احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـدذکی خاورنیا / سه شنبه 18 میزان 1396 - ۱۷ میزان ۱۳۹۶
بخش چهارم/
سوءظن المنار به روایتهای تفسیری علاوه بر تقلیل بخشیدن به روایات در این تفسیر، نتایج دیگری نیز در پی داشته است، از جمله اینکه:
۱- تنها خبر متواتر را علمآور میداند
علمای علم حدیث و اصول در اینکه خبر واحد علمآور و معتبر هست یا خیر، دیدگاههای متفاوت دارند:
الف- خبر واحد مطلقاً ظنآور است؛
ب- خبر واحد همراه با قرینۀ علمى، علمآور است؛
ج – بیشتر خبرهاى واحد علمآور است، هرچند به همراه قرینه نباشد؛
د- خبر واحد آنگاه که همراه قرینه نباشد، در موارد کمى علمآور است. (ذهبی، التفسیر والمفسرون، ۲/ ۲۷۵)
اما رشید رضا در المنار با نقل از محمد عبده مینویسد: «خبر، مفید یقین نیست، مگر اینکه خود از معصوم بشنوى و یا از راه غیرقابل تردید که همان راه تواتر است، به تو رسیده باشد و با توجه به اینکه از زمانِ ما تا زمان پیامبر علیهالسلام مدت زیادى فاصله است (و ممکن نیست خبر را ازخود پیامبر بشنویم)، راهى براى دستیابى به یقین جز خبر متواتر که هیچ کسى در وقوع آن اختلاف نداشته باشد، وجود ندارد…».
در جای دیگر المنار مینویسد: «راه یقین به امور غیبى، چون آخرت و احوال آن، ملای اعلى و صفات آن و صفات خداوند ـ که از طریق عقل نمىشود بدانها دسترسى پیدا کرد ـ منحصر به قرآن است». (المنار ۱/۱۳۵)
و نیز در تفسیر آیات قرآن و تبیین مواردى که در دانستن آنها دلیل علمى شرط است، نتوانند از اخبار واحد استفاده کنند.
۲- اعتبار ظن شخصى در حجیت خبر واحد
اگر اخبار واحد نمىتواند موجب علم شود، پس باید تمام اخبار وارده در شریعت را به سویى نهاد و کاربردى براى آنها قایل نشد و یا اینکه در عین ظنى بودن با یک سلسله شرایط، آن را حجت دانست. در تفسیر المنار از میان این دو، راه دوم برگزیده شده و در شرایط اعتبار آن دو محدودیت قایل شده است. نخست اینکه ظن حاصل از خبر واحد باید به مرحلۀ وثوق و اطمینان برسد و دیگر اینکه وثوق و اطمینانِ هرشخص براى خودش اعتبار دارد و کسى حق ندارد بگوید به دلیل اینکه فلان خبر، نزد دیگرى اطمینانآور بوده، پس براى من نیز حجت است، و بهاصطلاح، «ظن شخصى در حجیت خبر واحد لازم است، نه ظن نوعى» برآیند این نظر یکى آن است که یک خبر، هم مى تواند حجّت باشد وهم حجّت نباشد. بستگى به میزان وسواس و زودباورى افراد ویا روش ها ومبانى فکرى آنان دارد. نتیجه دوم این است که اگر کسى براساس خبر واحد حکمى از احکام عبادى و یا دیگر وظایف فردى را به دست آورد، پیروى از آن حکم تنها براى خود او واجب است و دیگران نمىتوانند در رد و یا قبول آن از وى تقلید کنند.
۳- حجت نبودن تمام اخبار صحیحین
مبناى تفسیر المنار در انحصار خبر علمى به اخبار متواتر و معتبر دانستن ظن شخصى در اعتبار اخبار واحد، ایجاب مىکند که به صرف نقل شدن روایتى در دو کتاب «صحیح بخارى» و «مسلم» اعتنا نکند و در مواردى روایت منقول در این دو کتاب را مردود شمارد.
۴- حجت نبودن روایت اصحاب
محمد عبده و شاگردش رشید رضا برخلاف گروهى از مفسران اهل سنت که قول صحابى را در حکم روایت مرفوع مىدانند، به مسندات اصحاب وقعى نمىنهند، چه رسد به مرسلات آنان. بنابراین، مردود شمردن اقوال و اخبار اصحاب از سوى اصحاب این مدرسه جاى شگفتى ندارد. هرچند کسى همچون محمد حسین ذهبى اظهار شگفتى کرده و نوشته است: «عجیب از شیخ محمد رشید است که حتا اخبار صحیحالسند منسوب به ابن عباس را مرسله مىداند و مردود مىشمارد، با اینکه او عارف به علم حدیث است و گمان نمى کنم که حکم مرسل صحابى براى او پوشیده باشد».
بىاعتنایى عبده و رشید رضا به اخبار صحابه، در تفسیر قرآن، ریشه در این دارد که آن دو معتقد بودند: «شک نیست که برخى از اصحاب چون ابوهریره و ابن عباس از اهل کتاب نقل کرده اند، حتا از کعب الاحبار، درحالىکه طبق نقل بخارى، معاویه دربارۀ کعبالاحبار گفته است: «ما دروغ را بهوسیلۀ او مىآزمودیم». (المنار ۱/۱۰) (التفسیر والمفسرون، محمد السید حسین الذهبی ۱/۱۳۹)
گرایش اجتماعى تفسیر المنار
کمتر آیتی از آیات قرآن را میتوان در تفسیر المنار یافت مگر اینکه در تفسیر آن به نوعی به مسایل اجتماعی پرداخته شده است. و حتا آیات فقهی و عبادی که بیشتر جنبۀ فردی دارد، از مباحث اجتماعی به دور نمانده است. رویکرد تفسیر المنار به گونهیی است که میخواهد راه حل مسایل اجتماعی را با احیای فکر دینی و بازگشت به منبع اصیل دین جستوجو کند؛ زیرا از منظر اصلاحگرایان یکی از اهداف مهم قرآن کریم، تأمین سعادت دنیویِ انسانها اعم از افراد و جامعۀ انسانی در پهلوی ارشاداتِ آنان به سعادت اخروی است.
بر این اساس است که المنار اهداف و مقاصد قرآن را اینگونه برمیشمارد: «اصلاح دینى، اصلاح انسانى، اجتماعى و سیاسى، اصلاح نظام جنگى و جلوگیرى از مفاسد آن، اصلاح نظام مالى و اقتصادى، تأمین حقوق انسانى، دینى و مدنى زمان، تأمین راههاى آزادى بردهگان، بیان احکام سیاسى، حکومتى، انواع مبانى و اصول حکومت، بیان امور نبوت، رسالت و وظایف انبیا که براى بشر مجهول است، بیان برتریهاى اسلام در تشریع تکالیف فردى و شخصى». (مجلۀ المنار، ترجمۀ صاحب المنار)
نگرش رشید رضا به سنت پیامبر
بحث پیرامون سنت پیامبر از بدو تدوین علم حدیث تا به امروز به شیوههای مختلف و روشهای گوناگون مورد توجه علما و اندیشمندانِ مسلمان قرارگرفته است. رشید رضا نیز یکی از این علماست که در این راه مقلدانه و بدون تفکیک میان صحیح و سقیم قدم برنداشته، بلکه آگاهانه و متخصصانه به تفحص و تحقیق دربارۀ احادیثِ متعددی دست زده که در مواردی از طرف کسانیکه از عمق اندیشۀ ایشان آگاهی نداشتهاند، متهم به بیتوجهی به حدیث و انحراف از راه راست و تأثیرپذیری از محمد عبده گردیده است.
اما واقعیت چیز دیگری است. رشید رضا از علمای مجتهد عصر خود به حساب میآید. او کسی است که در علوم شرعی به خصوص در تفسیر و حدیث دستِ بالایی داشته است، و اینکه در مواردی به ردِ احادیثی میپردازد؛ چنین کاری را نه از روی جهل و نه از روی دشمنی با خدا و رسول، بلکه از روی تحقیق و تفحص و مقایسه با اصل نخستین اسلام و مقاصد عامِ شریعت اسلامی انجام میدهد.
در این شکی نیست که رشید رضا از شاگردان برجستۀ محمد عبده بوده و کموبیش از اندیشههای وی متأثر گردیده است، اما پیروی وی از محمد عبده پیروی عالمانه بوده است، نه مقلدانه؛ به همین لحاظ میبینیم که وی در موارد متعددی کاملاً با استاد خود مخالفت کرده و راه دیگری را در پیش گرفته است. و به همین لحاظ، بسیاری از پژوهشگران، وی را از سلفیان پیرو مکتبِ ابن تیمیه میدانند تا مکتب عقلانی محمد عبده.
طوریکه در بالا اشاره کردم، یکی از مشکلات عمده فراراه نهضت و بیداری اسلامی و یکی از علل عقبماندهگی مسلمانان از منظر اصلاحگران دینی، همانا دوری امت اسلامی از قرآن و سنت صحیحِ پیامبر و چسپیدن به اندیشههای وارداتی شرق و غرب بوده است که متأسفانه چنین اندیشههایی با گذشت زمان، خود را به عنوان پارهیی از فرهنگ دینی جا زده و امت اسلامی را در عقبماندهگی و رکود نگهداشته است. پس تفکیک فرهنگ ناب اسلامی، از فرهنگهای وارداتی به خصوص از میراث دینی یهود و نصارا، همانا تحقیق و تفحص در احادیث و روایاتیست که بهوسیلۀ برخی از مغرضین وارد حوزۀ علوم اسلامی شده و دین و اندیشۀ دینی را با مشکلات زیادی روبهرو ساخته است؛ بنابراین، اندیشمندان اصلاح دینی برای رهایی امت اسلامی از این بنبست دست به کار شده و به تحقیق و بررسی احادیثی پرداختند که برخی از آنها کاملاً با اصول عام شریعت و ظواهر قرآن کریم ناهمگونی دارند.
رشید رضا نیز با درک این حقیقت، به ارزیابی میراث فرهنگی مسلمانان پرداخت و تا توان داشت برای تفکیک احادیث صحیح از سقیم تلاش کرد و بهطور کلی میتوان گفت که در حوزۀ حدیثشناسی راهکارهای مناسبی ارایه کرد و حتا برای سنت پیامبر، تعریف جدیدی ارایه نمود و سخنان قابل تأملی دربارۀ کتابت و تدوین حدیث و عدالتِ راویان بهویژه عدالت صحابه بیان نمود و سخنانی نیز دربارۀ کعبالاحبار و وهب ابن منبه گفت که در ذیل آنها را بهطور مختصر بیان میدارم.
به این نکته نیز باید توجه کرد که رشید رضا در پهلوی تفسیر المنار، مجلۀ المنار را به دستِ نشر میسپرد و در آن بسیاری از دانشمندان، به بحث و بررسیِ موضوعاتِ مختلف میپرداختند و از جمله موضوعاتی که توجه دانشمندان را در آن زمان به خود معطوف داشت، حجیتِ سنت و ارزیابی میراث حدیثی بود؛ زیرا در آن زمان از طرف برخی از گروههای اسلامی و همچنان از طرف مستشرقین پیرامون سنت و جایگاه آن در شریعت اسلامی شبههافکنیها صورت میگرفت و علما نیز برای پاسخ به آن شبههها در آن زمان، چه در مجلۀ المنار و چه در مجلات دیگر، به این موضوع توجه جدی نشان دادند. خودِ رشید رضا در دفاع از ابوهریره که از طرفِ برخی از گروههای اسلامی و مستشرقین مورد هجوم بیرحمانه قرار گرفته بود، دفاعیهیی نوشت و علت اینکه چرا روایت حدیثی ابوهریره بیشتر از دیگران است را بیان نمود. در همین مجله، دانشمند دیگری به نام توفیق محمد صدقی، مقالاتی دربارۀ نقد میراث حدیثی نوشت، و برخی به این باور اند که مدیر مجله که رشید رضا بود، خود به این بحثها دامن میزد و به مقالاتِ گوناگون مجال نشر میداد.
رشید رضا در مقالهیی تأکید کرد که سنت در کنار قرآن کریم، یکی از سرچشمههای شناختِ دین است و ما با قرآن از سنت بینیاز نیستیم. وی احادیث پیامبر را ازمقولۀ وحی میدانست، ولی برای خبر واحد قایل به حجیت مطلق نبود، ضمن آنکه خبر واحد را که با قراین گوناگون از جمله عقل بشری تأیید میشود، پذیرفتنی میدانست.
از طرف دیگر، او سنتِ پیامبر را به سنت علمی و قولی تقسیم کرد و معتقد بود که سنت عملی زمانشمول و مکانشمول است، اما سنت قولی چنین نیست. از سنت قولی میتوان بهره گرفت و هدایتهای آن را فرا گرفت، اما نمی شود بدان احتجاج کرد و از اینرو صحابیان به ضبط آن همت نکردند و حتا از نگارش و تدوینِ آن روی برتافتند. وی بر پایۀ همین دیدگاه خود (یعنی کتابت نشدن سخنان پیامبر و حتا نهی رسولالله از آن و عدم گرایش صحابیان به تدوین و نگارش آن) نتیجه گرفت که سنت قولی پیامبر حجت ندارد. آنگاه به نقد روایات بسیاری در صحاح پرداخت و برخی از آنها را نپذیرفت. مصطفی سباعی احتمالاً بر پایۀ مذاکراتِ خود با رشید رضا مدعی شده است که وی در سالهای پایانی عمر خود از مواضع آغازینش، یعنی قابل احتجاج نبودن سنت قولی، عدول کرده بود.
رشید رضا همچنان سنت نبوی را به تشریعی و ارشادی تقسیم کرد. سنت تشریعی مسایل مرتبط با دین، اعمال عبادی- معنوی و… است و ارشادی هر آن چیزیست که مرتبط با دنیاست، مانند امور معیشت، زراعت، تجارت و… . او بر این باور رفته است که نصوص مرتبط با بخش دوم، جزء دین نیست و در آن موارد، رسول خدا بشر است و چونان فرد عادی زندهگی میکند.
رشید رضا در برابراسرائیلیات و روایاتِ دخیل نیز موضعی تند دارد و تأکید میکند که مراد از قاعدۀ «عدالت صحابیان» اغلب صحابهاند نه همۀ آنها؛ زیرا در میان صحابیان در همان روزگار پیامبر گرامی اسلام، کسانی به نفاق شناخته شدهاند، و شگفتا که محدثان نقلهای بیبنیاد از کعب الاحبار و وهب بن منبه و همام بن منبه را درج کرده و وثاقتِ آنها را باور کردهاند.
رشید رضا بهشدت به کعبالاحبار بدبین است و نمیتواند باور کند که کعبالاحبار از سرِ صدق ایمان آورده و برای خدا در نشر اندیشههای پیشین خود را در میان مسلمانان میپراکنده است. او صریحاً مینویسد: «تردیدی ندارم که کعب دروغ میگوید، بل به ایمان او اعتماد و باور ندارم». (مجلۀ المنار، التعریف بمنهج المنار)
نیز مینویسد: «…پیشتر با پژوهش نشان دادیم که کعب از زندیقان یهود بود. اسلام را فراز آورد و عبادت پیشه کرد تا آنچه میگوید پذیرفته شود و روایات یهودیاش در میان مسلمانان تلقی به قبول گردد». (مجلۀ المنار ۲۸/۷۴۷)
موارد یادکرد کعب در مجلۀ المنار و نیز در تفسیر المنار و آنگاه نقد و بررسی رشید رضا دربارۀ آثار و ماثر و میراث کعب، بدانگونه زیاد است که به گفتۀ مولف اگر جمع و تدوین شود، کتابی بزرگ را رقم خواهد زد؛ اما مولفان و محدثان از کهنترین روزگاران تلاش کردهاند شخصیتِ او را از ناهنجاریها بپیرایند و از او چهرهیی خدمتگزار به فرهنگ اسلامی معرفی کنند.
موضع رشید رضا دربارۀ وهب ابن منبه نیز چنان کعبالاحبار است، البته نه بهشدتِ آنچه دربارۀ کعب آورده است. رشید رضا غالباً وهب را همراه کعب یاد میکند و نقش آنان را در گستراندن اسرائیلیات بیبدیل وصف میکند و مینویسد: «در تمام خرافات نشر یافته در کتابهای تفسیر و تاریخ و در موضوعات خلقت و انبیاء پیشین و قیامت دستِ این دو پیداست، آن دو مصداق روشنی مثل عربی (فی کل واد اثر من ثعلبته) هستند». (تفسیر المنار ۹/۴۱۵)
Comments are closed.