احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۸ سنبله ۱۳۹۶
بخش دوم/
۳ـ مهارت و شناخت کافی تجربی. این صفت با بهکار گرفتن قواعد کلی حکمت و اعمال آن در جامعه و آزمودن آنها از راه ممارست در جامعه حاصل میشود؛ نظیر تجاربی که یک پزشک علاوه بر آگاهی از قوانین پزشکی در طول دوران طبابت بهدست میآورد و علومی که از این راه کسب میکند.(۶)
با توجه به آنچه گذشت، نادرستیِ دیدگاه کسانی مانند نویسندهگان تاریخ الفلسفهالعربیه روشن میشود. این نویسندهگان بر این باورند که:
افلاطون حکیمی است واقعبین، رییس جمهوریت او از همۀ علوم نظری آگاه است و به مقام معرفت رسیده است، مدت پانزده سال با مردم آمیزش کرده، آنگاه چنین مسوولیتی را به عهده میگیرد؛ ولی رییس مدینۀ فاضلۀ فارابی از چنین تمرین و ممارستی بیبهره است. فارابی فیلسوفی است نظری و دور از واقعیت، میپندارد که هر کس به عقل فعال پیوست، میتواند بر همۀ مشکلاتی که در راه مدینه پیش میآید، غلبه یابد. حتا مردم مدینه را تعلیم خواهد داد و رهبری خواهد کرد و به راه سعادت، که آخرین هدف آنهاست، راهنمایی خواهد نمود.(۷)
همانطور که گفته شد و در جایجای آثار فارابی آمده است، فارابی برداشتن تجربۀ عملی در امر حکومت برای ملک تأکید فراوان دارد، ولی در خصوص رییس اول که ملک علیالاطلاق است، (۸) معتقد است که به لحاظ آنکه ملک ارتباط وحیانی دارد و همۀ معارف نظری و تجربی لازم را از طریق وحی دریافت میکند، نیازی به تجربه و زندهگی در میان مردم برای کسب تجربۀ عملی ندارد.(۹) این نویسندهگان، که با بینش مذهبی فارابی در حکومت آشنا نبودهاند، قضاوتشان بر این پیشفرض اثبات ناشده استوار است که تنها راه دستیابی به علوم مورد نیاز در ادارۀ جامعه، تجربه است و از این راه فارابی را یک فیلسوف خیالپرداز دانستهاند.
انواع ریاست
رییس اول
رییس اول کسی است که در جامعه یا ملت، برای اولینبار خلقوخو و صفات نیکو را استقرار میبخشد، بدون اینکه به آن صفات از طریق ریاست خود در بین مردم پی برده باشد. او افراد جامعه را از جاهلیت (روش ناپسند) به راه و روش فاضله (برتر) متحول میکند.(۱۰) او کسی است که در هیچ امری نیازمند ریاست و ارشاد دیگران نیست، بلکه خود بالفعل، عالم به تمام علوم و معارف و برخوردار از توان درک امور جزیی و مواردی است که باید بدان عمل کند.(۱۱) وی بهخوبی میتواند دیگران را ارشاد کند.(۱۲) او امام و رییس اول جامعۀ فاضله و سرزمینهای آباد جهان است و ارتباط با مبدای وحیانی معارف نظری و تجربی لازم را در اختیار او قرار داده است. این کمالات برای کسی پیش نمیآید، مگر اینکه طبیعتاً در او دوازده (۱۳) خصلت و ویژهگی نهفته باشد:
۱٫ همۀ اعضا و جوارح وی سالم باشد و نیروهای آنها با کارهای محوله به آنها هماهنگ باشد، تا هرگاه عضوی بخواهد کاری را انجام دهد، به سهولت و آسانی بتواند انجام دهد؛
۲٫ نسبت به آنچه برای او بیان میشود، خوشفهم و باهوش باشد و آن را همانگونه که مقصود گوینده و مقتضای واقعیت است، دریافت کند؛
۳٫ نسبت به آنچه میفهمد، میبیند، میشنود و درک میکند، خوشحافظه باشد و آن را زود فراموش نکند؛
۴٫ بسیار زیرک و هوشمند باشد و با کوچکترین دلیل و نشانه، به کنه مطلب واقف گردد؛
۵٫ خوشبیان باشد و زبانش قادر باشد آنچه را در دل دارد، به طور کامل بیان کند؛
۶٫ دوستدار تعلیم و تعلم، و تسلیم حقایق فراگرفته باشد و آن را به آسانی قبول کند و سختی کسب علم او را آزردهخاطر نسازد؛
۷٫ بر خوردن و آشامیدن و ارضای شهوت حریص نباشد و به مقتضای طبع خویش، از لهو و لعب پرهیز داشته، از آن ناخشنود باشد؛
۸٫ دوستدار راستگویی و راستگویان و دشمن دروغگویی و دروغگویان باشد؛
۹٫ بزرگوار و دوستدار بزرگواری باشد و نفس او از همۀ امور ناپسند و پست، فراتر و برتر از آنها را مطمح نظر قرار دهد؛
۱۰٫ مال، جاه و سایر امور دنیوی نزد او خوار و ناچیز باشد؛
۱۱٫ به مقتضای طبع، دوستدار عدالت و عدالتخواهان و دشمن تجاوز و ستم و ستمگران و تجاوزگران باشد و با خویش و بیگانهگان با انصاف رفتار کند و مردم را بدان تشویق کند و به کسی که بر او ستم رفته، آنچه زیبا و نیکو میداند، پاداش دهد و چون به عدل خوانده شود، به آسانی تسلیم شود و سرکش و لجباز نباشد و اگر به کارهای زشت و ستم فرا خوانده شود، تسلیم نشود؛
۱۲٫ بر هر کاری که انجام دادنِ آن را لازم میداند، قاطع و جسور بوده، سستاراده و ترسو نباشد. (۱۴)
شورای رهبری یا رؤسای اخیار
فارابی به این نکته تصریح نکرده است، ولی به مقتضای بینش مذهبی خود، رهبری را در پیامبر یا کسی که تداوم دهندۀ پیامبری است، منحصر میداند و از آنجا که طبق بینش شیعی، در دورهیی جامعۀ دینی در غیبت امام و رهبری به سر میبرد، نظریۀ جانشینی رییس اول را ارایه کرده است. اگر فردی با شرایط رییس اول در جامعه موجود نباشد، ولی گروهی باشند که هر یک از آنها دارای یکی از شرایط و با یکدیگر هماهنگ باشند، همهگی جانشین رییس اول میشوند و ریاستشان ریاست افاضل نامیده میشود. (۱۵)
رییس دوم یا ملکالسنه (۱۶)
اگر رؤسای اخیار نیز در جامعه موجود نباشند، کسی رییس میشود که:
۱٫ فیلسوف باشد؛
۲٫ عالم و نگهبان شرایع، سنتها و راه و روشی باشد که رهبران قبل از او برای جامعه قرار دادهاند و همۀ کارهای خود را با آنها منطبق گرداند و از آنها پیروی کند؛
۳٫ نسبت به احکام و مسایلی که از رهبران گذشته که در مورد آنها حکمی به جا نمانده، دارای قدرت استنباط قوی باشد؛
۴٫ نسبت به امور و پدیدههای اجتماعی جدیدی که باید در شرایط کنونی حکمش را استخراج کرد و به گونهیی نیست که از رهبران پیشین توقع ارایۀ حکم آن برود، دارای قدرت تفکر و توان استنباط قوی باشد و هدفش در استنباط حکم مصلحت جامعه باشد؛ (۱۷)
۵٫ بهخوبی بتواند مردم را به شریعتهای رهبران گذشته و آنچه خود با پیروی تام از آنان، استنباط کرده است، ارشاد کند؛
۶٫ بدنش در مقابل کارهای جنگی مقاوم باشد، که این امر در صورت اطلاع از فنون فرماندهی و فرمانبرداری محقق میشود. (۱۸)
رؤساءالسنه
اگر فردی که واجد همۀ صفات رییس دوم باشد نیز یافت نشود، ولی مجموعه صفات رییس دوم در چند نفر، روی هم رفته وجود داشته باشد، مجموع افرادی که هر یک برخی از صفات رییس دوم را دارند و در کلّ، همۀ صفات رییس دوم را دارا هستند، ریاست جامعۀ فاضله را به عهده میگیرند و «رؤساء السنه» نامیده میشوند.(۱۹)
Comments are closed.