احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





تـوهمـی‌که درآن گرفتـاریم

گزارشگر:احمــد عمران - ۲۸ سنبله ۱۳۹۶

رییس‌جمهوری غنی در حالی در هفتادودومین نشست سازمان ملل متحد شرکت کرده است که افغانستان بیش از هر زمانِ دیگر در موجی از نابسامانی‌های سیاسی و امنیتی به‌سر می‌برد و عملاً دولت وحدت ملی به چند جزیرۀ پراکنده و ازهم‌گسسته تبدیل شده است. سخنگویان ارگ mandegar-3هرچند تلاش کرده‌اند که حضور آقای غنی را در نشست سازمان ملل کم‌سابقه نشان دهند، اما از همین حالا مشخص است که تبلیغاتِ آن‌ها بیشتر برخاسته از هراسی است که نسبت به ناکامی‌های خود دارند.
مداحان رییس‌جمهوری که اکثراً کارمندان ارگ ریاست‌جمهوری و دفتر مطبوعاتی او هستند، با گذاشتن تصویری از او در فضای مجازی که گویا او با یک پرواز عادی در حالی که مطالعه می‌کند به امریکا می‌رود، هیچ گرهی از کار فروبستۀ کشورِ ما باز نمی‌کنند.
رییس‌جمهوری طبق معمول در نشست سازمان ملل شرکت می‌ورزد، همان‌گونه که رییس‌جمهوری پیشین نیز در نشست‌های سازمان ملل شرکت می‌ورزید و در آن سخنرانی می‌کرد. حضور افغانستان در نشست‌های بین‌المللی، از شانزده سال به این‌سو که سرنوشت آن با جامعۀ جهانی گره خورده، به یک امر عادی تبدیل شده و اکثراً جامعۀ جهانی به دلیل با اهمیت نشان دادنِ افغانستان برای کُل بشریت که آن‌هم بیشتر برای اقناع افکار عمومیِ کشورهای خودشان صورت می‌گیرد، از افغانستان در این نشست‌ها دعوت می‌کند.
از حق اگر نگذاریم، نه سخنرانی‌های رؤسای جمهورِ ما در این‌گونه نشست‌ها برای شرکت‌کننده‌گانِ آن اهمیت دارد و نه خودشان. با بزرگ‌نمایی کردنِ این‌گونه برنامه‌ها به نفع خود، نمی‌توان به هیچ جایگاهی دست یافت. وضعیتِ ما در کُل مناسبات بین‌المللی و منطقه‌یی کاملاً مشخص است و همه می‌دانند که در چه منجلابی از بدبختی‌ها به‌سر می‌بریم. این به معنای کم زدنِ خود و یا نادیده گرفتن دستاوردهای‌مان در شانزده سال گذشته و یا گذشته‌های دورتر نیست. تا زمانی که ما به فرهنگِ تملق‌گویی و بزرگ‌نمایی تعلق داشته باشیم، وضعیتِ ما همین چیزی خواهد بود که حالا هست. آیا می‌شود با گفتن این‌که افغانستان قافله‌سالار پیشرفت و تمدن و دانش و فناوری در جهان است، این واقعیت را تغییر داد که ما به یک نان محتاجیم و حتا توانایی درست کردنِ سوزن را برای دوختن لباس‌های خود نداریم؟
ما وقتی به تغییر در وضعیتِ موجودِ خود خواهم رسید که دقیقاً از بندِ توهم‌هایی که در اطرافِ خود ایجاد کرده‌ایم، رهایی پیدا کنیم. ما از وقتی که در گهواره به سر می‌بریم، دچار توهم می‌شویم و آن را با خود تا پایِ گور می‌بریم. این توهم از خانوادۀ ما شروع می‌شود و آهسته آهسته به سطح اجتماع و جامعه می‌رسد. مولفه‌های اصلیِ این توهم کاملاً مشخص اند: گذشته پُربار تاریخی، مشاهیر علم و فرهنگ و تمدن بزرگ.
ما از همان دوران کودکی یاد می‌گیریم که خود را از دیگران برتر بدانیم. به ما از کودکی یاد داده می‌شود که دیگران را تحقیر کنیم و در مقایسه با خود، آن‌ها را کوچک و ناچیز بدانیـم. ما عادت می‌کنیم که نگاهِ بزرگ‌بینانه به خود پیدا کنیم و خود را از دیگران جدا بدانیم. در حالی که واقعیتِ ما چنین نیست. واقعیت این است که ما مردمی فقیر، درمانده و محتاج هستیم. ما کشوری داریم که در آخر فهرستِ کشورهای جهـان قرار دارد. در تعاملات سیاسی و علمی جهان، هیچ نقشی نداریم و اگر داریم، چنان ناچیز است که حتا به حساب هم نمی‌آید.
حالا این‌که در سال‌های پسین با باز شدن پای جامعۀ جهانی به کشور ما به صورتِ تعمدی تلاش می‌شود که از ما چیز دیگری نشان داده شود، بیشتر از این‌که به واقعیتِ ما مربوط باشد، به خواست‌های کشورهای غربی مربوط می‌شود که می‌خواهند ما را چنان نشان دهند.
آیا از یاد ما رفته سال‌هایی که کشور ما به وسیلۀ اتحاد شوروی وقت اشغال شده بود، چگونه کشورهای غربی برای جنگِ ما با شوروی‌ها از ما تمجید و تحسـین می‌کردند و چه نام‌های بزرگی به ما می‌دادند؟ چرا آن‌همه تحسین و تحقیر به محض فروپاشی شوروی پایان یافت و حتا کشور ما به فراموشی سپرده شد؟ چرا بعداً مجاهدینی که از سوی غربی‌ها «ناجیان آزادی» خطاب می‌شدند، ناگهان به جنگ‌سالار و ناقض حقوق بشر تقلیل یافتند؟
ما تا زمانی که در توهمِ گذشته و افتخارات فعلی زنده‌گی کنیـم، به هیچ جایی نمی‌رسیم و هیچ تغییری در زنده‌گی و وضعیتِ ما ایجاد نمی‌شود. یکی از دوستانم همیشه می‌گفت: وضعیتِ ما زمانی تغییر می‌کند که به جای وا وا و چه چه گفتن به ما، کسی پیدا شود که بگوید بدبخت‌ها از خواب بیدار شوید که با سرعتِ صدوهشتاد درجه در حال سقوط کردن در چاه هستید!
کشورهای دیگر نیز زمانی به پیشرفت و خودکفایی دست پیدا کردند که نسبت به وضعیتِ رقت‌بارِ خود آگاهی حاصل کردند. کُل رنسانس از آن‌جا شروع شد که چگونه باید از وضعیت رقت‌بارِ گرفتار آمده در آن نجات پیدا کنیـم.
حالا هم با تبلیغ کردنِ سفرهای رییس جمهوری و ساختن بتی از او نمی‌توان مشکلاتِ کشور را حل کرد. واقعیتِ ما آن سندی است که از سیستم آقای مخکش در ادارۀ امور به بیرون درز پیدا کرده است. واقعیتِ ما در رسوایی‌های فسـاد اداری، مواد مخدر، انقطاب‌های سیاسی و تبعید شدن معاون رییس جمهوری نهفته است.
آقای غنی اگر مغز متفکرِ جهان و افغانستان است، ابتدا این مشکلات را حل کند، سپس برای سخنرانی به نیویارک برود!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.