به امضا رسیده است که میتواند نقشی در تعیین روز استقلال داشته باشد.
بر اساس این کرونولوژی، ۲۸ اسد ۱۲۹۸ و یا ۱۹ آگست ۱۹۱۹هیچ اتفاقی را نشان نمیدهد که حاوی پیامی باشد که بیانگر روز استقلال گردد.
چون عرف معمول در شناسایی و تعیین این روز به دلایل بسیار در پردۀ ابهام قرار گرفته است، روز استقلال کشور بنا بر اعلام کتبی و یا همان نطقِ زمامداران تعیین نشده است؛ اگر قرار این باشد که اولین اعلان مکتوب از سوی حکومت وقت را معیار قرار دهیم، ۲۴ فبروری ۱۹۱۹ میلادی میبایست روز استقلال افغانستان محسوب شود، و اگر معیار بر شناسایی رسمی از سوی دولتها یا حکومتی استعماری قرار داده شود، میباید روز ۲۷ مارچ ۱۹۱۹ میلادی، زمانی که افغانستان به عنوان کشور مستقل از سوی روسیه شناخته شده بود، روز استقلال افغانستان تعیین گردد.
و اگر معیار این است که استقلال کشور را بر اساس اعلام رسمی کشور استعمارگر شناخت، پس در ۲۲ نوامبر ۱۹۲۱ میلادی، انگلیسیها بهنحوی استقلال افغانستان را با امضای معاهدۀ مناسبات تجارتی به رسمیت شناختهاند که میبایست حکومتِ آن زمان این روز را به عنوان روز استقلال درج تاریخ افغانستان مینمود که چنین نکرده است.
بنا بر این محاسبه، ۲۸ اسد ۱۲۹۸ و یا ۱۹ آگست ۱۹۱۹ «روز استرداد و استقلال» کشور، یک ابهام بزرگ تاریخی است که مصادف با هیچیک از وقایع مهم تاریخِ استقلالطلبی مردم افغانستان و معیارهای حصول استقلال نمیباشد.
اینگونه جعلیات چه پیامدی در شناختِ نسلهای کشور از تاریخ دارد؟
به نظر نگارنده، اینگونه جعلیات نسلهای کشور را با روحیۀ تقلب و جعلکاری نسبت به تمامِ پدیدهها و بهویژه پدیدههای سیاسی و اجتماعی خو میدهد. تأثیر این حالت را میتوان در عمر سیاسیِ پس از استقلال تا به امروز بهوضوح مشاهده کرد.
چه باید کرد؟
به باور نگارنده، برای اصلاح این ابهام و اشتباه، فرصتِ کافی وجود دارد، فقط باید جرأت به خرج داد تا روز واقعی استقلالِ افغانسـتان را بر اساس کرونولوژی بالا تعیین کرد و این ابهام و جعل بزرگِ تاریخی را از پیشانی تاریخِ سرزمینمان دور ساخت. جعلیاتی از این دست تا کنون زمینهساز تداومِ جعلکاریها در عرصۀ هویت، فرهنگ، سرحدات، منابع و تواناییهای باشندهگانِ این سرزمین شده است. شوربختانه حکومتها یکی پیِ دیگر در ایجاد و ترویجِ جعلیات و اشتباهات نقش داشتهاند. اگر با این روند مقابله نشود، حافظۀ نسلهای بعدی چنان از جعلیات آکنده میگردد که دیگر روزنهیی به اصلاح باقی نمیماند.
Comments are closed.