احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عزیز آریانفر/ یک شنبه 5 قوس 1396 - ۰۴ قوس ۱۳۹۶
دردمندانه آنچه که من چند سال پیش از آن هراس داشتم و آن را بارها پیشبینی کرده بودم، هم اکنون در حال پیاده شدن است. آن چه از فحوای رسانههای روسی و ایرانی بر میآید و دیده میشود، هر دو کشور در پی گسترش چشمگیر نقش خود در افغانستان اند. از همین رو، از یک سو پویاییهای دیپلماتیک در محور افغانستان به شدت افزایش یافته و کشورهای آسیای میانه و حتا آذربایجان به اشاره روسیه در پی نقشآفرینی بیشتر در کشور ما اند.
از سوی دیگر، خود روسیه بیش از پیش فعال شده است. ایران که اکنون تا اندازهیی از شر داعش و سایر گروههای دهشتافگن در سوریه و عراق آسایش یافته است، فرصت بیشتری پیدا کرده تا در افغانستان در برابر حضور امریکا به میدان بیاید. از این رو، انتظار میرود اشراف اطلاعاتی شاخۀ قدس سپاهپاسداران و حضور مستقیم فیزیکی لشکر فاطمیون برگشته از سوریه در خاک ما افزایش یابد.
از آنسو، هند هم در راستای همسویی با راهبرد نو ترامپ بیشتر از پیش در تکاپو افتاده است. به پیمانهیی که وزرات خارجۀ پاکستان انگشت اتهام را به سوی هند دراز کرده و آن کشور را متهم ساخته است که کوشش دارد تا از خاک افغانستان در پاکستان دست به راهاندازی عملیاتهای دهشتافگنانه بزند.
اگر راهبرد ترامپ و افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان و سرازیر شدن لشکر جنگجویان داعش را در شمال کشور به سنجش بگیریم، در یک سخن میتوان گفت که بیم آن میرود که در آیندۀ نزدیک، کشور ما به کارزار راستین زورآزمایی بیپایان فرسایشی قدرتهای بزرگ و منطقهیی مبدل شود.
از اینرو، برماست تا اندیشۀ بازگشت به مشی بیطرفی را به یک ایدۀ ملی و سراسری مبدل سازیم. در غیر آن، با دامنهیابی روزافزون چالشها و تنشها میان بازیگران رنگارنگ خارجی؛ کشور به سوریه یا لبنان یا لیبی دیگری مبدل خواهد شد. هنگامی که اندیشۀ بازگشت به بیطرفی به یک ایدۀ سراسری ملی مبدل شود، دیگر هیچ نیروی در جهان جلو پیاده شدن آن را گرفته نخواهد توانست. سیاست خارجی کنونی دولت وحدت ملی یک جانبهگرایی و مشی جادۀ یکطرفه است که با منافع علیای کشور در تضاد آشکار است. به ویژه وابستهگی بیش از حد به شیوخ مرتجع سعودی. این در حالی است که به دلیل سیاستهای کودکانۀ ارگ کشور با گذشت هر روز در مرداب تنشهای تباری، زبانی و مذهبی خطرناک فروتر میرود.
آری! باید ناقوسها را به صدا درآورد و زنگِخطر را بلندتر زد تا باشد ارگ از خواب افیونی تاریخ بیدار شود. سیاست روسها از گذشتههای دور، حمایت بدون قید و شرط از پشتونهای غلزایی بوده است. برعکس، انگلیسیها همواره از پشتونهای درانی پشتیبانی کرده اند. از همینرو، هم به مشورۀ انگلیسیها بود که امریکاییها کرزی درانی را که از قبیلۀ پوپلزایی است، آوردند. اکنون که با لابیگری خلیلزاد اشرف غنی غلزایی روی کار آمده است، روسها از کرزی درانی حمایت میکنند، اما همچنین مناسبات بسیار گرمی با اتمر دارند.
به هر رو، مشکل نه در در سیاستهای انگلیس و امریکا و روسیه، بلکه در خود ما است. در پانزده سال گذشته در داخل کشور قومگرایی افراطی به گونۀ لگامگسیخته از سوی کرزی و احمدزی دامن زده شد و اکنون تقریباً به نقطۀ برگشتناپذیری رسیده است.
اکنون دیده شود که داکتر عبدالله از امریکا با چه راهکارهای نوی باز خواهد گشت. بیتردید امریکاییها متوجه عمیقتر شدن فاجعه در کشور در همه ابعاد هستند و احتمالاً چارهسنجیهایی برای برخی از مسایل روی دست دارند. در یک سخن، دیده شود چه میشود. اما یک چیز روشن است: مدامی که افغانستان بیطرف نشود و ساختار نظام آن به گونهیی نشود که مشارکت دادگرانۀ همه باشندهگان آن را در تصمیمگیریهای سیاسی و تقسیم امتیازات مادی دادگرانه تأمین کند، با فربه شدن انحصارگرایی لگامگسیختۀ کنونی، محال است کشور روی آرامی را ببیند. بحران به گونۀ روزافزونی ادامه مییابد. تنها شکل آن دگرگون میشود.
Comments are closed.