احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 18 سنبله 1396 - ۱۷ سنبله ۱۳۹۶
اشاره: پیرامون چگونهگی سقوط حکومت دکتر نجیبالله روایتهای زیادی وجود دارد که گواهان و تاریخنگاران از منظرهای مختلفی این موضوع را که نقطۀ عطفی در تاریخ معاصر افغانستان به شمار میرود، به بررسی گرفته اند، اما شاید اصلیترین و درستترین روایت؛ گفتههای شهید احمدشاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان و چهرۀ اصلی این حادثه باشد، گرچه سخنرانیها و گفتوگوهای مکملی از شهید مسعود در این پیوند هنوز در دست رس نیست؛ اما او در یکی از نوارهای تصویری که در سالهای اخیر پخش شده است، گوشهیی از این حادثه را بیان میکند. روزنامۀ ماندگار به مناسبتِ شانزدهمین سالروز شهادت قهرمان ملی کشور، این نوار را به متن پیاده کرده که میخوانید.
خواستیم یک تحول آرام که همه در آن سهم داشته باشند، ایجاد کنیم. دکتر نجیب برود، مجاهدان بیایند. تحولی که ما را به سمت کارهای سیاسی ببرد، نه نظامی. اینکه ما سران رژیم سابق را زندانی کنیم و بکشیم، کار درست و سادهیی نیست. جداً تصمیم ما این شد تا کابل را تصرف کرده و داخل این شهر شویم. عدهیی تأکید داشتند که قدرت را باید یکجانبه به دست بگیریم و بعداً دیگران را دعوت کنیم. من تأکید داشتم که اگر ما قدرت را یکجانبه و یکباره گرفتیم و دیگران را دعوت کردیم، شیرازۀ حکومت و حکومتداری همه از هم میپاشد؛ چرا؟ به این دلیل که همۀ ولایتها یکبار همه تسلیم میشوند و خلۀ قدرت به وجود میآید و اینکار سبب خواهد شد که ادارهها دولتی و تانکها تجهیزات همه چور}دزدی{ شود.
من گفتم اینکار را نکنید، هرچند بالای هیچیک از رهبران اعتماد نمیتوان کرد؛ اما مرجع دیگری نداریم، بهتر است تا با همه به تفاهم بررسیم، یک دوره حکومت موقت اعلام کرده و به دنبال آن انتخابات برگزار میکنیم. فیصلۀ ما همین میباشد.
تحول بدون خونریزی اعلام کردیم. ما داخل کابل نمیشویم، صاحبمنصبان با سازمان خادشان در دستشان، دکتر نجیب را وادار کنند تا کنار برود؛ ما هم تا دروزارههای کابل میرویم و همانجا توقف میکنیم و رژیم را میگویم که تسلیم شود. بعد از آن، رهبران را میگویم که قدرت به دست شما؛ به توافق برسید و دورۀ موقت و انتخابات برگزار کنید. عین کار را کردیم. سالنگ و چاریکار را گرفتیم، بدون اینکه یک نفر کشته شود. بسمالله خان بگرام را گرفت بدون اینکه یک نفر کشته شود. فرقۀ چهل و فرقۀ دو را هم گرفتیم. قوای اساسی را آماده کردیم. قوای هوایی نیرومند به دست ما افتید.
یکبار دوبار وزیر خارجۀ رژیم آمد و از ما تقاضا کرد که رژیم را مشترک اداره میکنیم. ما نپذیرفتیم. وکیل احمد، وزیر خارجۀ رژیم دکتر نجیب بار دیگر آمد و روی چوکی نشست، سهبار دستش را به چوکی زد و سهبار گفت، تسلیم، تسلیم، تسلیم. حکومت به شما مبارک؛ اما سرنوشت ما را مشخص کنید.
برادران برایم گفتند که حالا برویم و رژیم را به دست بگیریم، اما من گفتم که نخیر؛ اقوام و تنظیمهای مختلف در این کشور سهم دارند و کشورهای مختلف نیز دخالت؛ خوب است رهبران را وادار کنیم تا خودشان تصمیم بگیرند. با رهبران در مخابره صحبت کردم و گفتم که رژیم تسلیم شد. با استاد سیاف و مجددی صاحب صحبت کردم و گفتم که من هیچ شرط و شرایطی ندارم؛ نه در قسمت خودم و نه در قسمت سازمان خود. بین هم بنشینید به هر توافقی که میرسید، مشروط به یک دوره حکومت موقت و بعد انتخابات در مورد کشور فیصله کنید.
نواز شریف در پاکستان با این تصمیم و تسلیمی مخالف نبود، اما سازمان استخبارت نظامی این کشور مخالفت کرد. آیآِسآی فکر کرد که همه آرمانهایشان برباد رفت، ملت افغانستان صاحب سرنوشت شد و این کشور به سوی دموکراسی و انتخابات و ثبات رفت. بسیاری از جنرالان و مجاهدان و هزاران سلاح و تجهیزات نظامی، وضع پاکستان چطور میشود؟ منافع پاکستان چطور میشود؟
برنامۀ پاکستان این بود که حکمتیار در افغانستان به قدرت برسد. یک جنرال در آیاِسآی به سرعت خود را نزد حکمتیار میرساند و میگوید: اشتباه نکی، وقتش است که جنگ کنی؛ اگر اجازه دادی ثبات در افغانستان به وجود بیاید، دیگر تو مطرح نیستی. حکمتیار هم به دستور همان افسر آیاِسآی میرود نیرو جمع میکند که من در کابل جنگ میکنم.
Comments are closed.