احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران/ دوشنبه 10 میزان 1396 - ۰۹ میزان ۱۳۹۶
سفر دبیرکل ناتو و وزیر دفاع امریکا به افغانستان در اواسط هفتۀ گذشته میتواند به عنوان یکی از مهمترین اتفاقهای چند ماه اخیرِ کشور پس از اعلام استراتژی تازۀ امریکا ارزیابی شود. این دو مقامِ بلندپایه زمانی به افغانستان سفر کردند که شرایط از جهاتِ مختلفی در تناسب به شانزده سال گذشته، شکنندهتر و بحرانیتر به نظر میرسد. نخست اینکه دامنۀ فعالیتِ گروههای مخالفِ مسلح به صورت نگرانکننده افزایش یافته؛ دوم در داخلِ دولت نه تنها اختلافهای زمان ایجاد دولت وحدت ملی کاهش نیافته، بلکه بر گسترۀ آنها افزوده شده؛ و سوم اینکه اعتماد به کارآیی دولت در مدیریتِ کشور نزد شهروندانِ کشور بهشدت کاهش یافته استـ بهویژه از زمانی که اکثریتِ جامعه پی بردهاند که ارگ ریاستجمهوری در بسیاری از مشکلاتِ بهوجود آمده به صورتِ تعمدی دست داشته است؛ نمونۀ روشن و واضح آن، میتواند نشتِ اطلاعاتی باشد که از سیستم یکی از کارمندان ارشد ادارۀ امور رسانهیی شد.
شاید ارگ ریاستجمهوری پیامدهای نشتِ این اطلاعات را زیاد جدی نگرفته باشد و یا هم به این دل خوش کرده باشد که با رد آنها قضیه را ختم به خیر کرده است؛ ولی واقعیت این است که نشتِ این اطلاعات جامعه را شوکه کرد و نگرانیهای زیادی را نسبت به عملکرد و برنامههای آن به بار آورد که هنوز هم اثرات مخربِ آن را میتوان بر کُل فضای سیاسی کشور شاهد بود. این عوامل و بسیاری عواملِ پیدا و پنهانِ دیگر سبب شدند که یأس و ناامیـدی بر فضای کشور حاکم شود و اعتمادی که باید شهروندان به حاکمیت و نظام داشته باشند، در حد زیادی آسیب ببیند.
سفر این دو مقامِ بلندپایه حداقل در تلطیفِ فضا و ایجاد بارقههای امیدِ تازه در دلهای مردم نسبت به آیندۀ کشور در حد زیادی تأثیرگذار واقع شد. حداقل حالا شهروندانِ کشور به اندازۀ چند هفتۀ پیش ناامید و دلشکسته به نظر نمیرسند. حداقل شهروندان کشور این امید را دوباره باز یافتهاند که افغانسـتان طعمۀ کشورهای غاصب همسایه و یا گروههای تمامیتخواه و قرون وسطایی نخواهد شد. از سوی دیگر، احتمال اینکه ادارۀ تازۀ امریکا بخواهد به حمایتش از افغانستان پایان دهد نیز به قوتِ خود وجود داشت و از مدتها به اینطرف این نگرانی بهوجود آمده بود که ادارۀ ترامپ، رییس جمهوری امریکا، دیگر آن نگاه استراتژیک به مسایل افغانستان را ندارد که رؤسای جمهور قبلیِ این کشور دنبال میکردند.
رییس جمهور ترامپ این نگرانی را در سخنرانیهای انتخاباتیِ خود به وجود آورده بود که میخواهد جنجالهای بیرونی امریکا را تا حدِ زیادی کاهش دهد و دیگر به آن پیمانۀ گذشته پولهای مالیهدهندهگانِ امریکایی را صرف کشورهایی نسازد که گمان برده میشود از سوی آنها منافع امریکا با تهدید مواجه خواهد شد.
آقای ترامپ واقعاً پیش از رسیدن به کاخ سفید، نگاه مثبتی به ادامۀ حمایت از افغانستان از خود نشان نداده بود و به همین دلیل هم گروههای تروریستی و حامیان منطقهییِ آنها به نوعی امید کاذب دست یافته بودند که تلاشهای آنها در جنگ افغانستان سرانجام به ثمر نشسته است. اما اعلام استراتژی تازۀ امریکا در مورد افغانستان و جنوب آسیا و بعداً هم سخنرانی آقای ترامپ در هفتاد و دومین نشست سازمان ملل متحد، بار دیگر نشان داد که افغانستان همچنان در محراق توجه جهانی قرار دارد و امریکا منافع خود را با ثبات و امنیتِ این کشور گره خورده میبیند.
حالا خلاف گذشته، گروههای تروریستی و حامیانشان در وضعیتِ آسیبپذیریِ شدید قرار گرفته و احساس میکنند که زمانِ کارآیی و موثریتِ آنها در معادلاتِ منطقهیی گذشته است. بیشتر از همه، پاکستان به عنوان حامی اصلیِ تروریسم در منطقه خود را شکستخوردۀ این بازی میداند و احساس انزوا میکند.
پیام سفر دبیر کُل ناتو و وزیر دفاع امریکا کاملاً مشخص بود. این سفر حاوی این نکته به مردم افغانستان و گروههای تروریستی و حامیانشان بود که افغانستان یک پروژۀ شکستخورده نیست و امریکا و جامعۀ جهانی هنوز با همان نگاه استراتژیک در کنار این کشور قرار دارند.
در همین حال، اشارۀ مستقیمِ جیمز متیس وزیر دفاع امریکا به نقش داکتر عبدالله در تحولات کشور و یادآوری از قهرمان ملی کشور به صورتِ تصادفی انجام نشد. امریکاییها حالا درک کردهاند که نمیتوان نقش نیروهای مقاومت را در سیر تحولاتِ فعلی و آیندۀ کشور نادیده گرفت و یا از قهرمان ملیِ این کشور آنگونه که برخی از سادهاندیشان داخلی فکر میکنند، به سادهگی عبور کرد.
تحولات افغانستان با نقش این نیروها گره خورده و قهرمان ملی افغانستان، شاکلۀ اصلیِ این تحولات است. حالا آنانی که به صورت خصمانه و به دستور بیگانهگان در تلاشِ روزافزون برای خدشهدار کردنِ پیوند عمیق و گسستناپذیرِ مردم و قهرمانان آزادیشان هستند، در خیال باطلِ خود این پیوند را دچار گسست میکنند.
و اما نکتۀ مهم و تأملآمیز در کُل این قضایا، فهم وضعیتِ موجود و استفادۀ بهینه از آن به نفع مصالح ملی از سوی دولت و بهویژه ارگ ریاستجمهوری است.
ارگ با سیاستهای موجود خود که متکی بر حذف و تحمیل اقتدار جابرانۀ قومی و تباری است، به هیچ صورت نمیتواند کشور را از بحرانی که در آن گرفتار آمده، نجات بخشـد. بازنگری در برنامهها و خانهتکانی ارگ، از مهمترین اقدامها برای ایجاد زمینههاییست که سیاستهای جهانی و ملی را در رابطه با افغانستان میتواند قرین موفقیت سازد. در غیر این صورت، وضعیت همین چیزی است که باقی میماند و افغانستان فرصتِ دیگری را نیز از دست خواهد داد.
Comments are closed.