احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالمنان دهزاد/ شنبه 13 عقرب 1396 - ۱۲ عقرب ۱۳۹۶
بخش ششم و پایانی/
مهمترین پیام مردمسالاری برای امروزیان این است که انسان را در کنار «سوژه»، «فاعل سیاسی» هم معرفی میکند. یعنی اگر کسی روزی فرمانروای یک ملت شد، بپذیرد که روزی دیگر فرمانبرِ همان ملت باشد و قدرتِ سیاسی را میراثی و خانوادهگی نکند. ولی اکثریت حاکمانِ کشورهای اسلامی، هنوز به این رازِ سترگ پی نبردهاند. آنها سعی میکنند که انسانها را چیزی بیشتر از «سوژه» تعریف نکنند. نگاهِ سوژهیی به انسان در جهان امروز، محق بودن و بازیگری انسان را در صحنۀ روزگار منتفی میکند؛ منتفی کردن آنها، به استبداد و بیعدالتی منتهی میشود. به همین دلیل است که آنها دست به انحصار قدرت زده و هیچ شهروند دیگر را شایستۀ سیاست کردن نمیدانند. شهروندان این کشورها ـ بهویژه کشورهای عربی ـ حتا از نقد نمودن سیاستهای ناعادلانۀ حاکمانشان محروماند. اینها بهتنهایی دست به این کارها نمیزنند؛ کشورهای قدرتمند غربی، بهویژه سیاستمدارانِ امریکایی و حکومتهای ایدهآل و آرمانگرایی که با شعارِ مردمسالاری و حقوق بشر پیش میروند، از این حاکمانِ مستبد و دیکتاتور حمایت و پشتیبانیِ همهجانبه میکنند. دلیلش هم آن است که منافع غرب و امریکا در بودنِ این حاکمان مستبد برآورده میشود تا نظامهای دموکراتیک و مردمسالار!
به باور برخی پژوهشگران و تحلیلگران جهانی، رشد بنیادگرایی و تندروی دینی در جهان اسلام، ریشه در بازیهای دوگانه و مداخلهگرایانۀ مقامات امریکایی در منطقه دارد. حادثهیی که در مصر اتفاق افتاد و رییسجمهوری که برآمده از دلِ انتخابات و رأی مردم بود، بهوسیلۀ کودتای نظامی کنار زده شد؛ تأثیر بزرگی را بر پیکرِ جنبشهای اسلامی بهجا گذاشت و در یک تحلیل، این واقعه آخرین میخ ناامیدی را بر تابوت جنبشهای اسلامی کوبید. جنبشهای اسلامی از جمله اخوانالمسلیمین مصر، به روشهای مدنی و مردمسالار تن داده بودند و از طریق آرای مردم به کرسی ریاست جمهوری تکیه زدند. اما بالای این حزب کودتای نظامی صورت گرفت و از قدرت به زور سبکدوش شد. برخورد غیردموکراتیکِ نظامیان مصری با سکوت کشورهای غربی و امریکا همراه بود. این برخوردِ دوگانۀ مقاماتِ غربی و امریکایی تنها بالای مصر نبود، بلکه عینِ این دید را در افغانستان هم داشتند. سیاستگران غربی و مقامات امریکایی، به مردم افغانستان نیز این حق را ندادند که خودشان زعیم ملی کشورشان را توسط آرای پاکشان انتخاب کنند. پیوسته انتخاباتهای افغانستان با مداخلۀ صریحِ امریکا همراه بود. آنها از هر وسیله سود میجستند که افراد دستنشانده و دیکتهشدۀ خویش را بالای مردم افغانستان بقبولانند، که انتخابات پسین افغانستان(۱۳۹۳) درشتترین نمونۀ آن است.
این برخوردهای مداخلهگرانۀ امریکا در جهان اسلام، صفوف بنیادگرایی و تندروی را محکمتر کرد. تا جایی که گفته میشود، بعد از حادثهیی که در مصر اتفاق افتاد، موجی از جوانانِ کشورهای خاورمیانه به صفوفِ افراطگرایان و تندروانِ دینی پیوستند؛ تندروانی که تنهاترین راهِ رسیدن به اهدافشان را جنگ و سلاح میدانند تا مبارزه مدنی و مردمسالار!
یکی از بحثهای دیالکتیک میان جنبشهای اسلامی میانهرو و جنبشهای رادیکالِ تندرو این بود که مسلمانان نباید فریبِ شعارهای کفرآمیز غربی را بخورند و دل به مردمسالاری و تن به انتخابات بدهند؛ زیرا ما از طریق انتخابات نمیتوانیم به اهدافمان در جهان دست یابیم. از سوی دیگر جنبشهای میانهرو و اعتدالگرای اسلامی، جنگ و ویرانی را راهحلِ جهان اسلام نمیدانستند و از روشهای دموکراتیک و مردمسالار برای به کرسی نشاندنِ حقشان استفاده میکردند. ولی اتفاقی که بالای حکومتِ مردمی در مصر آمد، براهین و دلایلِ بنیادگرایان و تندروانِ مذهبی را قویتر و صفوفِ آنان را مستحکمتر نمود. از این واقعه دیری نگذشت که خاورمیانه به تنور داغِ آدمکشی تبدیل گردید.
بیکاری، محرومیت و ناامیدی جوانان در کشورهای اسلامی از یکسو و بازیهای کاذبِ مقامات غربی در منطقه از سوی دیگر، زمینه را مساعد ساخت که جنبشهای تندروی مذهبی بهراحتی از میان جوانان سربازگیری کنند. برآیند این وضعیت، منجر به پدید آمدنِ خطرناکترین گروههای ویرانگر در اغلبِ کشورهای اسلامی شد که امید بسیاریها را به یأس مبدل ساخت. وجود این گروههای ویرانگر، هیچ آسیبی به امریکا و غرب نمیرساند؛ این مسلمانها و کشورهای اسلامی هستند که قربانی این بازیها و دهشتافکنی تندروان مذهبی میشوند. امریکا برای تداومِ سیاستهای سلطهگرایانهاش در جهان راهی ندارد بهجز دشمنتراشی در بخشهایی از جهان. این دشمنتراشی، عزم مقاماتِ امریکایی را استوارتر نموده و بر یکهسالاری در جهان پا فشردهاند.
در کُل، تیوریهای هژمونیطلبانهیی همچون «کمربند سبز»، «قوس اسلام»، «برخورد تمدنها»، «پایان تاریخ»، بازیهای کاذبانه و مداخلهگرایانۀ مقاماتِ غربی از یکطرف و بازیهای ناعادلانۀ شماری از کشورهای اسلامی و حاکمانِ مستبد عربی از طرف دیگر، دست به دستِ هم دادهاند تا نیمی از جهانِ اسلام از دیرباز بدینسو پامالِ دهشتافکنی شوند.
◄پینوشتها:
۱٫ برخی از پژوهشگران و سیاستمدارانِ برجستۀ جهان باور دارند که حادثۀ یازدهم سپتمبر توسط مسلمانان انجام نشده و مدعیاند که این حمله ساخته و پرداختۀ حکومتِ بوش بود؛ زیرا این حمله، راه را برای مداخلات بعدیِ امریکا در جهان هموار کرد.
۲٫ دریفوس، رابرت، (۲۰۰۷)، بازی شیطان، جلد دوم، ص ۱۶۰، ترجمۀ فریدون گیلانی
۳٫ شکی نیست که اتحاد جماهیر شوروی وقت، دست به اشغال و تجاوز جهان زده بود که باید به جایش نشانده میشد. اما مسالۀ مهم این بود که برای سرکوب شوروی از اسلام استفاده شد و منفعتش به جیبِ امریکا رفت تا مسلمانان!
۴٫ دریفوس، رابرت، ص۱۶۱، همان
۵٫ همان، ص ۱۴۸
۶٫ همان، ص ۱۶۶
۷٫ مژده، وحید (۱۳۸۲)، افغانستان و پنج سال سلطۀ طالبان، ص ۳۵
۸٫ دریفوس، رابرت، ص ۱۶۴، همان
۹٫ رضوانی، علی اصغر (۱۳۳۷)، شناخت سلفیها، ص۱۰
۱۰٫ محمد عجم (۱۳۸۵)، سایت بازتاب
۱۱٫ محمد اسفندیاری (۱۳۸۸)، خمود و جمود، ص ۱۰۵
۱۲٫ مهدی فرمانیان (۲۰۰۹)، پایاننامۀ دانشگاه مغرب، ص ۱۱۳
۱۳٫ مجموعۀ فتوای ابن تیمیه، همان
۱۴٫ سیستانی، احمد (۱۳۹۳)، بحران خلافت و احیای خلافت، ص ۳۷
۱۵٫ جمعی از نویسندهگان (۱۳۹۲)، مکر تکفیر، ص ۴۹
۱۶٫ همان
۱۷٫ جمعی از نویسندهگان (۱۳۹۳)، گاهنامۀ سره، ص ۱۸
۱۸٫ گروههای تندرو و واپسگرایی چون الجهاد اسلامی، الجماعه السلامیه، جماعه المسلیمن (التکفیر و الجهره) و… خود را از پیروان سید قطب میدانند.
۱۹٫ جامعی، محمد مسجد()، زمینههای سیاسی حکومت اسلامی در تشیع و تسنن، صص۱۶۰-۱۶۹
۲۰٫ جمعی از نویسندهگان (۱۳۹۲)، گاهنامۀ سره، ص ۷۱
۲۱٫ همان، ص ۲۳
۲۲٫ نگاه کنید به «عقلا برخلاف عقل»، ص۱۹ و «المنقذ و من الضلال» اثرِ امام محمد غزالی رح
۲۳٫ علی دشتی (۱۳۶۲)، عقلا برخلاف عقل، صص ۲۳-۲۵ همان
۲۴٫ همان ص۲۶
۲۵٫ جمعی از نویسندهگان (۱۳۹۲)، مکر تکفیر، ص۴۳
۲۶٫ همان.
Comments are closed.