حلقه‌های مفقودۀ جنگ با تروریسـم

گزارشگر:احمد عمران/ دو شنبه 6 سنبله 1396 - ۰۵ سنبله ۱۳۹۶

جنرال جان نیکلسون فرمانده نیروهای حمایتِ قاطع در افغانستان می‌گوید که گفت‌وگوها با پاکستان برای مبارزۀ این کشور با گروه‌های شورشی و افراط‌گرا آغاز شده است. به گفتۀ جنرال نیکلسون در صورتی که پاکستان نخواهد پناهگاه‌های امنِ گروه‌های دهشت‌افکن را هدف قرار دهد، آن‌گاه امریکا mandegar-3این حق را برای خود محفوظ نگه می‌دارد که خود وارد عمل شده و این گروه‌ها را در خاک پاکستان هدف حملاتِ خود قرار دهد. آقای نیکلسون می‌گوید همین که ما از گروه‌های شورشی به نام‌های «شورای کویته» و یا «شورای پشاور» یاد می‌کنیم، روشن می‌سازد که این گروه‌ها در کجا پناه گرفته‌اند و کدام کشور آن‌ها را پناه داده‌اند.
این سخنان دقیقاً زمانی مطرح می‌شوند، که دونالد ترامپ رییس جمهوری امریکا پس از مدت‌ها رای‌زنی و مشوره با کارشناسان و مشاوران نظامی و امنیتیِ خود در هفتۀ گذشته، استراتژی تازۀ این کشور را در قبال جنگ افغانستان اعلام کرد. هرچند که به گفتۀ تحلیل‌گران، نکات قوتِ استراتژی امریکا بیش از نکاتِ ضعفِ آن بوده است، اما برخی از تحلیل‌گران بین‌المللی در امریکا چندان به استراتژی تازۀ این کشور در مبارزه با تروریسم خوش‌بین به نظر نمی‌رسند.
یکی از این تحلیل‌گران، میکا زنکو از شورای روابط خارجی امریکا است که به‌شدت نگاه انتقادی به استراتژی ترامپ نشان داده است. او در مقالۀ مفصلِ خود گفته است که محتوای استراتژی آقای ترامپ هیچ تفاوتی با بیانیه‌های دیگر رؤسای جمهور امریکا در قبال مبارزه با تروریسم ندارد. او با لحنی تند می‌نویسد:
«در عرض تقریباً ۱۶ سال گذشته، متنی که سیاست‌مدارانِ هر دو حزبِ حاکم برای توجیه لشکرکشی‌های‌شان قرائت کرده‌اند، همواره بر یک روالِ ثابت و مشابه استوار بوده است. این روال مبتنی است بر ارایۀ نظریاتی بر پایۀ دروغ، چالش‌گریز، عدم رعایت حدود و ثغور اخلاقی، لشکرکشی بدون اعلان قبلی، پند نگرفتنِ لجوجانه از اشتباهات گذشته و پرهیز از تغییر رویه. اما در این توضیحات اصلاً مشخص نمی‌شود که بالاخره امریکا واقعاً با کی می‌جنگد. همۀ رؤسای جمهور امریکا یکی پس از دیگری تمام ستیزه‌جویان را از هر قسمی که باشند، در یک طبقه قرار می‌دهند و همۀ آن‌ها را “تروریست”، “افراط‌گرا”، “خشونت‌طلب” و یا به طور کل “دشمن” خطاب می‌کنند. ترامپ هم هفتۀ گذشته در صحبت‌هایش فقط بیش از پیش گیج‌مان کرد و هشدار داد که: ۲۰ باب از سازمان‌هایی که امریکا آن‌ها را جزو تروریست‌ها طبقه‌بندی کرده است، همه‌گی در دو کشور افغانستان و پاکستان فعالیت دارند. ترامپ اشاره نکرد که کدام یک از این سازمان‌هایی که او فقط اشارۀ کلی به همۀشان داشت، واقعاً تهدیدی برای امریکا هستند. وی مشخص نکرد که پسران و دخترانِ امریکایی که برای جنگیدن به صف می‌شوند و بلکه هم بارها و بارها به صف خواهند شد، با کدام یک از این گروه‌ها باید بجنگند. ترامپ ضمناً نگفت که آیا “پیـروزی” فقط مستلزم آن است که همۀ این گروه‌ها به‌کلی در هم بشکنند و یا این‌که پیروزی حتا با شکست حداقل چندتای آن‌ها و یا حتا فقط یکی از آن‌ها هم محرز خواهد شد. از آن مهم‌تر، این سوال قابل طرح است که چرا طبق اعلام وزارت خارجه، تعداد گروه‌های تروریستی خارجی از ۲۸ مورد در سال ۲۰۰۲ امروز به ۶۱ مورد رسیده و چرا هنوز هیچ پاسخی به این سوال داده نشده است.”
پرسش‌هایی را که این کارشناس ارشد شورای روابط خارجی امریکا مطرح می‌سازد، بدون تردید تحمل‌برانگیز و قابل درنگ اند. واقعاً امریکا تا چه زمانی می‌خواهد این جنگ ادامه پیدا کنـد و چه زمانی بر آن نقطۀ پایان گذاشته شود؟ آیا آن‌گونه که مشاورانِ آقای ترامپ باور دارند، جنگ افغانستان، بخشی از راهبرد امریکا برای تأمین امنیتِ کشورشان است و از این نظر واقعاً نگران اند؟
این مشاوران همچنین می‌گویند که جنگ با تروریسم احتمالاً نزاعی به درازایِ یک نسل و افغانستان بخشی از جنگ درازمدتِ ایالات متحده با افراط‌گرایی در منطقه است. از این چشم‌انداز وقتی به افغانستان نگاه کنیم، آیا چیزی بیشتر از یک قربانی را خواهیم دید؟
جنگ افغانستان اگر برای امریکا هنوز می‌تواند منطق داشته باشد، دیگر برای مردم این کشور پذیرفتنی نیست. استقبال مردم افغانستان از استراتژی تازۀ آقای ترامپ، مبتنی بر پایان دادن به این جنگ است و نه چیزی بیشتر. مردم افغانستان می‌خواهند جنگی که شانزده سال پیش آغاز شده، با حفظ دستاوردهای نظام به پایان برسد و دیگر این کشور مأمن امنِ تروریست‌ها و یا میدان جنگ‌های نیابتی نباشد.
امریکا با تمرکز بر منابع اصلی جنگ کنونی، باید در عرصۀ رهایی افغانستان از چنگِ این هیولای ویرانگر، تمام تلاش خود را به خرچ دهد. تنها گفت‌وگو با پاکستان نمی‌تواند راه‌حل معضلِ جنگ باشد، مگر این‌که همراه با آن شرط‌های لازم نیز ارایه شود. پی بردن به منابع اصلی جنگ، تنها کار آقای ترامپ و همکارانِ او نیست. بارک اوباما رییس‌جمهوری پیشین امریکا نیز نقش مخربِ پاکستان را در مبارزه با تروریسم دریافته بود و در این عرصه اقدام‌هایی نیز ـ از جمله هدف قرار دادن برخی پناهگاه‌های شورشـیان به‌وسیلۀ جنگنده‌های بدون سرنشین ـ صورت داد، ولی هرگز این برخوردها نتوانستند جلو ناامنی‌ها در افغانستان را بگیرند و نه هم از افزایش دامنه پیش‌گیری کنند.
جنگ افغانستان در حال حاضر، بدتر از سال‌های آغازِ آن است. هیچ فکر نمی‌شد که این جنگ چنین ابعادی کسب کند و چنین گسترش بیابد. امریکا از هر بُعدی که به این جنگ نگاه کند و در آن خود را پیروز بداند، ولی از چشم مردم افغانستان متأسفانه این کشور در این جنگ موفقیتی نداشته است. طولانی شدنِ جنگ افغانستان نشان می‌دهد که حلقه‌های مفقودۀ زیادی در استراتژی‌های امریکا وجود داشته که تا امروز لحاظ نشده اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.