احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 7 سنبله 1396 - ۰۶ سنبله ۱۳۹۶
از سخنانِ روز یکشنبۀ والی بلخ چه میتوان فهمید؟ آیا فشارهای سیاسی چنان بالا گرفته که منتقدان سیاستهای ارگ دیگر نمیتوانند دندان روی جگر بگذارند و منتظر باشند که مشکلاتِ موجود از راه گفتوگو حل شود؟
به نظر میرسد که والی بلخ با این سخنرانی تلاش کرد که پیامهای مشخصی را مخابره کند. پیام نخستِ او به سران حکومت وحدت ملی و بهویژه شخص رییسجمهور غنی بود؛ کسی که با تیم و نزدیکانش به توطیهچینی، دسیسهکاری و ایجاد تفرقه در میان اقوام کشور متهم است و گفته میشود که با برنامۀ مشخص میخواهد حداقل بخش بزرگی از سرانِ قومی و جهـادی را از بدنۀ حاکمیت بیرون کند. نخستین اقدام از این نوع در مورد جنرال عبدالرشید دوستم معاون اولِ ریاستجمهوری اتفاق افتاد که باعث تبعید او به کشور ترکیه شد.
پروندهیی که برای آقای دوستم رقم خورد، واقعاً سنگین است و اگر این روزها کمتر سـروصدایی از او شنیده میشود، شاید به نوع پروندۀ او و فشارهایی که از این ناحیه براو وارد میشوند، مربوط باشد. آیا آقای دوستم به چنان اقدامِ سخیفانه و شرمآور علیه یکی از مخالفانِ سیاسی دست زده بود؟
متأسفانه هیچ مدرکِ قابل قبولی در این خصوص ارایه نشده و نه هم کدام دادگاه بیطرف در این مورد رای صادر کرده است. پروندۀ آقای دوستم در میانِ زمین و هوا معلق مانده و هیچ معلوم نیست که چه زمانی به آن واقعاً پرداخته خواهد شد. به نظر میرسد که از این پرونده به عنوان حربۀ خاموش کردنِ یکی از رقبا اسـتفاده شده باشد.
هنوز اما جنجال آقای دوستم به نتیجۀ قابل رضایتی نرسید که پروندهیی دیگر، آنهم علیه یکی دیگر از سران ایتلاف نجات، به میدان آمد. آصف مهمند یکی از اعضای شورای ولایتی بلخ ادعا کرد که به دستور عطا محمد نور والی این ولایت از میدان هوایی دستگیر و بعد از اینکه در منزل مسکونی آقای نور مورد لتوکوب قرار گرفته، در ریاست امنیت ملی زندانی شده است. حالا در موجودیتِ دو پروندۀ تقریباً مشابه یکدیگر، علیه دو عضو ایتلاف نجات که از منتقدان سیاستهای ارگ هستند، نسبت به صحتِ هر دو پرونده میتوان مشکوک بود. اگر ارگ تنها به همان پروندۀ نخست اکتفا میکرد و برای آقای نور پاپوشِ دیگری و آنهم از نوع دیگری میدوخت، شاید میشد که با اخم و تخم صحتِ پروندۀ نخست را به گونهیی توجیه کرد، ولی خبط کلانِ ارگ در این بود که پروندۀ دوم را مشابه پروندۀ نخست انتخاب کرد و مشتِ خود را در معرض همهگان باز کرد.
هرچند در کشوری مثل افغانستان و با مناسبات قومی و تباری حاکم بر آن، نیازی به پروندهسازیهایی از این نوع نیست؛ زیرا آنانی که مخالف کسی باشند، او را به صورتِ طبیعی گناهکار و گناهآلود میبینند و اگر موافق کسی باشند، هیچ گناهی را در ساحتِ مقدسش به چشم نخواهند دید.
آقای دوستم چه مجرم باشد و چه نباشد، برای هواداران و دوستانش فرقی نمیکند و به همین ترتیب، اگر شخصی کاملاً بیعیب و خطا باشد، باز برای مخالفان سیاسی و غیرسیاسیاش هیچ تفاوتی به وجود نمیآورد که او را خطاکار نبیـنند. کُل تلاشهای شانزدهساله در افغانستان صرفِ این شد که این کشور از چنین مناسباتی بیرون شود، ولی حالا پس از این مدت دیده میشود که هنوز مبنای قضاوتها در افغانستان تبار و زبان است، پس چگونه میتوان به پروندههایی از نوع ایشچی و آصف مهمند اعتماد کرد؟ به ویژه وقتی که پای حزب اسلامی و رهبر آن هم وارد معرکه شده است؛ مردی که عملاً افترا و تهمت و بدزبانی را به اوج رسانده و در روز روشن در برابر چشم خلق الله مدعی میشود که ماست سـیاه است!
آیا وارد کردن اتهامی به سنگینیِ این که قهرمان ملی کشور احمدشاه مسعود با آیاسآی سازمان اسـتخبارات پاکستان، رابطه داشته، دروغ گفتن در روز روشن و آنهم در برابر چشم مردمی نیست که خود تاریخ سیسالۀ اخیر اند و همۀ حوادثِ این سالها را دیده و شنیده اند؟
ارگ همواره اشتباه را تکرار کرده است. تکرار اشتباه یعنی اینکه وقتی میخواهد منتقدانش را از سر راه بردارد، به حربههای مشابه هم متوسل میشود که مشتش را باز میکنند. آیا شرم نیست که آقای حکمتیار آنگونه سخنان پُر از تهمت را به انسانی وارد کند که خونش را برای آزادی این سرزمین در طبق اخلاص گذاشت؟
آقای حکمتیار وقتی آن سخنان را میگوید و باز در حمایت از آصف مهمند قرار میگیرد، مشخص است که دستور از کجا صادر شده است. سخنان آقای نور اعتراض در برابر یک وضعیت است؛ وضعیتی که میتواند همه را در گرداب خطرناک بدبینی، ترس، مالیخولیایِ سیاسی و سرانجام رو در رویی و سقوط قرار دهد.
دومین پیام سخنرانی آقای نور به جامعۀ جهانی بود که گفته میشود از سیاستهای ارگ حمایت میکند و یا ارگ ریاست جمهوری میخواهد که چنین شایبهیی را خلق کند که گویا پشت سرِ این سیاستها امریکا و متحدانش قرار دارند.
سومین پیام سخنرانی آقای نور به مردم و هوادارانش بود که تسلیم زور و توطیه نمیشود و نه هم کسی میتواند با چنین حربههایی او را از میدان بیرون کنـد. اما واقعاً رسیدن به وضعیتِ مطلوب با چنین سخنرانیها و هشدارها امکانپذیراست؟
فکر نمیشود که ارگ ریاست جمهوری به سادهگی سیاستِ حذف و کنار گذاشتن را ترک کند. این سیاست به صورتِ مدون از سوی آقای غنی و برخی دیگر در ارگ طراحی شده و یکی به دنبال دیگری در حال اجرا شدن اند. سـخنان آقای نور بیشتر در واکنش به این وضعیت میتوانند مطرح باشند که به تهـدیدی جمعی تبدیل شده است.
Comments are closed.