احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





عید قربان و باز خوانی رابطه با خدا

گزارشگر:/ سه شنبه 14 سنبله 1396 - ۱۳ سنبله ۱۳۹۶

بخش پنجم و پایانی/

mandegar-3نمرود پس از آن‌که در برابرِ استدلال‌های ابراهیم منطقاً شکست ‌خورد، از کافرکیشی‌های خویش برنگشت و در پی کشتنِ خدای ابراهیم به فضا برآمد و تیری را به سوی آسمان پرتاب کرد تا خدای ابراهیم را به زعمِ خودش آماج قرار دهد. قضای الهی چنان بود که تیر خون‌آلوده دوباره برگشت کند و نمرود تصوّر کرد که دیگر خدای ابراهیم را کشته است. وقتی ابراهیم به دستور جبرئیل به نمرود گفت که خداوند سپاهی در برابرِ او می‌فرستد؛ نمرود برای مقابله آماده‌گی نشان داد تا این‌که توسط سپاه ضعیف پشه‌ها همه از بین رفتند.
نمرود نمادی از انسان ستیزه‌جو، خودخواه، کینه‌توز و متکبر است. او در برابرِ هیچ منطقی سرخم نمی‌کند و به هیچ حقیقتی تسلیم نیست. نمرود که از قدرت و ثروتِ بسیاری برخوردار است و ظاهراً خودش را بی‌نیاز می‌پندارد، به مصافِ خدا می‌شتابد و خداوند نیز این محال‌اندیشی‌اش را بی‌پاسخ نمی‌گذارد و او را به جزیرۀ ناامیدی پرت نمی‌کند. وقتی تیری را که به آسمان پرتاب کرده‌ است، دوباره خون‌آلوده می‌بیند، بر گردن‌کشی او افزوده می‌شود و او با اطمینان بیشتری ادعای خدایی می‌کند. او انسان الینه‌شده‌یی‌ست که جز قدرت و ثروت، چیز دیگری را نمی‌نگرد و ناپایداری و ناتوانی‌های بشری‌اش را از یاد برده است.

بنـای کعبه
ابراهیم پایه‌گذار کعبۀ شریفه است. او و فرزندش اسماعیل علیهما‌السلام کعبه را دوباره اعمار می‌کنند. کعبه که در توفانِ نوح ویران شده بود، پس از حدود هفت‌صدسال توسط ابراهیم و اسماعیل دوباره تعمیر می‌شود و روی‌هم‌رفته، به زیارتگاه بزرگی برای انسان‌های خداپرست تبدیل می‌گردد. خانۀ کعبه که سنگ‌های آن در توفان نوح به پنج کوه سینا، ژینا، لبنا، حری و جودی برده شده بود، دوباره توسط فرشته‌گان خداوند برگردانده می‌شود و این بنای ویران‌شده دوباره توسطِ پدر و فرزند اعمار می‌گردد. همچنان حجرالأسود در مکان خودش قرار داده می‌شود و ابراهیم همراه با فرزندش مراسم حج را انجام می‌دهند. پس از بنای خانۀ کعبه است که ابراهیم و فرزندش چنین دست به دعا برمی‌دارند:
﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُّسْلِمَهً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾[بقره:١٢٨]
ترجمه: پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادت‌مان را به ما نشان ده و توبۀ ما را بپذیر، که تو توبه‌پذیر و مهربانی.
آن‌ها تسلیمی خویش را به خدا نیز از درگاه خداوند می‌طلبند و از خداوند می‌خواهند تا ذریّه (نسل) آن‌ها را نیز مسلمان گرداند. از سویی ‌هم، آن‌ها با رجوع به خداوند، طرز عبادت و ادای مناسکِ خویش را از خدا می‌خواهند و تا حسبِ هدایتِ الهی به اجرای آن مناسک همت بگمارند.
ابراهیم که پیروان ادیان سه‌گانۀ اسلام، مسیحیت و یهودیت به او ایمان دارند، از زمرۀ پیامبران اولوالعزم است و مسلمان‌ها همه خویشتن را در ملّتِ ابراهیم می‌دانند. به همین‌سبب است که در درودها همواره از ابراهیم یاد می‌شود و مسلمان‌ها چنان‌که رحمتِ خداوند را بر پیامبر گرامی‌ اسلام و اهلِ بیت او می‌خواهند، بر ابراهیم خلیل و آل او نیز از درگاه الهی رحمتِ اوتعالی را به دعا می‌طلبند.

قربانی حضرت اسماعیل
در رابطه به این‌که ذبیح‌الله چه کسی بوده است، اسماعیل یا اسحاق، دو دیدگاه وجود دارد. شماری اسماعیل را ذبیح‌الله دانسته‌اند و برخی دیگر نیز به ذبیح بودنِ اسحاق گراییده‌اند و هر دو گروه دلایلی در این زمینه اقامه داشته‌اند. اکثریتِ اهل سنت بر ذبیح بودنِ اسماعیل تأکید دارند، در حالی‌که شماری دیگر، حضرتِ اسحاق را ذبیح‌الله خوانده‌اند. این‌که ذبیح‌الله اسماعیل باشد یا اسحاق، اهمیتِ چشم‌گیری ندارد، بلکه آن‌چه با اهمیت‌تر است، فداکاری پدر و فرزند در راه انجام فرمان الهی است. وقتی حضرتِ اسماعیل به سن رشد و توانایی جسمی لازم می‌رسد، ابراهیم در خواب مأمور می‌شود تا فرزندش را قربانی کند. این خواب چند بار تکرار می‌شود و ابراهیم خوابش را با فرزندش در میان می‌گذارد و جویای نظر او می‌شود. فرزندش بدونِ کمترین تردیدی به آن‌چه پدر بدان مأمور شده است، تن درمی‌دهد و از صبوری خودش برای اجرای فرمان الهی اخبار می‌کند. وقتی هر دو، پدر و پسر به حکمِ خداوند تسلیم می‌شوند و ابراهیم جبین فرزندش را به خاک می‌نهد، خداوند ندا سر می‌دهد که ای ابراهیم! تو رویایت را به واقعیّت تبدیل کردی و با این‌کار، راست‌کاری‌ات را ثابت ساختی و ما این‌گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم[صافات:١٠٢- ۱۰۵].
وقتی پدر و پسر از خانه تا قربانگاه در حرکت‌اند، شیطان چندین بار آن‌ها را وسوسه می‌کند تا باشد آن‌ها را از انقیاد در برابرِ فرمان الهی باز دارند؛ اما آنان در برابرِ هیچ وسوسه‌یی نمی‌لغزند و اطاعت فرمانِ الهی را به بهای جان خویش ارج می‌نهند. وقتی به قربانگاه می‌رسند، فرزندش از پدرش می‌خواهد دست و پایش را ببندد تا مبادا عطوفتِ پدری مانعِ اجرای دستور الهی گردد. خواستِ دوم فرزند این است که پیراهنش نیز کشیده شود، تا پیراهنِ خونین او بیشتر عواطف مادرش را برنیانگیزد و با دیدنِ آن، زخم فراقِ او ناسورتر نشود. به همین‌سان، سومین خواست فرزند این است که دمِ کارد تیز و برّنده باشد تا مبادا کندی کارد باعث عدم تحقق فرمان الهی شود.
وقتی فرزند رو به زمین خوابانده می‌شود و پیرهن او نیز از تنش کشیده شده و ابراهیم کارد را بر گلوی او کش می‌کند، لبۀ کارد برمی‌گردد و گلوی فرزندِ دلبندش را نمی‌بُرد. ابراهیم باز هم سعی می‌ورزد اما فرمان الهی چنانست که کارد گلوی او را نبُرد. همین است که ذبیحۀ کلانی (گوسفند) به او بخشیده می‌شود تا به جای فرزندش قربانی کند و سرانجام، این قربانی انجام می‌شود.
ابراهیم و فرزندِ او به‌صورتِ واقعی تسلیم‌بودن‌شان را در برابرِ فرمانِ الهی ثابت کردند و خویشتن را به قربانی آماده ساختند؛ اما امر به قربانیِ فرزند، ناشی از ارادۀ استعمالی خداوند بوده است، نه از ارادۀ جدی او. هرگاه امر به قربانی فرزند ناشی از اراده‌ی جدّی خداوند می‌بود، قطعاً این قربانی صورت می‌گرفت و کاردِ بُرّنده‌گی‌اش را از دست نمی‌داند؛ اما چون ارادۀ خداوند برآن بود تا میزانِ تسلیمی آن‌ها را به بوتۀ آزمایش بگذارد، کارد گلوی فرزندِ ابراهیم را نبرّید و آن‌ها با آماده‌گی‌شان برای قربانی، از این آزمونِ بزرگ خداوند موفق به‌در آمدند.
همین بود که خداوند ندا دردارد که ای ابراهیم! تو قطعاً خوابت را به حقیقت پیوستی و راست‌کیشی‌ات را به‌وضوح نشان دادی. ابراهیم با این کار، صداقت به اعتقادش را به خداوند به‌صورت مجسّم نشان داد و خداوند نیز ذکر خیر، یا به تعبیر قرآن‌کریم «لسانِ صدقی» برای او در میان پسینیان قرار داد[مریم: ۵۰] و این خود پاداشِ صداقتی بود که ابراهیم از خودش نشان داده بود.

ما و ابراهیم
با این وصف، قربانی به عنوان سنتی دینی- تاریخی تا هزاران سال در دلِ تاریخ به پیش می‌رود و یادآورِ فداکاری عظیم و استثنایی‌یی‌ست که حضرت ابراهیم از خودش نشان داد. قربانی را امروز یکی از شعایرِ دینی به حساب آورده‌اند که ریشه در تاریخِ دین‌داری بشر دارد و تا ابراهیم که پدر ادیان توحیدی خوانده می‌شود، پی گرفته می‌شود. نینیان اسمارت، برای هر دینی هفت بُعد ذکر می‌کند: بُعد شعایری (عبادی)، عقیدتی (مسایل نظری دین)، نقلی و اسطوره‌یی (بیانِ یک واقعیّتِ ماورایی به صورتِ واقعه‌یی تاریخی)، اخلاقی و حقوقی، تجربی و عاطفی (تجربه‌‎های درونی و حوادث خاصی که مومن از آن‌ها تفسیر دینی دارد)، اجتماعی و نهادی (مانند کلیسا، مسجد و مؤسساتِ خیریه) و بُعد مادی (ساختمان‌ها و آثار هنری که متدینان می‌سازند). ابعادِ هفت‌گانه‌یی که اسمارت از آن‌ها یاد کرده است، گاهی درهم‌تنیده و تفکیک‌ناپذیرند. با این حساب، قربانی به عنوان یکی از شعایر دینی، و عبادتی مالی- بدنی‌ست که با برانگیختاری عواطف، فضایل و عقیده‌مندی انسان پیوند دارد.
با دریغ‌ که قربانی‌کردن در عصر ما فقط در فُرم و شعار منجمد شده است و مسلمانی که دست به قربانی می‌زند، از ابعادِ اعتقادی، تاریخی، عاطفی و عبادی آن تهی‌ست. در جامعۀ ما قربانی نیز همچون بسیاری از مناسک و اموراتِ تعبّدی دیگرِ دین بی‌روح و شکلی‌ست. شاید به همین سبب است که اجرای چنین شعایری اثرِ آن‌چنانی نداشته و مسلمان‌هایی که هرساله دست به قربانی در راه خدا می‌زنند، در تعهد و باورشان به خداوند کمترین تجدید نظری نکرده‌اند و دست‌کم، این رابطه را موردِ بازنگری و بازخوانی قرار نداده‌اند. مسلمان‌ِ امروز یک‌بار خودش را در جایگاه ابراهیم ندیده و احساس نمی‌کند که قربانی فرزند چه آزمون طاقت‌فرسایی است. این احساس زمانی میسّر است که یک فرد خودش را در جایگاه ابراهیم قرار دهد و آنگاه میزان تسلیمی خودش را به خدا در تناسب با میزان تسلیمی ابراهیم و فرزندش به خداوند حدس بزند. وقتی دین روحِ اصلی‌اش را از دست داد، امورِ شکلی و صوری در آن تبارزِ بیشتری می‌یاید و دین با تمامی کلیّت و گسترده‌گی‌اش عملاً در حدّ یکی از ابعادِ آن، آن‌هم بُعد شعایری، فرو کاسته می‌شود. این‌جاست که شعایرِ دینی از هر بُعدِ دیگری فربه‌تر می‌گردد و پوست بر مغز چربی می‌کند و قشر بر هسته مستولی می‌شود. دین در محدودۀ شکل و ظواهر تقلیل می‌یابد و درون‌مایۀ اصلی و پیشینش را در عمل از دست می‌دهد.
فهرست منابع
قرآن‌کریم
۱٫ ابواسحق نیشاپوری: ۱۳۸۶ هـ ش، قصص الانبیاء، چاپ پنجم (ایران: تهران- شرکت انتشارات علمی و فرهنگی)
۲٫ أبوداود سلیمان بن الأشعث السجستانی: سنن أبی داود، محقق: محمد محیی‌الدین عبدالحمید، ج۱، (لبنان: بیروت- المکتبۀ العصریۀ، صیدا)
۳٫ د. أحمد مختار عبدالحمید عمر بمساعدۀ فریق عمل، ۱۴۲۹هـ- ۲۰۰۸ م، معجم اللغۀ العربیۀ المعاصرۀ، الطبعۀ الأولی (عالم الکتب)
۴٫ سورن کیرکگور، ۱۳۹۱ هـ ش، ترس و لرز، ترجمه: عبدالکریم رشیدیان، چاپ دهم (ایران: تهران- نشر نی)
۵٫ سید محمد حسین، طباطبایی: ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۷۴-۷۵، ب ط، (ایران: قم- حوزه علیمه)
۶٫ سید حسن اخلاق: ۱۳۸۶ از مولانا تا نیچه، چاپ اول (ایران: قم- سلوک جوان)
۷٫ محمد کاظم شاکر و عطیه اکبری: دوفصلنامۀ علمی‌پژوهشی کتاب قیّم، بخش دیالوگ در قرآن، سال۱۳۹۲، شمارۀ هشتم (ایران: )
۸٫ مثنوی معنوی، دفتر سوم، داستان مارگیر و اژدهای افسرده

فرهنگ‌ها
۱) فرهنگ طیفی
۲) فرهنگ فارسی معین
۳) المنجد

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.