گزارشگر:یعقوب یسنا/ یک شنبه 26 سنبله 1396 - ۲۵ سنبله ۱۳۹۶
میخواهم این یادداشت را با این پرسش طرح کنم که تا چه اندازه حق داریم بر اهل یک زبان بگوییم اینگونه سخن بگو و اینگونه سخن مگو یا این واژه را در هنگام سخن گفتن و نوشتن به کار ببر و این واژه را به کار مبر؛ یعنی در کُل امر و نهی کنیم!
در افغانستان حداقل سه زبان وجود دارد که نسبت به زبانهای دیگر، گویشوران زیاد دارد که زبان فارسی، پشتو و اوزبیکی است. زبان پشتو و زبان اوزبیکی زبان دو قوم بزرگ افغانستان است، اما زبان فارسی زبان بیناقومی است و اکثر مردم افغانستان از این زبان در مکالمههای ارتباطی و اجتماعی خویش با اقوام دیگر استفاده میکنند. از نظر قومی، زبان فارسی زبان مادری تاجیکها و هزارههای افغانستان است که این دو قوم از جمع چهار قوم بزرگ و پُر جمعیت افغانستان است.
اما سخن اینجا است که امروز، مداخلههای فرهنگی و زبانی از اهل یک زبان نسبت به گویندهگان و اهل زبان دیگر صورت میگیرد؛ آیا این مداخلهها درست است؟ یا توهین به گویندههای یک زبان میتواند تلقی شود و در ضمن طوری وانمود شود که گویندههای آن زبان را احمق خطاب کنیم.
در این پسینها از جمله حکمتیار صاحب که زبانشان پشتو است و تعدادی از بزرگواران دیگر که به نوعی به امیر حزب اسلامی ارتباط دارند، امر و نهیهای به فارسی زبانان افغانستان صادر میکنند که گویا این امر و نهیها زبانشناسانه و فرهنگی است. اما از نظر زبانشناسی و فرهنگی، درست این است که این امر و نهیها اشتباه است و اساس علمی، زبانشناسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی ندارد؛ مداخله و توهین نسبت به گویندهگان و اهل یک زبان و فرهنگ است.
از نظر علم زبانشناسی، هیچکس حق ندارد قاعده و قواعد یک زبان را چه از نظر دستوری و چه از نظر ارزشی، بر زبان دیگر تحمیل کند و به گویشوران یک زبان بگوید اینگونه سخن بگو و اینگونه سخن مگو؛ زیرا زبانها قاعده و قواعد خود را دارند و هویت مستقل دارند.
چنین حکمهای از دو امر بیرون نیست؛ یا صادرکنندۀ اینگونه حکمها نادان و از علم بیخبر است که بنابه نادانی به خود حق میدهد تا نسبت به چگونهگی گفتار و نوشتار گویندهگان یک زبان مداخله کند، یا اینکه میداند اینگونه حکمها اشتباه است، اما میخواهد از روی قصد گویندهگان یک زبان را توهین کند و به نوعی احمق خطاب کند.
عرض این است که یک فارسی زبان این حق را ندارد که به گویندهگان زبانهای دیگر بگوید که این واژهها را در زبانتان به کار ببرید و این را نه؛ یا اینکه در رویکرد واژهسازی و واژهگزینی آن زبان مداخله کند که چرا اینگونه واژهسازی یا واژهگزینی میکنید؟
مثلاً یک فارسی زبان حتا یک زبانشناس فارسی زبان این حق را ندارد که به گویندهگان زبان پشتو کشور و زبانشناسانشان بگوید که شما چرا واژۀ عربی «خلق» را «خلک» مینویسید و تلفظ میکنید یا واژۀ «صلح» عربی را چرا «سوله» مینویسید و میگوید. اینگونه امر و نهیها غیر اخلاقی و بیانگر تعصب و عصبیت ما است؛ بهتر است جرأت و توانایی اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی خویش را بالا ببریم تا بتوانیم فرهنگ همدیگرپذیری، مدارا و رواداری را یاد بگیریم و بدانیم که وحدت در توافق بر کثرت امکانپذیر است؛ وحدت با حذف کثرت و یکسانسازی هرگز ممکن نیست، موجب خشونت میشود.
Comments are closed.