احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 22 عقرب 1396 - ۲۱ عقرب ۱۳۹۶
برخی حکایتها و تبصرهها به یک دلیلِ مهم و عمده کُهنه میشوند و آن اینکه: همه آن را شنیدهاند و از محتوایِ آن آگاه اند و نیازی به تکرارِ دوبارۀ آن نیست؛ اما حدیث و کلام و داستانی که هزارانبار شنیده شده اما کسی نخواسته و یا نتوانسته پیـامِ آن را درک کند و از قضا فهمِ آن با نجاتِ جانِ انسانها گره خورده است، مسلماً هرگز از تازهگی نمیافتد و وجدانِ بیدار حکم میکند که آن را مداوم تکرار و تأکید کرد.
یکی از قصههای کهنهناپذیرِ ما در سالهای اخیر، زمستانِ سرشار از جلوههایِ مرگبارِ فقر و آلودهگی است. فقر اگرچه معضلی عام و سرتاسری در افغانستان محسوب میشود، اما آغاز فصل سرما و نفوسِ درحدِ انفجارِ کابل، آن را به «زمستان» پیوند میدهد.
کابل، پایتختِ ششـهفت میلیونیِ افغانستان و بدون زیربناها و امکاناتِ لازمِ شهری، در همۀ فصلهای سال پُر از آلودهگیِ زیستمحیطی در زمین و آسمانش است؛ اما دغدغۀ گرمسازیِ خانهها و زاغههای کابل و مصیبتِ فقر و بیمبالاتیِ حکومت، زمستانِ آن را به نمایشگاهِ آلودهگی و درهمریختهگیِ کابل در میان همۀ فصول مبدل ساخته است.
فصل سرما و بویِ زمستان کمکم از راه رسیده و از همین اکنون میتوان هر شامگاه و صبحگاه علاوه بر خاک، ریههایمان را از دودِ زغالسنگ و پلاستیکِ کهنه پُر کنیم. در ساعاتِ ابتدایی شب که کمکم بخاریها روشن میشوند، در مناطقِ متراکمِ شهر از نظر جمعیت مهدود را در ارتفاعاتِ پایین میتوان ملاحظه کرد و به سینه کشید، و در ساعاتِ آغازین روز میتوان بر سرِ بام رفت هالۀ دودِ تقریباً غلیظی که آسمانِ کابل را پوشانده، تماشا کرد و بر بختِ بد لعنت فرستاد!
البته این آغاز سرما و فصل زمستان به معنای عام است؛ هرچه جلوتر برویم و هوا سردتر شود و باران و برف نیز نبارد، کثافتِ آلودهگی هوا بیشتر و مرگآفرینیاش وسیعتر میگردد.
مرگآفرینی… بله!… یقیناً اینهمه آلودهگی جانهای بیشماری را میگیرد اما اینکه کسی اعتراض نمیکند و حکومت مصروفِ بازی قدرت است، ناشی از عدمِ آگاهی، اطلاعرسانیِ لازم و فقدان وجدانِ سالم است. باید به شفاخانهها و کلینیکها گذر کرد و دید چقدر آمار حملاتِ قلبی، بیماریهای ریوی و تنفسی، سکتههای مغزی و ایستهای قلبی زیاد شده است و باید نهادها و جامعۀ بهراستی “مدنی”یی باشند که ارتباط این مرگومیرها که بیشتر از اطفال و کهنسالان قربانی میگیرد را با آلودهگی هوا بهویژه در فصل سرما مطالعه و تحلیل کنند و هشدارها و فشارهایِ لازم را به آدرسِ مقامات، و آگهیهایِ ضروری را به آدرسِ مردمِ فقیر و بیخبر صادر کنند.
در زمستانهای کابل مرگهای ناگهانی زیاد میشود؛ کسانی که فشار خون، عارضۀ قلبی، مشکلاتِ ریوی و تنفسی دارند، بیصدا و بیخبر طعمۀ هیولای آلودهگی میشوند و مردمِ بیخبر، نامِ آن مرگها را “مفاجات” یا “تقدیر الهی” میگذارند. اما عقلِ سلیم میداند که تقدیر الهی چیزیست و ناچاری و بیخبریِ مردم و بیتدبیریِ حکومت چیزی دیگر!
مردم یا چنان ناچار و درماندهاند که جز سوختنِ پلاستیکِ کهنه، مواد سوختیِِ دیگری برای گرمایش ندارند و نمیتوانند یک خروار چوب را به قیمتِ ۸۵۰۰ افغانی تهیه کنند و یا هم اگر عدهیی متمول و ثروتمند هستند، چنان بیدانش اند که گمان میکنند خوشبختی یعنی نشستن در کنار بخاریِ داغ و سوزاندنِ زغالسنگِ تصفیهنشده. در این میان اما حکومت به مرگِ وجدان دچار شده و دلِ خود را به ایوانهای پُر از ناجو و سرو خوش کرده و جامعۀ مدنی چنان به خواب رفته که فراموش کرده پرداختن به اخبار و گزارشهای محیط زیستی، کمتر از پرداختن به اخبار جنگ و تروریسم نیست.
هوای کابل مرگبار است و زمستانهایش مرگبارتر، لطفاً آن را دریابیـم!
Comments are closed.